احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





پوشکین؛ فخر ادبیات روس

گزارشگر:شنبه 6 جدی 1393 - ۰۵ جدی ۱۳۹۳

فتح‌الله بی‌نیاز
mnandegar-3منزلت پوشکین در ادبیاتِ روسیه بسی بالاتر از جایگاه او در شعر و داستان‌نویسیِ اوست. ملت روس او را شاعر و هنرمندِ ملی و نماد زبان روسی و جزو مفاخرِ خود دانسته است. خلاقیتِ او در شعر از سن سیزده ساله‌گی نمود پیدا کرد. گرچه در خانواده‌یی آشفته بزرگ شد اما حاصل زنده‌گی او در همان هجده سال نخست، منظومه‌هایی است که توانایی‌اش را در به‌کارگیری زبان نشان می‌دهد. او چیزی به این زبان نیـفزود اما برای شعرشناس‌ها، پوشکین شاعری‌ست در حد و اندازه‌های جان میلتون و الیوت (انگستان)، گوته و ریلکه (آلمان)، پسوا (پرتغال)، بودلر و پل الوار (فرانسه)، باتلر ییتس (ایرلند) سفریس و ریتسوس (یونان) و آلن پو و والت ویتمن (امریکا). حتا دو شاعر پرآوازه روس با گرایش‌های مدرنیستی در شعر و شاعری، پوشکین را می‌ستودند: آنا آخماتووا، و مارینا تسوتایوا، دو بانو، در واقع شهبانوی شعر مدرن روس، و هر دو هم به طور مستقیم و غیرمستقیم نابود شده به‌دست قدرت لنینیستی ـ استالینیستیِ حاکم بر شوروی. در این‌جا نه شعر و شاعری او، که داستان‌سرایی‌اش مرور می‌شود؛ البته تا حد امکان مختصر.
پوشکین در سال‌های ۱۷۹۹ تا ۱۸۳۷ زیست. پیش از او، داستان‌نویسی روس در سطح کشورهای انگستان و فرانسه و حتا آلمان نبود. معمولاً داستان‌ها فاقد پلاتِ منسجم بودند و از ژانر خاصی هم پیروی نمی‌کردند؛ بنابراین تأثیر نویسنده‌گانِ این سه کشور بر پوشکین و نویسنده‌گان پیش از او انکارناپذیر است؛ خصوصاً دو نویسنده انگلیسی هنری فیلدینگ و والتر اسکات و نویسنده آلمانی ارنست هوفمان.
تاریخچه داستان‌نویسی پوشکین
چون ممکن است شماری از خواننده‌گان با تاریخچه داستان‌نویسی در روسیه آشنایی چندانی نداشته باشند، برای مزید اطلاع‌شان باید بگویم که تا دهه سومِ قرن نوزدهم متن‌های داستانیِ روس بیشتر خصلتِ قصه داشتند. فقط در اواخرِ این دهه کم‌وبیش از ساختار پلات و ساختار داستان برخوردار شدند. در این دوره تاده‌بولگارین رمان «ایوان ویژیگین» را نوشت و هم‌زمان میخاییل زاگوسکین رمان «یودی میلاسلا وسکی یا روس‌ها در ۱۶۱۲» را به چاپ رسانید. اولی یک رمان‌پیکارسک بود و دومی‌ یک رمانس به سبک کارهای والتر اسکات. کمی‌ بعد، آلکسی پروفسکی (با اسم مستعار آنتون پاگورسکی) رمان‌هایی نوشت که وابسته‌گی آن‌ها را به هنری فیلدینگ انگلیسی می‌بینیم. اما بهترین اثرش «مرغ سیاه» بیشتر تحت تأثیرِ ارنست هوفمان بود. و بالاخره باید از استعداد درخشانی به نام الکساندر بستوژف نام برد که چند اثر خیلی خوب دارد و بهترین کارش «آمالات بیگ» است. ناگفته نگذارم که بیشتر نویسنده‌گان این دوره که بعضی‌ها شاعر هم بودند، اصولاً ماجراجو، احساساتی و سرشار از شور و هیجان بودند و در فرجام حیات هم، بیشترشان مثل خود پوشکین و میخاییل لرمانتوف به مرگ طبیعی نمردند. اگر بخواهیم صادقانه درباره آن‌ها نظر دهیم، اکثرشان قهرمانان جهان رمانتیک و ضدقهرمانان دنیای ریالیستی بودند؛ درست مانند شخصیت پچورین در رمان «قهرمان دوران» اثر لرمانتف. این نوع شخصیت‌های ادبی قرن نوزدهمِ روسیه است که «افراد زیادی» خوانده می‌شدند و منظور کسانی بودند که به دلیل تمنیات، سلیقه‌ها، افکار و تحصیلاتِ خود از معاصران‌شان متمایز بودند و خود را برتر، آوانگارد و برگزیده می‌دانستند. این افراد کار و جایگاه مطلوب و دلخواه خود را پیدا نمی‌کردند و در نتیجه خویشتن را موجودی عاطل و باطل و حتا زاید می‌شمردند. از این‌رو عصبانی مزاج، افسرده‌دل و در عین حال آشوب‌گرا و تنها به نظر می‌رسیدند. آن‌ها غالباً منشای اثر و کار مفیدی نبودند.
