احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:علی پارسا/ سه شنبه 28 دلو 1393 - ۲۷ دلو ۱۳۹۳
پرویز مشرف، رییسجمهور پیشین پاکستان، چند روز پیش در گفتگویی با روزنامه گاردین به اعترافات و اظهارات بیسابقهای پرداخته که از بسیاری جهات مهم و قابل بررسی است. او در گفتههایش با این روزنامه بریتانیایی به صراحت از موضع خصمانهاش در قبال افغانستان تحت عنوان «جنگ نیابتی هند و پاکستان» در زمان ریاستجمهوریاش یاد کرده و ابراز امیدواری کرده که رییسجمهور غنی «آخرین امید برای صلح در منطقه است» و در این صورت ما (پاکستان) باید با او «همکاری» کند. او همچنین با تاکید به اینکه قدرت در زمان ریاستجمهوری حامد کرزی، در حصار «غیرپشتونها» بوده و به همین سبب حکومت کرزی با همسویی با منافع هندیها، منافع ما (پاکستان) را تهدید میکرده، حمایت دولتش از طالبان و گروههای شورشی را موجه میداند و خود را در بازی دوگانه پاکستان کاملاً مبرّا.
مشرف در این گفتگو ابراز داشته که «در زمان دولت کرزی، افغانستان برای تضعیف پاکستان تلاش میکرد و به همین دلیل ما هم علیه منافع این کشور فعالیت میکردیم. روشن است که ما باید از منافع کشور خودمان حمایت میکردیم… اما اکنون اشرف غنی به قدرت رسیده و تلاش میکند تا تعادل را در افغانستان بازگرداند. ما نیز باید کاملا با او همکاری کنیم».
به صورت عموم این اظهارات رییسجمهور پیشین پاکستان را میتوان در قالب سه مقوله به بررسی گرفت:
۱- اعتراف به حمایت از طالبان و فعالیت علیه حکومت حامد کرزی: هرچند بازی دوگانه حکومت پاکستان در ۱۳ سال گذشته در قبال افغانستان بر هیچ کس پوشیده نیست؛ اما این اظهارات صریح و بیپرده از سوی رییسجمهور پیشین این کشور و جنرال بازنشسته ارتش در یک روزنامه معتبر غربی، اعتراف تلخی بر کشتن دهها هزار انسان بیگناه در یک بازی کثیف است. جدا از آمار تلفات چشمگیر نظامیان و غیرنظامیان افغان، این اظهارات به صراحت مبین به گردن گرفتن خون بیش از ۲۲۰۰ آمریکایی در زمینی است که پاکستان آن را میدان جنگ نیابتی خود با هند تعریف کرده است. جبههگیری علیه حکومت کابل و اعتراف به جنگ نیابتی در خاک افغانستان از سوی پاکستان، به معنی پنجه دادن با حامد کرزی نیست؛ بلکه این جنگ ابعاد بسی وسیعتری داشته که خواسته یا ناخواسته پای آمریکا و سایر قدرتهای جهانی را هم به میدان کشیده است. این جنگ نیابتی هرچند تخم ناامنی را در ۱۳ سال گذشته در سراسر خاک این سرزمین گسترانید، اما به زعم بسیاری از ناظران، مُهر ناکامی را بر پیشانی بزرگترین شریک استراتژیک اسلامآباد یعنی ایالات متحده هم کوبید و زمینه نارضایتی واشنگتن از یار دیرینهاش را ناخواسته فراهم کرد. به این ترتیب چنانچه پرویز مشرف هم در این گفتگوی پررازش به صراحت ابراز داشته که «من اعتراف میکنم که این مبارزات نیابتی و از کانالهای نادرست به نفع افغانستان، پاکستان یا حتی هند نیست»، این بازی باخت-باخت به نفع هیچ کدام از طرفهای درگیر حتا خود پاکستان نبوده است.
