احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر - ۰۷ میزان ۱۳۹۱
در آخرین روزهای هفتۀ گذشته، آصف علی زرداری رییسجمهور پاکستان در سخنرانیِ خود در مقر سازمان ملل متحد، سخنان عجیبوغریبی را بیان کرد که در سراسرِ آن، نشانی از واقعیت دیده نمیشد. آقای زرداری از ملت پاکستان به عنوان قربانیان جنگ با تروریسم یاد کرد و تاکید کرد که در این جنگ ۷۰۰۰ سرباز و پولیس و بیش از ۳۷۰۰۰ هزار غیرنظامی را از دست دادهاند. بخش دیگر سخنان آقای زرداری نیز متوجه منتقدان پاکستان بود که به قول خود او، جهان این قربانی دادنها را منکر میشود. او گفت که به قربانیانِ ما احترام بگذارید و کارهایی را که از توان ما بالاست، از ما نخواهید. زرداری همچنان ادامه داد که پرسشهای همیشهگی را از پاکستان نپرسید، زیرا پاکستان و مردمش قبلاً به این پرسشها پاسخ دادهاند.
این پیام زرداری در دو منبع و ریشه دارد: یکی آنکه پاکستان هنوز هم از عدم ثبات روابطش با جهان نگران است و این نگرانی باعث میشود که رییس جمهور آن کشور با استفاده از ترفند «بگیرش که نگیردت» میخواهد خود را محق ثابت کند؛ و دوم اینکه با این صحبتها میخواهد منشای تروریسم را به جای دیگری غیر از پاکستان (افغانستان) مربوط سازد.
پاکستان به عنوان متهم درجه اول حمایت از تروریسم در منطقه و جهان شناخته میشود؛ اما این مساله را بهرغم تاکیدات پیهم جامعۀ جهانی و کشورهای متضرر، مقامات آن کشور تاهنوز نپذیرفتهاند. طوری که مقامات پاکستانی هرگاه و بیگاه و در هر جایی که فرصت را مناسب ببینند، این واقعیت تاریخی و کنونی را انکار میکنند.
شاید به دور از انصاف باشد که قربانیهایی که مردم پاکستان از ناحیه تروریسم در ده سال گذشته و شاید هم قبل از آن متحمل شدهاند را در نظر نگرفت؛ اما انکار این حقیقت نیز که مردم افغانستان به مراتب بیشتر از پاکستانیها، قربانی تروریستانِ مورد حمایت آیاسآی شدهاند نیز بیانصافیِ محض است. مردم پاکستان باید بدانند که عامل اصلی این قتلوقتالها در پاکستان، حکومت و دستگاه استخباراتی آن کشور است که دهههاست چنین روز و حالی را بر مردم افغانستان روا داشتهاند.
در همین روزهایی که جناب زرداری با طمطراق بیشتری، رگ گردن پندانده و در مقر سازمان ملل از بیگناهیِ پاکستانیها سخن میگفت، دستکم ده نفر در حملاتی جداگانه در افغانستان بهدست فرزندان خلف آقای زرداری کشته شدند.
آقای زرداری از پاسخ کدام پرسشها صحبت میکند؟ زیرا به باور جامعۀ جهانی و مردم افغانستان، پاسخ پاکستان همواره در برابر پرسشهایی مبنی بر چرایی حمایتش از تروریسم، فریب و انکار بوده است.
پاکستان بهرغم درگیر شدن با پیامدهای ترور و وحشتی که خودش خالق آن بوده، حتا در اینباره مردمِ خویش را میفریبد؛ پس چه رسد به اینکه با جامعۀ جهانی یا همسایهیی مثل افغانستان، صادق باشد. بیتردید که آقای زرداری ماجرای اسامه بن لادن را فراموش نکرده است. او و همکارانش سالهای سال، وجود این چهره را در پاکستان انکار میکردند، تا اینکه اقامتگاهش در چند کیلومتری مقر آقای زرداری، کشف و نابود شد. به همین ترتیب، نمونههای زیادی در دست است که سیاست فریب و انکار حکومت پاکستان را ثابت میسازد. اما پاکستان همواره گستاخانه خود را به نفهمی زده و میزند.
آقای زرداری میگوید که چیزهایی را از ما نخواهید که از توانِ ما بالاست. این خود به معنای تناقض در سخنانش است؛ زیرا زرداری از یکسو، نقش برجستۀ کشورش را در مبارزه با تروریسم ادعا میکند و از سوی دیگر، مبارزه با این پدیده را کاری بالاتر از توان پاکستان میداند. مگر چنین امری امکان دارد؟!
شاید در حال حاضر، توان مهار بحران تروریسم در پاکستان، از توان حکومت آن کشور بالا باشد که تحلیل کارشناسان پاکستان نیز با این اقرار آقای زرداری همسوست. تصور میشود که اکنون تروریسم جزو جداییناپذیر جامعه و ارتش پاکستان شده است و به این زودیها نیز راهحلی برای گریز از این مشکل به نظر نمیرسد. سیاستهای هژمونیطلب پاکستان و استفادۀ ابزاری از افراطگرایان برای رسیدن به اهداف کلان در منطقه، از اشتباهات تاریخی و مکرر پاکستان بود که این کشور را اکنون در آستانۀ سقوط قرار داده است. اما جای سوگمندی آن است که مقامات پاکستانی بهرغم وجود این بحران و فهمیدن تبعات بد آن، نه تنها این واقعیت را منکر میشوند، که دست از اعمال و سیاستهای هژمونیطلبشان نیز برنمیدارند و هنوز در پی طالبانی ساختن افغانستان و منطقه هستند. به نظر میرسد که یک در چنین شرایطی، پاکستان هیچ چارهیی جز اعتراف ندارد.
بنابرین، بهتر آن بود که آقای زرداری به جای توجیهات بیسروته و غیرمنطقی، صادقانه به سیاستهای غلطِ سه دهۀ اخیر آن کشور اعتراف میکرد؛ زیرا این اعتراف میتواند سرآغاز تولد یک پاکستان جدید گردد. اینگونه، افغانستان از این حرکت خیرخواهانۀ پاکستان سودها میبُرد و کشورهای قدرتمند جهان نیز به جای اعمال فشار بر آن کشور، در یک مساعی مشترک، آیندۀ پاکستان را تضمین میکردند.
Comments are closed.