احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۰ حوت ۱۳۹۳
محمد اکرام اندیشمند
نیروهای داعش، تمام آثار تاریخیِ شهر موصل و ولایت نینوای عراق را چهار روز پیش (۷ حوت ۱۳۹۳) تخریب کردند؛ همان کاری که طالبانِ افغانستان در حوت ۱۳۷۹ (۹ مارچ ۲۰۰۱) با مجسمۀ بودا در بامیان و سایر تندیسهای تاریخیِ دیگر در موزیم ملی کابل انجام دادند. این در حالی است که داعشیان در عراق تا اکنون به نام جهاد و تحقق اسلام و شریعت اسلامی، سرهای زیادی را بریده و به زنان و دخترانِ اسیرِ متعلق به اقلیتهای دینی و مذهبیِ دیگر به عنوان کنیز و مال غنیمت، تجاوز کردهاند. هرچند گزارش کنیزگیری و تجاوز از گروه طالبان در افغانستان و پاکستان وجود نداشته است، اما تمام این گروهها در کُشتار انسانها با شیوۀ ذبح و سر بریدن، مشابهت دارند.
برخی از آگاهان و تحلیلگران، گروههای نامبُرده را در سدۀ بیستویکم میلادی با گروه خوارجِ سدههای هفتم و هشتم میلادی در اندیشه و عمل، یکسان تلقی میکنند و این گروهها را، خوارجِ عصر حاضر در جوامع مسلمان میپندارند.
آیا واقعاً چنین است؟ آیا طالبان، داعش، القاعده و … سدۀ ۲۱ میلادی، خوارج سدۀ ۷ و ۸ میلادیاند؟
خوارج چه کسانی بودند؟
شماری از نیروهای حضرت علی در جنگ صفین که با امیر معاویه صورت گرفت، خوارج نام گرفتند. آنها پس از پذیرش حکمیت برای صلح که آن را مخالف آیه ۳۷ سورۀ انعام (ان الحکم الالله) خواندند، نیروهای خلیفۀ چهارم را ترک کردند و سپس در مقابل هر دو طرف جنگیدند. حضرت علی و طرفدارانش اینها را «مارقین» نامیدند که به معنی خارجشدهگان از دین بود و برای آنها صفتی حقارتبار به شمار میآمد. هرچند آنها خود را «شُرٌات» با الهام و استنباط از آیه ۱۱۱ سورۀ التوبه (ان الله اشتری من المومنین………..) به معنی و مفهوم فروشندهگانِ جان خود در راه خدا معرفی میکردند و مینامیدند، اما به «خوارج» شهرت یافتند. خوارج یعنی گروه شورشیِ مخالفِ نظام سیاسیِ حاکم و حاکمانِ نشسته بر کرسی قدرت.
خاستگاه و پایگاه اجتماعی خوارج
بسیاری از افراد و نیروهای خوارج در آغاز ظهور و شکلگیریِ این گروه، به قبایل «بنی حنیفه» و «بنی تمیم» مربوط میشدند. این قبایل در سالهای گسترش اسلام، نقش مهم و فداکارانه داشتند و در دوران نخستِ مخالفتها علیه خلافت علی (رض) که به جنگ جمل و سپس جنگ صفین انجامید، از طرفداران سرسخت و جدی خلیفۀ چهارم و یا از شیعیانِ ایشان بودند. حُرقوص بن زُهَیر معروف به ذوالخُوَیصِره از سران طایفۀ بنی سعد قبیلۀ بنی تمیم از قوماندانها و کلانهای خوارج جدا شده از لشکر خلیفۀ چهارم اسلام بود که با هزاران مردِ شمشیرزنِ دیگر از صف علی در صفین بیرون شد و در جنگ خونین نهروان با نیروهای وفادار به حضرت علی جنگید و به قتل رسید.
شهر بصره به عنوان شهری نوساز در قلمرو خلافت اسلامی، مرکز فرقۀ خوارج بود؛ زیرا بنی تمیم و بنی بکر که بسیاری از اهل خوارج متعلق به آنها بودند، در بصره سکونت یافته بودند. البته سپس گروه خوارج از نظر تعلق قبیلهیی تنها محدود به عشایر این قبایل نشد، بلکه افراد و دستههای دیگر از سایر قبایل و طوایف به جنبش خوارج پیوستند و در طول دوران خلافت امویان و سالهای نخست خلافت عباسیان، در سایر بلاد اسلامی خارج از شبه جزیرۀ عربستان گسترش یافتند.
