احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهارشنبه 29 دلو 1393 - ۲۸ دلو ۱۳۹۳
غلاممحمد محمدی
مرحوم میرزا قلندر پریانی فرزند شاهینداد، در سال ۱۱۶۰هـ ق برابر با ۱۱۲۶ خورشیدی(۱۷۴۷م) برابر با سالِ به قدرت رسیدن احمدشاه ابدالی، در دهکدۀ «کرپیتاب» ولسولی پریان پنجشیر در یک خانوادۀ متدین مشهور به خلیلخیل، دیده به جهان گشود.
در دوران کودکی، علوم دینی را در زادگاهش آموخت و در نوجوانی و جوانی برای کسب علم و دانش به محیطهای خارج از زادگاهش، به احتمال قویتر به بدخشان، بخارا، بلخ و کابل رفت و از محضر دانشمندان فیض فراوان برد.(۱)
این شاعرِ عارف در سال ۱۱۸۶ خورشیدی برابر با سال ۱۸۰۷م، یعنی دورۀ اول پادشاهی شاهشجاع ابدالی، جهان را در سن ۶۰ سالهگی ـ یعنی پیش از رسیدن به سن کهولت ـ وداع گفت. هرچند مرحوم استاد انتظار اکرمی وفات او را در سن ۶۵ سالهگی و کهولت ذکر نموده، اما ممکن است داغ فراقِ دو فرزندِ جوانش او را زمینگیر کرده باشد.
(۲)به این صورت دورۀ طفولیت، نوجوانی و جوانیِ وی به دورۀ ۲۶ سال سلطنت احمدشاه ابدالی، و دورۀ پختهگی و باروری فکری او، به دورۀ حکومت تیمورشاه ابدالی راست میآید.
این صوفی شاعر، عارف و ادیبِ روزگار به علوم متداول زمان (فقه، عقاید، تاریخ، فلسفه و ادبیات) سلطه داشته؛ علوم عقلی و نقلی را در محیطهای قطغن، بخارا، بدخشان، بلخ و کابل فرا گرفته است.(۳)
اما، شواهد و مدارک تاریخی نشان میدهند که بهترین شرایط تحصیلی و آموزشی در دورۀ جوانی میرزا قلندر پریانی، در فیضآباد بدخشان بوده نه بلخ و قطغن؛ در آثار نویسندهگان از دورۀ درخشان فرهنگیِ بدخشان ذکر قابل توجه به عمل نیامده است.(۴)
بدخشان در تمام دورۀ ابدالی هیچگاه تابع دولت ابدالی نبوده به استثنای یک بار که شاه ولی خان …قبادخان حاکم قندوز را تشویق به اشغال بدخشان نمود و هر دو تن به فیضآباد یورش برده، شاه ولی خان خرقۀ مبارک را با چال و نیرنگ با خود آورد و قبادخان فیضآباد را غارت کرد و سلطانشاه پادشاه بدخشان را متواری ساخت.
طی سالهای حکومت احمدشاه ابدالی در ماوراءالنهر(فرارود)، شاهان فارسیزبان سلسلۀ جُنیدی(استرخانی) رو به انقراض رفته و قدرت را رحیم خان عتالیق منغینی ازبک غصب و به ظلم و بیدادگری پرداخته و به اینطرف آمو نیز تجاوز کرده. به نوشتۀ محمودالحسینی مولف کتاب تاریخ احمدشاهی، بزرگان و افسقالان منطقه در هرات نزد احمدشاه ابدالی از دست رحیم خان به شکایت آمدند تا مناطق شمال(افغانستان امروزی) را از چنگ آن نجات دهد.(۵)
منظور از تذکر وقایع فوق این است که هنگام تحصیل مرحوم میرزا قلندر پریانی بلخ، بخارا و قطغن محیط مساعدی برای تحصیل نبوده، تنها بدخشان زیر حاکمیت سلطانشاه مشهور به امیر کبیر، محیطی مناسب برای علم و دانش بوده و سلطانشاه در دورۀ نخست زمامداریاش شخصی عادل، علمپرور و جوانمرد بوده و حتا در برابر کارهای نیک، ۳۰ تا ۴۰ هرز تنگه بخشش میداده و در برابر هر شعر خوب تا ده هزار تنگه هدیه داده است.(۶)
همچنان دربار سلطانشاه محل تجمع شاعران، نویسندهگان، ادبا و دانشمندان رشتههای مختلف علمی و ادبی بوده؛ به گمان غالب که میرزا قلندر بخشی از مراتب علم و دانش را در بدخشان فرا گرفته است.
