زنان افغانستان طعمۀ سیاست‌های پساطالبانی

گزارشگر:سه شنبه 18 حمل 1394 - ۱۷ حمل ۱۳۹۴

وسیمه بادغیسی ـ نویسنده و استاد دانشگاه
mnandegar-3ضرب‌وشتم و هتکِ حرمت و قتل و سوزاندنِ فرخنده به‌صورت گروهی در ملای عام، نتیجۀ تعارض و اصطکاکِ شدید بین سنت‌گرایانِ مرتجع و علم‌به‌دستانِ افراطی جامعۀ باز و دموکراتیک است.
در چند سال اخیر برخی از واپس‌گرایان با استفاده از تریبون‌های در دست داشتۀ رسانه‌یی، نسبت به حضور گسترده و آزادانۀ زنان در دانشگاه‌ها و نهادهای تمویل‌شدۀ بین‌المللی و ادارات دولتی واکنش نشان داده و صریحاً اعتراض می‌کنند. اینان با استفاده از نام دین و ارزش‌های دینی و اغلب رسوم غیردینی و سنتی افغانی، نسبت به تغییر طبیعیِ وضعیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسیِ زنان در چند سال اخیر واکنش منفی نشان داده و مردم را هشدار می‌دهند. ادبیاتِ این گروه که به‌صورت گسترده در قریه‌ها و شهرها و در بین مردم نفوذ دارد، بیشتر به این جهت متمایل است که فتنه در خانه ریشه دوانده و اسلام و ارزش‌های سنتی جامعه، به خطر افتاده است.
این گروه به طرز پوششِ زنان و حضور زنان در اجتماع معترض‌اند. این اعتراض تا حدی ناشی از مقاومت طبیعیِ جامعۀ سنت‌گرا بوده و ناشی از این مسأله است که قدرت مسلطِ مردسالار و ارتجاعی زیر سوال قرار می‌گیرد. گاهی این خشم و اعتراض از طرف برخی از حلقاتِ ذی‌نفوذ و گروه‌های سیاسی سازمان‌دهی می‌شود که نتیجه‌یی جز اغتشاش و خشونت به بار نمی‌آورد.
بر این خشمِ درونی و مقاومت در برابر تغییر، واکنشِ برخی از طرف‌دارانِ افراطیِ جامعۀ دموکراتیک شدت می‌بخشد. برخی از سیاست‌های ناکارآمد و گاه بسیار منفیِ علم‌به‌دستانِ افراطی جامعۀ باز، باعث و بانیِ خشونت‌های خیابانی می‌گردد و اغتشاش و ناآرامی را در جامعه ایجاد می‌کند. در این بین و در این کشاکش، زنان افغانستان برای هر دو گروه ابزارِ مناسبی برای سوءاستفادۀ سیاسی‌اند. به طور مثال، طرف‌داران جامعۀ باز در چند ماه اخیر دست به اعتراضات خیابانیِ نمادین زده‌اند. خیابان‌گردی دختری نیمه‌برهنه و برقع‌پوشیِ گروهی از مردان، از جملۀ این اعتراضات بوده است.
از دید سنت‌گرایان، این اقداماتِ برخی از طرف‌داران افراطی جامعۀ باز، برخی از ارزش‌های سنتیِ اجتماع را به‌صورت بسیار صریح مورد حمله قرار داده است.
برقع‌پوشی زنان یک ارزش سنتی جامعۀ افغانی است. پوشش کامل بدن و حداکثر قسمت‌های بدن و صورت نه‌تنها در تاریخ معاصر افغانستان مرسوم بوده و به‌صورت عنعنه درآمده است، بلکه در کشورهای منطقه نظیر ایران و کشورهای عربی و ترکیه هنوز که هنوز است، رواج دارد. از دید سنت‌گرایان این‌گونه اعتراضاتِ خیابانی و نمادین که به گونه‌یی خفقان زنان را به نمایش می‌گذارد، با تفکر سنتی اکثرِ مردم افغانستان در تعارض قرار دارد و بعضاً در تغییر و اصلاح جامعه ناموثر است. این دسته این‌گونه تحلیل می‌کنند که دختر زره‌پوشی که برای مبارزه با آزار جنسی زنان در خیابان‌های کابل دست به عملی نمادین زده، اقدامی نسنجیده مرتکب شده و به‌جای این‌که به حرمت زنان بیفزاید، از نقش سنتی و احترام‌برانگیزِ زنان کاسته است.