پوشکین «داستان‌نویس» بود!
پوشکین به‌رغم آن‌که در داستان‌نویسی نازل‌تر از سُرایش شعر بود، اما در مجموع اولین کسی است که می‌توان گفت «داستان‌نویس» بود. و آن‌چه در فوق نوشتم، به‌خوبی در آثار داستانی‌اش نمود پیدا می‌کند. سه اثر داستانی بسیار معروف او یعنی «بی بی پیک»، «دختر سروان» و «دوبروسکی» از حیث داستانی به طور نسبی مقبول بودند و هستند و به همین دلیل بر نسل بعدیِ نویسنده‌ها تا حدی تأثیر گذاشتند. می‌گویم تا حدی، زیرا با پیدایش نویسنده‌گانی چون شچدرین، تورگنیف، داستایفسکی، چخوف و تولستوی، رویکردهای ادبی و به طور کلی رمانیسیسم پوشکین و آن رمانس‌گرایی آشکار و پنهان او از حیث داستان‌سرایی نادیده گرفته شد و جای خود را به درون‌گری و روان‌کاوی شخصیت‌هایی داد که شماری از آن‌ها به عنوان شخصیت‌های ماندگار و حتا «نمادین» ادبیات جهان تثبیت شدند؛ برای نمونه راسکلنیکف، دیمتری و ایوان و آلکسی کارامازوف، روگوژین و نازستازیا در آثار داستایفسکی و آنا کارنینا و لوین، ناتاشا و بابا سرگئی در آثار تولستوی. هیچ‌یک از شخصیت‌های داستان‌های پوشکین نه در کنش داستانی و نه در دیالوگ و نه در برخورد با موقعیت‌های ایجاد شده، در حد و اندازه‌های این شخصیت‌ها ظاهر نشدند، اما مجموعه رخدادها و کنش‌های داستانی و پلات داستان و توصیف‌های داستانی به گونه‌یی در این سه اثر تجمیع می‌شوند که آن‌ها را جزو آثار ارزشمند ادبی جهان درمی‌آورد. در این‌جا نگاه بسیار موجزی دارم به هرسه اثر.
بررسی آثار
یک: داستان بلند بی بی پیک
خیال‌پردازی و وهم در این داستان بلند چشم‌گیر است، در حدی که بیشتر دوست‌داران ادبیات داستانی پوشکین را با این داستان می‌شناسند. ساختار پلات و ساختار داستان بسیار ساده است: جوانی جاه‌طلب به نام گرمان که می‌فهمد پیرزنی رو به موت رمز و راز برنده شدن در بازی را می‌داند، شبی با استفاده از غفلتِ دیگران سراغ او می‌رود تا راز را کشف کند، اما اتفاق‌های پیش‌بینی نشده‌یی می‌افتد. با این وصف، جوان شب او را در خواب می‌بیند و راز را از او می‌شنود. پیرزن، چه خوب و چه بد، به او می‌گوید که هر روز فقط یک بار بازی کند و به این ترتیب، غیرمستقیم او را به دوری از جاه‌طلبی فرا می‌خواند. اما جوان سرمست از پیروزی و حرص زیاده‌خواهی به این گفته پیرزن بی‌اعتنا می‌ماند. این که چه بلایی سرش می‌آید، با خواندن داستان معلوم می‌شود. این داستان ما را یاد راسکلنیکف در رمان جنایت و مکافات می‌اندازد، با این تفاوت که راسکلنیکف فقیر است و بیشتر در اندیشه نجات خواهرش است و گرمان در فکر به دست آوردن ثروت برای خوش‌گذرانی. چیزی که این متن کوتاه کم دارد، درون‌نگری یا همان روان‌کاوی شخصیت اصلی است. در حقیقت مونولوگ‌های راسکلنیکف بودند که رمان جنایت و مکافات را به متنی مدرنیستی و یکی از شاهکارهای قرن نوزدهم تبدیل کردند؛ رویکردی که فقدانش را در بی بی پیک حس می‌کنیم.
