احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شبنم عاصم/سه شنبه 28 دلو 1393 - ۲۷ دلو ۱۳۹۳
مارتین لوتر میگوید: «سعادت کشورها نه مربوط به میزان درآمد و استحکام قلاعِ آنهاست و نه مربوطِ عظمت و زیبایی بناهای آنها؛ بلکه سعادت و برتری، هر قدم بسته است به تعداد مردان تربیتشدۀ فاضل و بااخلاقِ آن قوم که قدرت معنوی و عظمت واقعیِ آنرا تشکیل میدهند». با در نظرداشت این گفتهها، بسیاری از کشورها به قلههای بلنـدِ موفقیت در عرصۀ تعلیم و تحصیل رسیدهاند. اما کشورِ ما با داشتن معضلاتِ فراوان در عرصههای سیاسی، اجتمایی، اقتصادی و فرهنگی هنوز نتوانسته این قلهها را با موفقیت بپیماید و همیشه با مشکلات دست به گریبان بوده است. با توجه به اهمیتِ بحث آموزش، این نوشته را که چکیدهیی از وضعیتِ تحصیلی در افغانستان طی بیشتر از صدسال اخیر است ـ پس از مطالعۀ کتاب «معارف افغانستان» اثر دکتور جمیلالرحمن کامگار، «یادداشتهای پوهندوی دکتور حبیب پنجشیری» و نوشتههایی از اکادیمیسین غلام دستگیر پنجشیری و استفاده از کتلاکها و برخی مقالات که در سایتهای انترنتی به نشر رسیدهاند ـ سامان دادهام.
در کشورِ ما نخستین گامها در عرصۀ انتقال دانشِ جدید و تأسیسِ نهادهای آموزشی، در زمان پادشاهیِ امیر شیرعلیخان برداشته شد. او برنامهیی را که سیدجمالالدین افغان در وقت ترکِ وطن به وی تسلیم کرده بود، مورد اجرا قرار داد و بر اساس آن، برای بار اول در مملکت اساسِ مکاتب ملکی و عسکری گذاشته شد و برعلاوۀ تأسیس مکاتب حربیه (عسکری) و ملکی (خوانین)، اولین جریدۀ کشور به نام «شمسالنهار» نیز به نشر آغاز کرد. با این حساب، این پادشاه را میتوان بنیانگذار مدنیتِ جدید در افغانستان شناخت. و اما گامهای فراختر در این عرصه در زمان امیر حبیبالله خان برداشته شد. در این زمان، مردم کشور ما از دورۀ ابتداییه، رشدیه و اعدادیه فارغ میشدند. دورۀ ابتداییه ۴ سال بود که اولین دستۀ طلاب در سال ۱۲۸۶ خورشیدی/ ۱۹۰۷ میلادی از آن فارغ گردیدند. سپس دورۀ رشدیه تأسیس شد و سرمدرسِ آن، احمدالدین هندی بود. دورۀ رشدیه ۳ سال بود و اعدادیه نیز ۳ سال. مهمترین کار حبیبالله، تأسیس مکتب حبیبیه بدر در سال ۱۲۸۲ بود. سپس در سال ۱۲۸۷ مکتب حربیه تأسیس شد که دارای سه صنفِ حربی و سه صنفِ اعدادی بود. در سال ۱۲۹۱ نیز دارالمعلمین کابل تأسیس گردید که مدت تدریس در آن، ۳ سال بود و همچنان «سراجالاخبارالافغانیه» در زمانِ همین پادشاه به نشر آغاز کرد. باید یادآورشد که شماری از بهترین دانشمندان ما، مردان سیاستِ ما و مردهای ادارۀ ما از جملۀ آموزشدیدهگانِ همین نهادهای تعلیمی بودند.