جامعۀ افغانستان قایل به یک سری ارزش‌های سنتی باقدامت است که از جملۀ آن پوشیده بودنِ اندام جنسی است. ناهنجاری‌های اجتماعی و خشونت‌های روانی و آزارهای جنسی علیه زنان در خیابان‌ها، با این‌گونه واکنش‌ها اصلاح نمی‌گردد، بلکه راه را برای سوءاستفاده باز می‌کند. پوشش اندام زنان در مکان‌های عمومی، با ارزش‌های بومیِ جامعه برابر و نزد اکثر شهروندان افغانستان مقبولیت دارد. گرچه هدفِ این اقدام، اعتراض به آزارها و اذیت‌های گستردۀ خیابانی به‌ویژه در کابل و برخی از شهرهای بزرگ بوده است، اما سنت‌گرایان این اقدامات را مخالفت با اخلاق حسنه و پذیرفته شدۀ اجتماعی دانسته و چنین اعمالی را تعرض بر بدنۀ اصلی و سنتی اجتماع و ارزش‌های اسلامی می‌دانند.
طرز رفتار و گفتار برخی از طرف‌داران جامعۀ باز و کنش ایشان سبب می‌شود که سنت‌گرایان هرچه بیشتر به دامان جزم‌اندیشی پناه برده و با استفاده از نفوذ و مقبولیت نزد برخی از مردم، باعث و بانیِ خشونت و اغتشاش در جامعه گردند.
روشن است که هر دو گروه و هر کدام از یک‌طرفِ بام در حال افتادن‌اند، طوری که برخی از اینان قتل غیرانسانیِ فرخنده را توجیه می‌کنند و گروهی دیگر به قرآن و اصول اسلامی اهانتِ صریح می‌نمایند. این دو گروه اراذل و اوباش نیستند، بلکه کسانی‌اند که تحصیل یافته‌اند و حداقل خواندن و نوشتن را یاد دارند. اکثرشان به تریبون‌هایی مثل منابر مساجد، تلویزیون‌ها رادیو و انترنت دسترسی دارند. این دو گروه انتقاد و تعرض و دفاع را یاد دارند، ولی اغلب به حاکمیت نیم‌بندِ قانون باور ندارند؛ بنابرین هر دو دسته به نحوی تیشه به ریشۀ فرصتِ به‌دست آمده برای توسعۀ افغانستان می‌زنند. هر دو دسته از زن به عنوان حربه‌یی برای رسیدن به مقاصد و تحکیم باورهای خود کار می‌گیرند. مخاطبِ هر دو گروه اراذل و اوباش‌اند. طرف‌داران جامعۀ باز با خیابان‌گردی برهنه و آهن‌پوشی، اراذل و اوباش را مخاطب قرار می‌دهند و به آنان دهن‌کجی می‌نمایند. مرتجعین اراذل و اوباش را پیش می‌اندازند تا بدین‌وسیله به‌اصطلاح از نوامیس اسلامی پاسداری کنند. اما نتیجۀ این برخورد، ناآرامی روانیِ جامعه است که گاه ماه‌ها طول می‌کشد که اثراتِ آن فروکش کند.