زبان فارسیِ دری از دوران عروج سیاسی و فرهنگی تیموریانِ هرات به بعد نیز مقام شامخ و بلندِ خود را از دست نداده و در تمام دورۀ سلسلۀ ابدالی از مشهد، نیشاپور، توس و هرات تا قندهار، زابل، کابل، بلخ، بدخشان، تخارستان و بامیان تا بخارا، سمرقند و خجند در جنوب تا سند، بلوچستان و ملتان، در صدر زبانهای منطقه قرار داشته است.(۷)
به نوشتۀ م گ پیگولین مورخ و پژوهشگر اتحاد شوروی سابق، تا اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، زبان رسمی و درباری حکومتهای محلی بلوچستان نیز فارسی دری بوده که بعد از سلطۀ استعمار انگلیس جای آن را زبان انگلیسی و اردو گرفته است.(۸)
در تمام دورههای زمامداران ابدالی از احمدشاه تا محمودشاه، زبان رسمی و درباری این شاهان، فارسی بوده که شخص خود تیمورشاه و شاهشجاع صاحب دیوان و سرودههای بلند در زبان فارسی هستند. هرچند از دورۀ ابدالی که سراسر جنگ و کشمکش بوده؛ فرهنگ مادی و معنوی به میراث نمانده است؛ اما تیمورشاه که دستپروردۀ مکتب و انجمن ادبی هرات و مشهد بود، در دوران حکومتش به دانشمندان، شعرا و نویسندهگان توجه داشته و یکی از عوامل انتقال پایتخت از قندهار به کابل را مورخان محیط آرام، فرهنگ عاری از کشمکش کابل ذکر کردهاند.(۹)
در دورۀ سلطنت تیمورشاه یک انجمن ادبی به نام «بیدلخوانی» در کابل ایجاد شد که به پیروی از سبک بیدل یا فارسی معمول در هند برای مدتی مرکز تجمع دانشمندان بود. واقف، عاجز، میرهوتک افغان، شهباز، عیدی، وضعی، رضا، عشرت و میرزا قلندر پریانی از آن جمله اند.(۱۰)
این انجمن به حمایت تیمورشاه ابدالی، کتابخانهیی در بالاحصار کابل داشت که دانشمندان از سراسر مناطق همجوار از سمرقند تا دهلی، از مشهد و نیشاپور تا بدخشان، گاهی هنگام مشاعره دور هم میآمدند.(۱۱)
در این کتابخانه حدود ۱۸ هزار جلد کتاب جمعآوری شده بود، اما امیر دوستمحمد خان که شمع اندیشهاش روغنی از خود نداشت و از مراتب و مدارج فرهنگی بهرهیی نبرده بود، این کتابخانۀ سلطنتی را در بدل خدمتی که مرحوم قاضیالقضات محمد سعید خان مشهور به «خان علوم» برایش انجام داده بود، به وی بخشید و بساط این کتابخانه برچیده شد.(۱۲)
از شواهد و مدارک تاریخی برمیآید که مرحوم میرزا قلندر پریانی بعد از شهادت پسر جوانش بهدست راهزنانی از قبیلۀ «کتور» نورستان منحیث دادخواه به کابل آمده و عرایض خود را در حضور شاه و در قالب یک شعر چنین بیان داشته است:
نه ترکم نه تاتار، نه تورانیام
ز صلب سپنداد پریانیام
ز کفار کتور به جان آمدیم
طلبگار شاه جهان آمدیم(۱۳)
در همین زمان است که میرزا قلندر پریانی با دانشمندانی چون میر هوتک اول محمد خان کابلی و دیگران آشنا شده، عضویت «انجمن بیدل خوانی» را حاصل و مورد توجه دانشمندان و اراکین بزرگ دولتی از جمله تیمورشاه قرار گرفته است.
به استناد نوشتۀ مرحوم مولانا خسته در کتاب «یادی از رفتهگان» سه تن (میر هوتک افغان، لعلمحمدخان کابلی و میرزا قلندر پریانی) در سفر سال ۱۷۹۱(۱۲۰۴خورشیدی) تیمورشاه ابدالی به بلخ نیز با وی همراه بودهاند.(۱۴)
معروض دیگر میرزا قلندر به تیمورشاه در مورد اخذ مالیه است که آن را به شعر بیان کرده تا دولت از مردم پریان سالی یکبار مالیه بگیرد، در حالی که سالانه چند بار مالیه اخذ میشده است (۱۵):
ز عقرب تا به جوزا زیرِ برفیم
بهار و تیر ماهی نیست ما را.
