احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 21 دلو 1393 - ۲۰ دلو ۱۳۹۳
محمدرضا آزادی
استانیسلاو لم (Stanislaw Lem) را میتوان در کنار آرتورسی کلارک، ایزاک آسیموف، رابرت ای هاین لاین، ژول ورن، هربرت جورج ولز و مایکل کرایتون، در ردۀ بزرگترین و پُرمخاطبترین نویسندهگان علمی تخیلی تاریخ دانست. اگر آسیموف که با وجود روستبار بودن پروردۀ امریکاست را در نظر نگیریم؛ لم مشهورترین و بزرگترین نویسندۀ غیر انگلوساکسون تاریخ ادبیات علمی تخیلی است.
لم در سال ۱۹۲۱ در شهر لهستانی لویو در اوکراینِ امروزی از پدری پزشک متولد شد. در سالهای اشغال لهستان از سوی آلمان نازی، به شغل مکانیکی مشغول بود. در طول جنگ دوم جهانی همچنین عضو نهضت مقاوت لهستان بود. با اشغال دوبارۀ لهستان توسط شوروی و ایجاد حکومت کمونیستی، او به پزشکی شغل پدریاش روی آورد و از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۸ مشغول تحصیل پزشکی بود. بعدها بهخاطر علایق شخصی در حوزههای فلسفه، تاریخ علوم و روانشناسی نیز تحقیقات و مطالعات بسیاری داشت. اولین داستان علمی تخیلیِ خود را در سالهای جنگ جهانی دوم با نام مردی از مریخ منتشر کرد. اولین رمانش با نام بیمارستان تبدیل شکل (Hospital of transfiguration) را در سال پایان جنگ جنگ ۱۹۴۵ نوشت، اما به خاطر تضاد با تفکر حاکم کمونیستی و استبداد استالینی، تا مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ اجازۀ نشر نگرفت. رمانهای بعدی او سحابی ماژلان (The Magellan Nebula)، تکامل واژگون (Up – side – Down Evolution)، شکستناپذیر (The Invincible)، سایبریاد (The Cyberiad) و شکست در کویینتا (Fiasco) دارای تمی یکسان با موضوع سایبرنتیک یا همان هوش مصنوعی است. در این ۵ اثر، لم به بررسی تأثیر هوش مصنوعی بر روان و جامعه و تاریخ موجود هوشمند میپردازد. این کتابها هم به علت تلقی علوم سرمایهداری انگاشتن هوش مصنوعی توسط دولت مدتها اجازۀ انتشار نداشت.
از دیگر آثار لم میتوان سولاریس (Solaris)، کنگرۀ آیندهشناسی (The Futurological Congress) و زنجیرۀ شانس (The Chain Of Chance) نام برد. لم شاید نه به خوشبینی کلارک و نه به بدبینی اچ جی ولز است، ولی خیلی هم توسعۀ افسارگسیختۀ علوم به خصوص تکنالوژی اطلاعات IT و هوش مصنوعی AI را درست نمیداند. استانیسلاو لم در سال ۲۰۰۵ در کراکو لهستان در سن ۸۴ سالهگی درگذشت.
رمان شکست در کویینتا(Fiasco) را شاید بتوان مهمترین اثر لم و چکیدۀ کل تفکرِ او نامید. این رمان را میتوان در حوزۀ علمی تخیلی سخت یعنی با انباشت از نظریههای فیزیکی، روانشناسی، اخترشناسی، شیمی، زیستشناسی و دیرینشناسی در قالب داستانی تخیلی درنظر گرفت.
کتاب داستان گروهی دانشمند است که بعد از پژوهش بسیار، محل یک تمدنِ هوشمند را تشخیص و راهی دیدار با آن میشوند اما با واقعیت دهشتناک مواجه میشوند. تمدن هوشمند وارد دورهیی آشنا از تاریخ انسان شده، یعنی جنگ سرد و مسابقۀ تسلیحاتی که به خاطر آن تغییرات شدیدی در تفکر و جامعۀ آن ایجاد شده است. این تغییرات بهکل امکان ارتباط با آن تمدن را ناممکن میکند. دانشمندان به جای پذیرش وضعیت موجود و بازگشت به خاطر عطش سیریناپذیر نخوت خود با زور وارد عمل شده و در پایان کل تمدن را نابود میکنند.
