گزارشگر:زهرا طهماسبي/ یک شنبه 3 حوت 1393 - ۰۲ حوت ۱۳۹۳
ایتالو کالوینو نویسندۀ نامدار ایتالیایی، ۱۵ اکتوبر ۱۹۲۳ در سانتیاگوی لاس و گاس، دهکدهیی نزدیک هاوانای کوبا، به دنیـا آمد. سال۱۹۴۳ از پیوستن اجباری به گروه فاشیستها سر باز زد و در پی احساساتی که از کودکی داشت، به پارتیزانهای بریگاد گاریبالدی پیوست. وارد حزب کمونیست شد و با روزنامهها و مجلههای مختلف همکاری کرد تا اینکه در ۱۹۴۷ «کورهراههای عنکبوت» را منتشر کرد. سال ۱۹۴۹ هم «کلاغ آخر از همه میرسد» را منتشر کرد. در دهههای ۵۰ و ۶۰ مدیر مسوول انتشارات «اینائودی» شد. کالوینو به دنبال چاپ «مجموعه داستانها» در سال ۱۹۵۷ و به ویژه کتاب «نیاکان ما» شامل سهگانۀ «ویکنت دوشقه شده» (۱۹۵۲)، «بارون درختنشین» (۱۹۵۷) و «شوالیۀ ناموجود» (۱۹۵۹) که رمانهایی دربارۀ انسان معاصر هستند، جایگاه خود را به عنوان نویسندهیی پیشرو به دست آورد. همچنین سال ۱۹۵۸ «رکونتی» ـ که داستانهای آن در کتاب «عشقهای صعب» چاپ شده است، را منتشر کرد. رسالۀ مهم «نخاع شیر» را سال ۱۹۵۵ چاپ کرد و افسانههای ایتالیایی را گردآوری کرد که سال ۱۹۵۶ چاپ شد. بین سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۷ ضمن ادارۀ مجلۀ «منابو» داستانهای «دریای عینیت» (۱۹۵۹)، «چالش هزارتو» (۱۹۶۲) و «مارکو والدویا فصلها در شهر» و «زندهگی روزمرۀ یک رای جمع کن» (۱۹۶۳) را نوشت. «کمدیهای کیهانی» در همین سال و «تی با صفر» در سال۱۹۶۷ چاپ شد. در دهۀ ۷۰ هم «شهرهای نامریی» (۱۹۷۲)، «قصر سرنوشتهای متقاطع» (۱۹۷۳) و رمان «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» را نوشت که مورد آخر بسیار زود به پرفروشترین کتاب تبدیل شد. در سال ۱۹۷۵، او به عنوان عضو افتخاری اکادمی ادبیات امریکا انتخاب شد و سال ۱۹۷۶ جایزۀ ادبی «اشتاتپریس» اتریش را در رشتۀ ادبیات اروپایی از آنِ خود میکند. سال ۱۹۸۰ کالوینو به رم رفت و مهمترین رسالۀ خود «تمامش کن» را به چاپ رساند. در ۱۹۸۱ جایزۀ «لژیون دو نور» را دریافت میکرد و سال ۱۹۸۲ هم جایزۀ فستیوال فلم و نیز به او اختصاص مییابد. یک اوپرای دو پردهیی نوشتۀ کالوینو در سالون اسکالای میلان به روی صحنه رفت و او در سال ۱۹۸۴ ضمن همکاری با انتشاراتی گارتزانتی «کلکسیونشن» را در این انتشارات منتشر کرد. در سال ۱۹۸۵ کتاب «درسهای امریکایی» را پس از سخنرانیهایی در امریکا تدوین کرد که ناتمام ماند و پس از مرگش در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. وی در سال ۱۹۸۵ بر اثر خونریزی مغزی در شفاخانۀ سی انا با هستی وداع کرد. پس از مرگش در ماه می ۱۹۸۶ گارتزانتی «زیر آفتاب، گربهیی وحشی» را چاپ کرد که شامل سه داستان بود: «نام»، «بینی» و زیر آفتاب گربهیی وحشی و پادشاهی گوش به زنگ. «کالوینو» تصمیم داشت متنی دربارۀ حواس پنجگانه بنویسد که مرگ مجالش نداد و داستانهای بینایی و لامسه ناتمام ماند. کتابهای «شش داستان برای هزارۀ بعد» (۱۹۸۸) «جادۀ سن جووانی» (۱۹۹۰) و «پیش از آن که بگویی سلام» ( ۱۹۹۳) هم پس از مرگش به چاپ رسیدند.