در زمان شاه امانالله خان، افغانستان استقلال سیاسیِ خود را بهدست آورد و ارتباط علمی و فرهنگی با اکثر کشورهای جهان برقرار شد و سیستم آموزش تغییر خورد؛ به این معنا که مدت تدریسِ مکاتب ابتداییه به ۵ سال، متوسطه ۴ سال و ثانویه ۳ سال شد و دروازههای کشور برای ورود انکشافات، اختراعات و فرهنگهای مختلف، باز و معارف افغانستان گسترش یافت، وزارت معارف تشکیل شد و شاه جوان تلاش کرد تا معارفِ کشور را از انحصار مرکز بیرون نموده و به ولایاتِ دیگر گسترش دهد تا فواید آن عام گردیده و همۀ ملت از علم و فرهنگ مستفید شوند. در عصر وی، ۱۳ جریده در مرکز و ولایاتِ کشور به نشر آغاز نمود و به تعلیمات زنان نیز توجه شد. در زمان شاه امانالله در حدود چندصد تن از شاگردان افغانستانی در کشورهای شوروی، فرانسه، ترکیه، ایتالیا و… مشغول تحصیل گردیدند.
و اما زمانی که نادرخان به قدرت رسید، نخستین سنگ بنای نهادهای تحصیلاتِ عالی گذاشته شد که همانا ایجاد دانشکدۀ طب بود که بهوسیلۀ استادان ترکی و در رأس «رفقی بیگ» به پیش میرفت. بنابراین گفته میتوانیم که محمد نادرشاه با تأسیس این دانشکده، بنیاد تحصیلات عالی در کشور را گذاشت. در واقع این دانشکده اولین ادارۀ عالی و علمی کشور میباشد و همچنان زمینۀ تحصیل برای قشر زن به میان آمد. کورس قابلهگی در شفاخانۀ مستورات فراهم گردید. در سالهای ۱۳۱۰ و ۱۳۱۱ نیز شماری از محصلین افغانستانی به امریکا و اروپا اعزام گردیدند تا تحصیلات خود را در آنجا به اتمام برسانند.
در زمان سلطنت ظاهرشاه، آموزش و پرورش در افغانستان به چهار دورۀ ابتدایی، ثانوی، مسلکی و عالی تقسیم گردید. در این زمان دانشکدههای بیشتری تأسیس و بالاخره در سال ۱۳۲۵ از مجموعۀ آنها، دانشگاه کابل ایجاد شد. علاوه بر اشخاصی که زمینۀ ادامۀ تحصیل برایشان در این نهادهای تحصیلی فراهم شده بود، تعداد دیگری نیز به منظور ادامۀ تحصیلات عالی در رشتههای تعلیم و تربیه، نساجی، اقتصاد و پولیسی به کشورهای فرانسه، آلمان و امریکا فرستاده شدند.
در سال ۱۳۴۴ سه تن از شاگردان معارف جمهوریتِ مردم چین برای فراگیری زبان دری، به دانشکدۀ ادبیات کابل آمدند و در سال ۱۳۵۱، ۱۹۴ تن استاد خارجی در این دانشگاه مشغول خدمت بودند.
و اما در مورد کیفیت تحصیل فارغین دورۀ محمدظاهرشاه نظریات متفاوت وجود دارد. برخی از این دوره به نیکی یاد میکنند و برخی دیگر بر این دوره انتقاداتی دارند و میگویند در ظرف ۴ دهه فقط ۱۹۰۰ نفر از دانشگاه فارغ شدهاند که رقمی بسیار ناچیز است. به گفتۀ اکادیمیسین دستگیر پنجشیری، آبروی زنده و مردۀ خانوادۀ سلطنتی را استادانی تشکیل میدادند که در کشورهایی مثل انگلستان و شوروی سابق تحصیل کرده بودند و به عنوان کادرهای نخبۀ علمی برای نهادهای تعلیم و تربیه، مرکز ساینس و ریاست تألیف و ترجمه، مصدر خدمات درخشان علمی شدند.
