احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علی پارسا/ دوشنبه 20 دلو 1393 - ۱۹ دلو ۱۳۹۳
برای نخستینبار، یک گروه ششنفری از نظامیان کشور برای فرا گرفتنِ آموزشهای نظامی به پاکستان فرستاده شد. این نظامیان قرار است در یک دورۀ ۱۸ماهه در آکادمی نظامی ابیتآباد پاکستان (جایی که بنلادن در آنجا حضور داشت و در نهایت شکار امریکاییها شد) توسط آموزگاران پاکستانی آموزش داده شوند. این ششنفر که به گفتۀ آقای جانان موسیزی، سفیر افغانستان در پاکستان، از بهترینهای نظامیان ارتش ملی ما هستند، به هدف بهبود روابط دو کشور به پاکستان اعزام شدهاند.
آموزش افسران نظامی افغانستان، از آرزوها و خواستههای دیرینۀ اسلامآباد بود که برای نخستینبار در زمان حکومت وحدت ملی تحقق یافت. این اقدام پس از آن انجام شد که رییسجمهور غنی در سفر خود به اسلامآباد، به مقامات پاکستانی وعده سپرد که به منظور تقویت روند اعتمادسازی و همکاریهای دوجانبه در راستای صلح و امنیت، حاضر است که تعدادی از نظامیان افغان را برای آموزش به پاکستان بفرستد.
پیش از این، با وجود تلاشهای بسیار حامد کرزی، رییسجمهور پیشین کشور، در نهایت دیده شد که مشی و راهبرد پاکستان در قبال صلح و امنیت در افغانستان تغییر نکرد و حامد کرزی در آخرین روزهای کاری خود، با اعترافِ ضمنی به شکست خود تصریح کرد که «در تاریخ روابط ما در افغانستان هیچ رییس و هیچ حکومت اینقدر سفر و تلاش نکرده بود که من با پاکستان کردم؛ ۲۰ بار به پاکستان رفتم بهخاطر تامین صلح، زیاد تلاش کردم اما نشد!». آقای کرزی حتا دلیل این شکست را هم به صورت واضح بیان کرد و گفت «دلیل آن این است که پاکستان از افغانستان دو چیز میخواست: یکی رسمیت خط دیورند را میخواست که ما ابداً به آن حاضر نیستیم و دوم خواهان کنترول سیاست خارجی افغانستان بود که به آن هرگز ما حاضر نیستیم». شاید به همین دلیل هم بوده که با وجود امتیازات بسیاری که به پاکستان و طالبان میداد، اما هرگز حاضر به اعزام دانشجویان نظامی افغانستان به آن کشور نشد.
به این ترتیب، جدا از جوسازیهای رسانهیی و تحریک اذهان عمومی، دیده میشود که دو رییسجمهورِ مقدم و موخر در قبال خواستۀ مشخص و واحد اسلامآباد از کابل، دو تصمیم متضاد اختیار میکنند؛ حامد کرزی هرچند در طول دورۀ دولتداری خود برای ترویج فضای اعتماد میان دو کشور پاکستان و افغانستان تلاش کرد و دایم در پی دل بردن از مقامات اسلامآباد بود، اما تا پایان دورۀ ماموریتش حاضر به ارسال نیروهای نظامی افغانستان برای آموزش به این کشور نشد. حامد کرزی در پایان دورۀ ریاستش هم بهصراحت اعلان کرد که پاکستانیها از ما دو چیز میخواهند: اول، دیورند و دوم، اتاق فرمان سیاست خارجی افغانستان را!
با این وصف، ارسال دانشجویان نظامی افغانستان به پاکستان، اقدامی در راستای یکی از این دو هدف است که حامد کرزی حاضر نشده به آن تن در دهد و یا هم آن را حرکتی اضافه و بیهوده میدانسته که هیچ گلی بر سر روابط دو کشور نخواهد زد. به هر صورت، آنچه مهم است این است که او علیرغم میل اسلامآباد، هرچند بیش از بیست بار به آن کشور سفر کرد اما اجازه نداد پای افسران کشور به آنجا باز شود.