۲- اتهام سلطه غیرپشتونها بر قدرت (حداقل در عرصه سیاست خارجی) و گرایش آنها به هند: ادعای دیگری که از سوی این جنرال بازنشسته ارتش و رییسجمهور پیشین ابراز شده، بیشتر تلاشی است برای توجیه خطمشی اسلامآباد در قبال افغانستان. مشرف با حاکم خواندن غیرپشتونها در افغانستان از یکسو و متمایل دانستن آنها به هند از سوی دیگر، در صدد توجیه و تبرئه استراتژی پاکستان در قبال افغانستان برآمده است؛ هرچند به نظر نمیرسد که این دو مدعا چندان پایه محکمی داشته باشد. اینکه در ۱۳ سال گذشته، قدرت و به خصوص سکان سیاست خارجی کشور در دست غیرپشتونها بوده است، به نظر میرسد که وصله بس کلانی است که حداقل به حکومت حامد کرزی نمیچسپد! در حکومتی که وزرا و سایر مقامات بلندپایه حکومتی، در بهترین حالت توجیهگران رفتارها و گفتارهای رییسجمهور کرزی بودند، هیچ فرد آگاهی نمیتواند چنین داعیه بزرگی را مطرح کند. از سوی دیگر آمار سفرهای بیشمار رییسجمهور کرزی و اظهارات نرم و ملایم او در طول دوره حکومتش در قبال پاکستان و طالبان (به استثنای روزهای پایان کارش)، همه و همه موید این بود که اولا هدایت کشتی سیاست خارجی افغانستان تنها و تنها در دستان شخص او بود و دوما به رغم مخالفان و منتقدان بسیار، او از معدود کسانی بود که همواره به پاکستانگرایی مفرط متهم بود! پس در نتیجه باید گفت که این اظهارات مشرف یا ریشه در «تئوری توهم توطئه» پاکستانی وی دارد که بیدلیل برای خود دشمنتراشی کرده و یا هم تنها تلاشی بوده برای لاپوشانی و توجیه جنگ نیابتی اسلامآباد در کابل.
۳- فراخوان برای حمایت از رییسجمهور غنی و پایان جنگ نیابتی: مشرف با اعتراف به بیفایده بودن همه اقدامات خصمانه اسلامآباد در ۱۳ سال گذشته علیه حکومت کابل، با اشاره به اقدامات اخیر رییسجمهور غنی تاکید میکند که او «آخرین امید برای صلح در منطقه» است و به این ترتیب پاکستان باید با او همکاری کند. هرچند این اظهارات در زمانی بیان میشود که دست مشرف از قدرت کوتاه است و در چنین شرایطی، هر کسی بر چنین مواضع صلحجویانهای تاکید میکند، اما نفس این اظهارات میتواند امیدوار کننده باشد. حالا دیگر سیاستمداران پاکستانی بیش از هر زمان دیگری میدانند که جنگ و بیثباتی در کابل به نفع هیچ کسی نیست؛ به خصوص پس از حمله خونبار دو ماه پیش طالبان پاکستانی به یک مکتب در پیشاور و گسترش حرکتهای افراطگرایان در زیر پوست پاکستان، اسلامآباد به خوبی دریافته است که حمایت از افراطیت و بنیادگرایی دینی هرچند حربهای قدرتمند (حتا از سلاح اتمیاش) برای ناامنسازی منطقه است، اما این آفت گاهی مانند ابولا دامن آنها را هم میگیرد. در نتیجه میتوان امیدوار بود که در آیندهای نزدیک، شاهد چرخش قابل ملاحظهای در سیاست خارجی اسلامآباد در قبال افغانستان خواهیم بود.
با همه اینها، بهکارگیری تعبیر «آخرین امید برای صلح در منطقه» برای رییسجمهور غنی توسط مشرف هم جای تحلیل و واکاوی دارد. به نظر میرسد که رییسجمهور غنی در همین اوایل حکومت خود با سفر پرحاشیهای که به اسلامآباد داشت و اقدامات پرسشبرانگیزی که در پی آن انجام داد، توانسته به شکل چشمگیری توجه مقامات پیشین و برحال پاکستان را به خود جلب کند. او در پاکستان علاوه بر دیدار از نواز شریف، به دیدار مولوی فضلالرحمان رفت و پس از آن شخصاً برای دیدار با فرمانده ارتش پاکستان به دفتر او رفت. با وجود همه اینها اما، هنوز پای او به کابل نرسیده بود که موجی از خون و آتش دامن کابل و بسیاری از ولایات دیگر را فرا گرفت.
در این اواخر هم رییسجمهور غنی در یک اقدام غیرمترقبه دیگر، شش تن از افسران ارتش افغانستان را برای آموزش به ایبتآباد اسلامآباد فرستاد و پس از آن هم، درخواست سلاحهای سنگین از هند را به حالت تعلیق در آورد. این اقدامات او هرچند در ظاهر میتواند موجبات خشنودی و رضایت پاکستان را فراهم کند، اما از این جهت که چه تاثیری بر مناسبات منطقهای و جهانی کشور میگذارد، پرسشبرانگیز است. اینکه پاکستان در قبال متاع صلح و ثبات در افغانستان، چه توقعاتی از حکومت کابل دارد، پرسشی است که انتظار میرود دستِکم رییسجمهور غنی به آن واقف باشد و در راستای توازن بخشیدن به این خواستهها و روابط با سایر کشورهای دوست از جمله هند هشیارانه عمل کند تا هم لعل به دست آید و هم دل یار نرنجد!
Comments are closed.