در زمان سردار محمدداوود خان، کیفیت تحصیل به روال دورۀ ظاهرشاه ادامه یافت، فقط نخستین دورۀ ماستری در سال ۱۳۵۶ در رشتۀ ادبیات پشتو ایجاد شد که شش نفر دانشجو داشت که در سال ۱۳۵۸ فارغ شدند که ۵ تنِ آنان در اکادمی علوم و یکی از آنجمله به کادر دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل جذب شد.
بعد از کودتای هفت ثور، اوضاع تحصیلی در پایینترین سطحِ آن قرار گرفت، بهدلیل اینکه یکتعداد از معلمین و استادانِ شایسته روانۀ زندانها و کشتارگاهها شدند و برخی هم کشور را ترک کردند و شمار محدودی هم به جبهاتِ جهاد پیوستند. از جانبی هم، کسانی که عضویت سازمانهای حزبی و صنفی را نمیداشتند، در معرض خطر پیگرد و بازداشت قرار میگرفتند و صرفاً به کسانی که با یگانهحزبِ حاکم پیوند داشتند، اعتماد میشد و از آنها در موسسات تحصیلی استفاده بهعمل میآمد که اکثریت آنها نیز از توانایی لازم در تدریس برخوردار نبودند. از طرف دیگر، شماری از شاگردان نیز بهدلیل مصروفیت در سازمانهای حزبی، جبهات جنگ، سپاه انقلاب و …، در کلاس درس حضور دایمی نداشتند اما نمرات بالا را هم نصیب میشدند، به همین خاطر اکثراً کمسواد فارغ میشدند.
مشکلات امنیتی و عدم موجودیتِ استادان ورزیده بازهم سبب میشد تا شاگردانِ مکاتب و دانشگاها با خاطر آسوده زیر نظر استادانِ بادانش و باتجربه آموزش نبینند؛ از همین لحاظ درس و تحصیل در نازلترین سطح قرار داشت. در این زمان، نصاب درسی ماهیتِ ایدیولوژیک یافته بود و مضامین تحت نامی دیگر و با ایدۀ دلخواهِ استاد تدریس میشد، مثلاً «تاریخ معاصر افغانستان» تحت عنوان «تاریخ نوین افغانستان» و «اقتصاد مارکسیستی» تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» و «ماتریالیسم تاریخی» تحت عنوان «جامعه شناسی». در این دوران جای مضامین دینی و اسلامی را مضامین سیاسی گرفت و از ساعات درسی مضامین دینی، کاسته و بر ساعات مضامین سیاسی افزوده شد.
پس از سقوط دولت کمونیستی، در هشتم ثور ۱۳۷۱ هـ ش، چرخ زمانه ورق دیگری به تاریخ کشور افزود و تنظیمهای جهادی قدرت سیاسی و دولتی را به عهده گرفتند. استاد برهانالدین ربانی رییس دولت اسلامی افغانستان در سرطان ۱۳۷۲ خورشیدی طی صحبتی مرتبط با تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی گفت که «دولت اسلامی قویاً سعی و تلاش میورزد تا برای همۀ شهروندان کشور زمینۀ تحصیل را به صورت رایگان فراهم سازد». او جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی، بر رشد تعلیم و تربیه تأکید میکرد و در نظرداشت نصاب تعلیمی را مطابق اصول اسلامی و نیازمندیهای جوامع متمدن، تنظیم کند و به محو بیسوادی و ترویج معارف اسلامی در شهرها و قریهها از طریق نهادهای آموزشی تعلیمی تحصیلی و مساجد همت گمارد. در این زمان، جای مضمونهای جامعهشناسی، سوسیالیسم علمی، اقتصاد سیاسی و تعلیمات نظامی را مضمون ثقافت اسلامی گرفت. قرآن کریم، حدیث، فقه، عقاید و عربی نیز وارد نصاب تعلیمی شد.