رییسجمهور غنی اما در اولینسفر خود نه تنها بدعتهای دیپلماتیکِ بسیاری چون ملاقات با مولانا فضلالرحمان، پدر معنوی طالبان و حضور یافتن در محضر مقامات بلندپایۀ امنیتی پاکستان گذاشت، بلکه وعدههای بسیاری داد و قولهای بسیاری گرفت. یکی از این وعدهها، فرستادن افسران دانشجوی افغانستانی برای آموزش به پاکستان بود که امروز شاهد تحقق آن هستیم؛ هرچند که مثل همیشه از جانب پاکستانی شاهد هیچ اقدام جدییی در راستای اجرای تعهداتش حتا در عرصههای اقتصادی و تجاری نیستیم.
اگر بخواهیم از عینک حامد کرزی به این اقدام زمامدارِ جانشینش بنگریم، همانطور که گفته شد، پیامدهای اعزام افسران دانشجو به اسلامآباد از دو حالت بیرون نخواهد بود: یا این کار اقدامی در راستای یکی از اهداف دوگانۀ پاکستان است که با این وصف هرگز خود او حاضر به گردن نهادن به آن نشده، و یا اینکه این عمل خارج از اهداف اساسی اسلامآباد است که در اینصورت هیچ اثری بر بهبود روابط دو کشور نخواهد داشت. البته با توجه به اصرار جانب پاکستانی برای تحقق یافتن روند اعزام افسران دانشجو به آن کشور، به نظر میرسد که فرضیۀ دوم یعنی بیهوده بودن این اقدام، کمی دور از توقع باشد. اصرار زیاد اسلامآباد بر این امر، خود دلالت بر اهمیت آن برای پاکستانیها دارد. در نتیجه میتوان گفت که اگر به قول آقای کرزی، پاکستانیها در صدد دو آرمان در افغانستان هستند، بدون شک باید اعزام این نیروها برای آموزش در پاکستان سر نخی در تحقق این اهداف (یا دست کم یکی از آنها) داشته باشد.
مسالۀ به رسمیت شناختن دیورند توسط افغانستان، با تمام طول و عرض خود، به عنوان هدف اولی که آقای کرزی از آن یاد میکند، به نظر نمیرسد که ربط وثیقِ چندانی با مسالۀ اعزام افسران افغانستانی برای آموزش به پاکستان داشته باشد؛ بلکه هدف دومی، یعنی «کنترول سیاست خارجی افغانستان» به نظر بسیار بیشتر با مسالۀ اعزام افسران نظامی مرتبط است. به عقیدۀ بسیاریها، پاکستان در طول این دورۀ ۱۸ ماهه میتواند علاوه بر آموزشهای نظامی، از نظر ایدیولوژیکی هم اثر شگرفی بر این افسران بگذارد و پس از تربیت، آنها را به شکل نفوذی پس به افغانستان بفرستند تا در مقاطع مختلف در راستای منافع آن کشور در افغانستان عمل کنند.
هرچند منصفانه نیست که به حس وطندوستی نظامیانِ فداکارمان شک کنیم، اما تجربه ثابت کرده که تلاش برای نفوذ دشمن در لایههای نظامی یا حکومتی ما، همواره یکی از فعالیتهای عمدۀ برخی از سازمانهای استخباراتی منطقه بوده و گریز و گزیری از آن نیست. تا جایی که گاهی مقامات ارشد امنیتی و حکومتیِ کشور نظیر عمر داوودزی، وزیر پیشین داخله، از نفوذ و حضور جاسوسان پاکستانی در مقامات بلند نهادهای امنیتی لب به شکوه گشودهاند.
به هر حال، برای همه واضح است که هدف پاکستان از اصرار مفرط بر آموزش نظامیان افغانستان در آن کشور، خیر و ثواب دینی و اخروی نیست؛ همه میدانند که سیاست وادی کنشها و واکنشهای عقلانیِ معطوف به هدف است. در نتیجه شکی نیست که این اصرار پاکستان، ریشه در منافع آن کشور در افغانستان دارد. این کشور در قدم اول میکوشد تا با آموزش نظامیان افغانستان، عناصر نفوذییی در میان آنها تربیت و پس از بازگشت آنها به کشور، از آنان حمایت کند تا در آینده عقبۀ استراتژیک و اهرم فشار محکمی در میان بازیگران افغان داشته باشد. به این ترتیب، به نظر میرسد که با دست یافتن به این هدف اولیه، تا تحقق هدف نهاییِ کنترول بر سیاست خارجی افغانستان راه چندانی باقی نمیماند!
Comments are closed.