دو: نوولت دوبروسکی
این اثر یکی از بهترین آثار منثور پوشکین است که شخصیتی دارد شبیه به رابین‌هوود. روایت می‌توانست در حد آثار والتر اسکات به پنجصد صفحه هم برسد، اما پوشکین تمرکز روایتِ خود را معطوف به نکات و نقاط برجسته کرده است. شماری از منتقدین این متن را «ناتمام» ارزیابی کرده اند، چون فرجام خاصی برای شخصیت اصلیِ آن رقم نمی‌خورد، اما این نظر را می‌توان با این استدلال مردود شمرد که «فضای بی قانونی و حرمت‌شکنی موجود» و اقتدار بی چون و چرای مال و منال جایی برای انسان شریفی چون دوبرسکی باقی نمی‌گذارد و بهتر آن است که او از این فضای غیرقابل تنفس دور شود. او موجودی است برخوردار از نقاط قوت و ضعف معمول، و در خدمت ارتش تزار است، اما تصاحب املاک پدر بی حاشیه و کم سر و زبانش توسط شخص جاه‌طلب و غاصبی به نام کریلا پتروویچ که بیشتر مقام‌های کشوری و لشکری منطقه را زیر نفوذ خود دارد، او را به تحرک اجتماعی وامی‌دارد. او دست به مبارزه فردی زیادی می‌زند و عده‌یی را هم به همراهی خود می‌کشاند، اما در نهایت درک می‌کند که از پسِ این افراد برنمی‌آید. دوبروسکی می‌بیند انسان‌های نسبتاً خوب مانند پدر خودش و دوشیزه ماریا پتروونا تسلیم‌طلب‌اند و افراد هوشمند مانند کریلا پتروویچ پدر همین ماریای مهربان و درستکار، مردی عیاش، مبتذل که در عین حال شیاد و بسیار زیاده‌خواه هستند و همه صاحب‌منصب‌های شهر، دادگاه، ژاندرمری و حتا کلیسا را خریده است، و مردم را به کرنش وا می‌دارد، و جای او میان این گروه از آدم‌‌ها نیست. داستان در مجموع ضعف فرد را در مقابله با ساختار حاکم و تغییر آن نشان می‌دهد.
سه: نوولت دختر سروان
در این نوولت شاید کسان داستان تیپ باشند، اما با دقت و در عین حال خیلی موجز برساخته شده‌اند. سروان میرونف فرمانده قرارگاه و زنش واسیلیسا موجوداتی عادی، شاد، مهمان‌نواز، مردم‌دار و سرخوش، شاید هم الکی خوش هستند، اما جایی که پای دفاع از مصالح کشور در میان است، خیلی راحت از جان خود می‌گذرند. زمینه داستان، قیام پوگاچف و در واقع مبارزه دهقانانی تحت ستمی‌ست که هیچ کس به فریادشان نمی‌رسد و آزادی خود را در گرو پیوستن به پوگاچف می‌دانند که به نوبه خود از ستمگری خودداری نمی‌کند. در این داستان، پوگاچف که از حیث شخصیتی درست در نقطه مقابل کاپیتان است، جوان‌مردی اعجاب‌انگیزی از خود نشان می‌دهد. ما در این داستان شاهد بزرگ‌منشی‌های موردی و اتفاقی پوگاچف حتا در حق ماریا دختر سروان می‌شویم که حالا پدر و مادرش کشته شده‌اند و فقط به امید شانس زنده است. عمل پوگاچف ما را یاد این حرفِ هگل می‌اندازد که: «هیچ انسان شریفی نیست که نقطه‌ضعفی نداشته باشد و هیچ انسان بی‌اعتنا به شرافت‌مندی نیست که عاری ار نقاط قوت نباشد.».خواننده این متن اگر حوصله کند، هر چهار داستان را در کمتر از پانزده ساعت می‌خواند، اما بی شک شماری از همین خواننده‌گان با خود خواهند گفت که هر یک از متن‌ها را می‌شد چندین و چند برابر کرد. حدس آن‌ها صائب است، چون پوشکین به دو دلیل رویکرد ایجازگونه داشت- در مواردی حتا ایجاز منجر به حذف. یک دلیل به روحیه شتاب‌زده، ناآرام و عصبی‌گونه او مربوط می‌شد که می‌خواست هر چه زود «کار را تمام کند» و دیگری به روحیه شاعرانه‌گی‌اش. ناگفته نگذارم که شاعران چون روی به نوشتن متن منثور آورند، معمولاً سخت کوتاه‌نویس و ایجازگو هستند؛ همچون ادگار آلن‌پو، بورخس و ریلکه.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.