کتاب یک قهرمان غیرعادی دارد. موجودی خاص با وضعیتی غیرعادی که به نماد وجدان بشر تبدیل میشود که در اصلاح وضعیت ناکام میآید. لم شخصیتی بسیار مذهبی البته از نگاه اخلاقی دارد و این باعث شده در کتابهایش اخلاقیات حضوری چشمگیر داشته باشد. در این کتاب هم یک کشیش به عنوان مبشر اخلاق مرتب به اعضا از تبعات اعمالشان هشدار میدهد که البته او آن قهرمان غیرعادی نیست.
نکات جالب بسیاری در کتاب نهفته است. مثلاً مسألهیی به نام روزنۀ تماس عنوان شده است. روزنۀ تماس، محدودهیی از تاریخ بشر است که انسان توانسته از خرافات دست برداشته و به یک نوع نگرش علمی باز دست یابد و در عین حال پیشرفت چنان عمیق نیست که برای ما به عنوان بازدیدکننده غیر قابل درک باشد. یعنی هر دو بازدیدکننده و میزبان هر دو در وضعیت ایدهآل درک متقابل قرار دارند. البته لم با وجود طرح فوق به علت اشراف به نقایص اخلاقی و شخصیتی انسان و با گسترش آن به موجود هوشمند دیگر، به این ارتباط چندان خوشبین نیست. نویسنده معتقد است حتماً موجودات هوشمند دیگری نیز در کیهان وجود دارند.
انریکو فرمی فیزیکدان ایتالیاییالاصل امریکایی یک جملهیی دارد که تحت عنوان پارادوکس فرمی معروف شده است. او میگوید با توجه به ابعاد کهکشانها و کثرت سیارات و ستارهها، احتمال وجود سیاراتی مشابه زمین کم نیست و محتمل است که در این سیارات حیات و تمدن شکل گرفته باشد، اما چرا هیچ نشانهیی از آنها و هیچ تلاشی برای ارتباط برقرار کردن از سوی آنها مشاهده نمیشود؟
نویسنده در مرحلۀ دوم معتقد است برای ایجاد ارتباط موفق محدودۀ مشخصی در تاریخ هر سیارۀ هوشمند موجود است که فقط در آن محدوده میتوان با آنها ارتباط گرفت که در سیر تاریخ عالم و گستردهگی کیهان، محدودۀ بسیاری کوچکی است و این احتمالِ ارتباط را بسیار پایین میآورد.
در مرحلۀ سوم نویسنده معتقد است که در این روزنۀ تماس ممکن است مشکلات داخلی عملاً ارتباط را ناممکن کند. همان طور که در کتاب جنگ تسلیحاتی و سرد حاکم بر سیاره نوعی بدبینی محض را حاکم کرده که ارتباط را غیرممکن میکند. مشکلات اخلاقی و شخصیتیِ بازدیدگران در درک و ارتباط سالم هم میتواند ارتباط را فرجامی تلخ دهد.
کتاب خصوصیات جالب دیگری نیز دارد. از جمله نویسنده در جایی میگوید آنها با به یغما بردن اسرار درونی گیاهان، جانوران و بدنهای خود، زیست کره و پیکر خود را دگرگون ساختند، اما عطش قلمروطلبی، عطشی سیریناپذیر بود. یا در جایی دیگر میگوید فیزیک کورهراهی است در میان پهندشتی که تخیل آدمی قادر به ادراکش نیست. یا نویسنده در نفی تصادفی بودن وجود انسان، میگوید تصور کنید از پنجصدسال قبل به اینطرف تریلیونها اتفاق احتمالی در سلسلۀ شجرهنامۀ من ممکن بود رخ بدهد تا من به دنیا نیایم و در واقع در پنجصد سال قبل، احتمال به دنیا آمدن من در همان زمانی که به دنیا آمدم، چیزی بسیار نزدیک به صفر بوده است… اما میبینید که من به دنیا آمدم و الان هم اینجا هستم!
کتاب شکست در کویینتا، کتاب خوبی برای نقب در بسیاری مفاهیم فلسفی دربارۀ انسان و اصولاً هوشمندی است. خواندن آن برای تمام علاقهمندان داستانهای علمی تخیلی توصیه میشود. از آثار لم، سه کتاب سولاریس، شکستناپذیر و این کتاب به فارسی ترجمه شدهاند که مشهورترین آثار نویسنده هم هستند.
گرفته شده از: وبلاگ ادبی توتستان
Comments are closed.