مرحوم میرزا قلندر به «ملا قلندر» نیز مشهور است، چنانچه به نوشتۀ مرحوم انتظار اکرمی مردم منطقه او را به نام ملا قلندر بابا نیز یاد کردهاند.(۱۶)
به استناد شواهد و مدارک، موصوف تا وقتی به شعر و شاعری و نوشتن رو نیاورده بود، طبق معمول او را به نام «ملا» یاد میکردند. مطابق عرفِ آن دورهها کسی که نویسنده بود، چه کار دولتی داشت و یا نه؛ همه او را «میرزا» خطاب میکردند.
چنانکه گفته میشود؛ ملا قلندر هنگام برگشت از سفر بدخشان در کوتل ناوک «انجمن» با شخصی ناشناخته و صاحب کرامات آشنا شد، ولی بهزودی آن شخص از نظرش غیب و ناپدید و ذهن و ذکاوتِ وی دگرگون گردید. از آن پس به شعر، شاعری و نوشتن روی آورد و لقب «میرزا» را از سوی مردم گرفت.
از قراین و شواهد معلوم میشود که این عارف و اندیشمند پس از وفات تیمورشاه ابدالی (۱۷۹۳م) به زادگاهش برگشته و به تعلیم و تربیۀ اطفال و جوانان هموطنش پرداخته است. مرحومی طی سالهای زندهگیاش در کابل، افسون و مرهون محیط شهری و بهاصطلاح شهرزده نشده، جاه و منزلی در کابل دست و پا نکرده و فریفتۀ جاه و مقام نگردیده، زندهگی قلندری داشته، یعنی اسمش بامسما بوده است.
با آن مقام علمی و اعتباری که داشته، هرگز خود را به مقامهای دولتی سنجاق نکرده و برای دربارها مدیحهسرایی نکرده است. مرحوم میرزا قلندر به استناد فرمودۀ استاد حیدری وجودی، در شرایط عقبماندۀ اجتماعی و فرهنگی ۲۵۰ سال قبل «چون گلی بوده است در بیابان خشک و لامزروع».
روحش شاد و یادش گرامی باد!
رویکردها:
۱ـ پریان، خلیل، گزیدۀ اشعار میرزا قلندر پریانی ص ۱۲، انتشارات خیام، کابل، ۱۳۹۱ خورشیدی
۲ـ اکرمی، محمدهاشم، نگاهی به سرزمین پنجشیر، ص ۸۸، چاپ جدید ۱۳۸۸، کابل
۳ـ پریان، خلیل، گزیدۀ اشعار، ص ۱۲
۴ـ نظروف، مرحوم داکتر حقنظر، مقام تاجیکان در تاریخ افغانستان، ص ۷۹ چاپ نخست
۵ـ الحسینی، محمود، تاریخ احمدشاهی، ص ۱۸۸، به تحشیه و تصحیح داکتر غلامحسین زرگری نژاد
۶ـ نظروف، داکتر حقنظر، مقام تاجیکان در تاریخ…ص ۷۹ تا ۸۷
۷ـ همان اثر بالا، ص ۸۷
۸ـ م گ، پیگولین، تاریخ بلوچستان، برگردان به پشتو: دکتور عبدالحکیم هلالی ص ۷۷، ناشر: اکادمی علوم افغانستان، ۱۳۶۴، کابل
۹ـ نظروف، مقام تاجیکان در تاریخ… ص ۷۳
۱۰ـ همان اثر بالا، ص ۷۳
۱۱ـ همان اثر بالا، ص ۷۳
۱۲ـ صدیقی، مرحوم پروفیسور دکتر جلال الدین صدیقی، چهگونهگی استیلای نظام قبیلهسالاری، ص ۷۹، به تصحیح و ترجمۀ دکتر محیالدین مهدی، چاپ نخست ۱۳۸۸ خورشیدی، کابل
۱۳ـ پریان، خلیل، گزیدۀ اشعار میرزا قلندر پریانی، ص ۱۶
۱۴ـ همان اثر بالا، ص ۱۸
۱۵ـ نظروف، مقام تاجیکان در تاریخ… ص ۶۰
۱۶ـ اکرمی، محمدهاشم، نگاهی به سرزمین پنجشیر، ص ۸۸٫
Comments are closed.