خطوط فکری و ایدیولوژیکی خوارج
خوارج در واقع یک فرقۀ نظامی، سیاسی، کلامی، مذهبی و اجتماعی بودند که تدریجاً برداشت و قرائتِ خاصِ خود را از اسلام ارایه کردند و بر سر تحقق و تطبیقِ آن جنگیدند.
خوارج هرچند به گروهها و دستههای مختلف، منقسم و منشعب گردیدند و هر کدام با افکار و رفتار متفاوت از نام و آدرس دین ظاهر شدند، اما در بسا موارد قرائت و باور مشترک داشتند. باورها و دیدگاههایی که آن را حقیقت دریافتی از دین میپنداشتند.
خوارج، خلافت دو خلیفۀ اول اسلام را مشروع میپنداشتند، اما خلیفۀ سوم را در سالهای اخیر خلافتش متهم به انحراف از حق و عدالت میکردند و مستوجب عزل و قتل میدانستند. انتساب خلیفه را به قبیلۀ قریش و عرب الزامی تلقی نمیکردند، تقوی و آرای آزاد مردم را در انتخاب خلیفه از طریق همهپرسی، معیار میپنداشتند. وراثت در جانشینی پیامبر را نمیپذیرفتند. به مساوات مرد و زن باور داشتند و برخی از فرقههایشان مانند فرقۀ «شبیبیه»، خلافت و امامتِ زنان را مشروع میدانستند و تفاوتی در رهبری میان زن و مرد قایل نبودند. تک همسری را برای مردان مسلمان جز در موارد بسیار خاص چون نازایی زن، الزامی میدانستند. به مساوات اقتصادی و به تقوی و عدالت تأکید میکردند، از ظالمان بیزاری میجستند و بهرغم نابردباری و خشونتورزی، روحیۀ فداکاری و ریاضتکشی داشتند. بردهسازی و کنیزگیری از مغلوبین و بهرۀ جنسی از کنیز را، قبیح و ناسزا میپنداشتند و با این روش مخالفت میورزیدند.
خوارج، سنگسار را مشروع نمیدانستند. در مورد سورۀ یوسف با این استدلال که داستان عاشقانه وحی منزل شده نمیتواند، دیدگاه تردیدآمیز ارایه میکردند و همچون فرقۀ معتزله، باور به مخلوق بودنِ قرآن داشتند. اما خوارج دیدگاه و برداشتِ خود از قرآن و اسلام را ابزار تکفیر، خشونت و کشتار ساختند.
تفاوت و تعارض خوارج با گروههای خونریز و تکفیرگرای عصر حاضر
علیرغم تشابه و همسانی خوارج در خونریزی و کشتار مخالفان با گروههای خونریز و خشونتگرایی چون: طالبان، داعش، القاعده و…، تفکر و دیدگاه دینیِ این گروهها در برخی موارد مهمِ سیاسی و اجتماعی با خوارج نه تنها همسانی و نزدیکی ندارد، بلکه متفاوت و حتا متناقض است.
این گروهها برخلاف خوارج، با حقوق مدنی و اجتماعی زنان بهشدت مخالفت میورزند و به هیچ نوع برابری زن و مرد معتقد نیستند. داعش در عصر کنونی؛ سدۀ بیستویکم میلادی، عصر ماهواره و انترنیت و عصر مدنیت و مدرنیت، رسم بردهگی و کنیزسازی و بهرهگیری نامحدود جنسی را از کنیزان، احیای سنت جهاد و بازگشت به صدر اسلام و سنت پیامبر تلقی میکند، در حالی که خوارج حتا در سدۀ هفتم و هشتم، کنیزگیری و همخوابهگی با آنها را ناپسند تلقی میکرد.
طالبان و داعش در عصر حاضر، زنان را سنگسار میکنند، اما خوارج به مشروعیت سنگسار بیباور بودند.
طالبان افغانستان بهصورت واضح و روشن، ابزار دست استخباراتِ نظامی پاکستان هستند که از سوی دولت و نظامیان پاکستان در جهت منافع و اهدافشان مورد استفاده قرار میگیرند و گروههای مشابه دیگر همچون القاعده و داعش نیز ساخته و پرداختۀ سازمانهای جاسوسیِ دولتهای سلطهگر و سودجو پنداشته میشوند؛ اما در تاریخ، هیچگاه از خوارج به عنوان ابراز منافعِ دولتها و کشورهای خارجیِ مخالفِ دولتهای مسلمانان نام برده نشده است.
Comments are closed.