با به میان آمدن طالبان تحت نام امارت اسلامی افغانستان که تقریبا %۸۰ خاک کشور را اشغال کرده بودند، زمینۀ مطلوب تحصیل از میان رفت و حتا تحصیل دختران جرم پنداشته شد. از جملۀ دانشگاهها، فقط ۶ دانشگاه فعال بود که ۷۰۰۰ دانشجو و ۵۰۰ استاد در این نهادها حضور داشتند. طالبان بیشترین دانشکدهها را تعطیل اعلان کردند و دانشکدههای محدودی مثل طب، شرعیات و حقوق فعال بودند.
بعد از سرنگونی حکومت طالبان و آغاز دورۀ ریاستجمهوری حامد کرزی، موسسات تحصیلی و آموزشی دوباره به فعالیت آغاز نمودند و علاقهمندی مردم هم برای آموزش فرزندانشان بیسابقه بود. به نصاب تعلیمی مکاتب توجه صورت گرفت و تغییرات چشمگیری در این نصاب به مشاهده رسید. در ۱۳ سال اخیر دانشجویان بسیاری بهطور بیسابقه از دانشگاهها فارغ شدند. به تحصیلات و آموزش از لحاظ کمیت توجهِ فراوان صورت گرفت. همگام با دانشگاههای دولتی، دانشگاههای خصوصی ایجاد شد و فعلاً ۳۴ دانشگاه دولتی و ۸۲ دانشگاه خصوصی در کشور وجود دارند و ۳۵۰۰۰۰ دانشجو در این نهادها مصروف تحصیلاند که در طول تاریخ تحصیل در افغانستان بیسابقه میباشد.
در پهلوی دانشگاههای افغانستان، زمینۀ تحصیل برای تعدادی از محصلین در خارج نیز فراهم شد که همین اکنون به تعداد ۲۰۰۰۰ دانشجو در کشورهای مختلف مشغول تحصیلاند. به گفتۀ استاد پنجشیری، حالا بعد از یک مدت طولانی در ۴ سال اخیر، در دانشکدۀ ادبیات، روانشناسی و علوم تربیتی، شرعیات، هنرها … برنامۀ ماستری آغاز شده؛ عدهیی فارغ شدهاند و عدهیی هم تحت پوشش این برنامه هستند. برنامۀ دکترا نیز در سال ۱۳۹۲ در رشتۀ ادبیات فارسی دری و پشتو ایجاد شد و فعلاً شاگردانِ آن مشغول ادامۀ تحصیل در این مقطع در دانشگاه کابل هستند.
اما از لحاظ کیفی، همچنان در نهادهای آموزشی و تحصیلیِ خود دچار مشکلاتِ فراوان هستیم. دانشگاه کابل که حیثیتِ دانشگاهِ مادر را در مقابل دانشگاههای دیگر دارد، هنوز هم از از نصاب درسی ۴۰-۵۰ سال قبل برای تدریس دانشجویان استفاده میکند و تعداد زیادی از استادان دانشگاههای ما تا سطح لیسانس تحصیل کردهاند. در ولایات نیز اوضاع آموزش فاجعهبارتر از کابل است. روی هم رفته، میتوانیم رُک و راست بگوییم که: معارف و تحصیلات عالی و نهادهای مربوط آن طی یک سده، سیر صعودی نداشتهاند. اما این هرگز به آن معنا نیست که نسبت به آینـده بدبین باشیم؛ ما باید با مطالعۀ ژرفِ تاریخِ معارف و تحصیلات عالی افغانستان، برنامهها و نسخههای موثری را برای بهبود و پیشرفتِ کمی و کیفیِ کانونهای تعلیمی و تحصیلیمان در تمام سطوح تجویز نماییم. ما باید با استفاده از ظرفیتهای کادرهای برجستۀ داخلی و بهرهگیری از تجربیاتِ مفیدِ کشورهای منطقه و جهان، دست به اصلاحاتِ اساسی در نظام آموزشی و دانشگاهیمان بزنیم. ما باید با بازنگری و آسیبشناسیِ عمیق و اساسیِ نظام تحصیلی افغانستان، دریچهیی تازه به سوی فرداهای روشنمان بگشاییم.
Comments are closed.