آنچه میخوانید نگاهی است به نوآوریهای وی در روایت کتاب «تی صفر»:
شیوۀ برخورد ایتالوکالوینو با روایت در داستانهایش بسیار زیبا و تازه است. فارغ از اینکه او چنین شیوههایی را حدود نیم قرن پیش تجربه کرده است، منظورمان از تازهگی در زبان فارسی است که با توجه به کتابهای او و دیگر نویسندهگان متفاوتنویس به ما رسیده است.
کالوینو در کتاب «کمدیهای کیهانی» با پیوند علم و شگفتیهای آن به ادبیات و در شاهکار دیگرش «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» با تجربههای نو و شگفتآور در زمینۀ در هم ریختنِ مرزهای مکان و زمان و تغییر روایت و لحن داستان، تواناییهای خود را نشان داده و به موفقیتهای فراوانی رسیده بود. «تیصفر» هم نمونهیی دیگر از تجربههای ایتالو کالوینوست که چندی پیش ترجمه شده است.
یکی از شیوههای مهم تغییر روایت در «تی صفر»، استفاده از شیوۀ نقاشی کمیک استریپ است. نویسنده در داستان «منشای پرندهگان» از زبان راوی اعلام میکند که نقاشی کمیک استریپ را بسیار دوست دارد، بنابراین روایت خود را با نقاشی همراه میکند. دستور صحنه میدهد و گویا پشت صحنۀ یک فلم را گزارش میکند:
«کادر خالی است. من میرسم به گوشۀ بالا و راست چسب میمالم. در گوشۀ پایین و چپ مینشینم یک پرنده در حال پرواز از گوشۀ بالا و چپ وارد میشود. وقتی دارد از کادر خارج میشود، دمش به چسب گیر میکند. به پرواز ادامه میدهد و کادر را که با دستش چسبیده همراه من که ته آن نشستهام، با خود میکشد. (صفحۀ ۲۴)
و این نوع روایت در بخشهای دیگر داستان هم ادامه مییابد:
«پرندهها، با منقار و چنگال، این صفحۀ داستان مصور را پاره میکنند. هر کدام یک تکه کاغذ چاپ شده در منقار دارد. صفحۀ زیرین هم با نقاشیهای کمیک استریپ پوشانده شده؛ دنیا را آن طور که قبل از ظهور پرندهها بود و پیشرفتهای قابل پیشبینی بعدیاش را نشان میدهد…» (ص ۲۷)
روش مهم دیگرِ کالوینو برای ایجاد تنوع در روایت این است که فرضیهها و راههای متفاوتی را برای روایت اثرش با مخاطب در میان میگذارد. احتمالات مختلفی را بررسی میکند و قوۀ تخیلِ خواننده را بالا میبرد. ضمن اینکه توقع و انتظار خواننده را از ادبیات داستانی تقویت میکند:
«برای شروع، میتوانید کلی علامت تعجب و علامت سوال را بخوانید که از کلۀ ما بیرون میزند و این یعنی که ما داریم حسرتزده به پرنده نگاه میکنیم…» (صفحۀ ۱۵، داستان منشای پرندهگان)
در قسمتی دیگر از همین داستان میخوانیم:
«اگر این داستان را دوست ندارید، میتوانید یکی دیگر برای خودتان سر هم کنید: مسالۀ مهم این است که مرا به آن جا برسانید…» (صفحۀ ۲۴ از داستان منشای پرندهگان)
گاهی هم نویسنده برای رفتار متفاوتِ خود در روایت داستان با خوانندهاش گفتوگو میکند و دلایل متفاوتنویسیاش را شرح میدهد:
«اگر بعضی قسمتهای داستانم را خلاصهتر از بقیه تعریف میکنم، به این خاطر نیست که اهمیتشان کمتر است، بلکه به این دلیل است که کمتر در خاطرم ماندهاند…» (صفحۀ ۶۲ داستان میتوز از بخش دوم کتاب یعنی پریسیلا)
و سپس نتایجی برای نحوۀ روایت داستان میگیرد:
«پس بیایید این طور شروع کنیم: سلولی هست، و این سلول یک ارگانیسم تکسلولی است و این ارگانیسم تکسلولی منم، و این را میدانم، و از این مسأله خوشحالم…» (ص ۶۳ از داستان میتوز)
و سپس میافزاید:
«حالا بیایید سعی کنیم این حقیقت را در فضا و زمان برای خودمان تصویر کنیم…» (ص ۶۳ داستان میتوز)
البته باید این نکته را هم در نظر داشت که هماهنگی موضوع با نوآوریهای کالوینو کاملاً متناسب است. وقتی که بحث از مسایلی علمی و فلسفی است، میتوان با علتیابی و روشنگری این نوع از روایت را به کار برد.
Comments are closed.