حربه بودنِ زنان به‌صورت‌های مختلف و توسط گروه‌های مختلف آشکار می‌شود:
۱. حضور نمادینِ برخی از زنان در دم و دستگاه‌های دولتی
زنان افغانستان در بیش از یک دهۀ اخیر و در برخی از موارد، طعمۀ سیاست‌های برخی از گروه‌های سیاسی و ذی‌نفع قرار گرفته‌اند. از زنان به عنوان ابزاری برای رسیدن به قدرت سیاسی استفاده شده است. این سوءاستفاده به نحوی است که برخی از زنانِ فاقد صلاحیت را بر پست‌های های دولتی می‌گمارند. طوری که این دسته از زنان به علت فقدان ظرفیت، نمی‌توانند آن چنان‌که باید شایسته‌گی از خود نشان دهند. در حالی که در بیش از یک دهۀ اخیر زنانِ شایسته‌یی رشد کرده‌اند که می‌توانند این خالیگاه‌ها را پُر کنند. علت برگزیدنِ برخی از زنانِ ضعیف در چانه‌زنی‌های سیاسی، توسعه دادن به قدرت سنتی و مردانه و استفادۀ آسان و ابزاری از زنان است.

۲. استفادۀ ابزاری از وضعیت عمومی زنان برای تمویل پروژه‌های اقتصادیِ برخی از ارگان‌های وابسته به نهادهای خارجی و بین‌المللی
تعدادی از نهادهای وابسته به سازمان‌های طرف‌دار حقوق بشر، از وضعیت زنان سود برده و از خونِ قربانیانی مانند فرخنده
استفاده کرده و به تمویل پروژه‌های اقتصادی خویش می‌پردازند. برخی از طرف‌داران افراطی جامعۀ باز، در بسیار سیاه نشان دادن و رسانه‌یی ساختنِ وضعیت اسف‌بار زنان افغانستان در جهان نقش مهم و اساسی بازی می‌کنند. برخی از اینان در یک دهۀ اخیر دچار تعارض و شوک فرهنگی شده و برخی از ارزش‌های پسندیدۀ اجتماعی که تناقضی
با ارزش‌های انسانی ندارد را نمی‌پذیرند و با استفاده
از ابزارهای در دست داشتۀشان نظیر صفحات اجتماعی انترنتی به مخالفت با این‌گونه ارزش‌ها پرداخته و فضای اجتماعی را مخدوش و سرگیجه‌آور می‌سازند. این گروه بیشتر در اعتراضات خیابانی و رسانه‌یی شرکت کرده و به نهادهای مستقل و گاه وابسته به نهاد های خارجی دسترسی دارند. برخی از این گروه‌ها از وضعیت عمومی زنان افغانستانی که محرومیت از تحصیل و کار و… است، برای پول‌سازی و پروژه‌سازی استفاده می‌کنند.
در یک‌ونیم دهۀ اخیر، مبالغ هنگفتی برای نجاتِ زنان از فقر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به افغانستان واریز شده و می‌شود که با وجود فساد گسترده در دستگاه‌های حکومتی و فساد مالی در برخی از سازمان‌ها و ارگان‌های داخلی که در زمینۀ حقوق زنان کار کرده‌اند، این کمک‌ها گاه به هدر می‌رود و یا در جهت منفی به کار می‌رود و یا بعضاً ناکارآمد تمام می‌شود.
انتشار چهرۀ تاریک افغانستان و نمایش محرومیتِ زنان، به این گروه‌ها کمکِ بیشتر می‌کند تا منابع مالیِ خارجی را به خود جذب‌ کنند. حال آن‌که بسیاری از این سازمان‌ها فاقد نیروی انسانیِ متخصص و کارآ برای فعالیت و انکشاف مناسب و متناسب با ارزش‌های بومی زنانِ جامعه‌اند. برای انکشاف و توسعه و کمک به وضعیت زنان، وجوه قابل ملاحظه‌یی توسط برخی از گروه‌های داخلی و برخی از گروه‌های خارجی سرازیر می‌شود که به علت فساد گسترده و سوءمدیریت و ناآگاهی، استفادۀ به‌جا نشده و گاه تأثیرات مخربی را در وضعیت اجتماعی زنان به جا می‌گذارد.
فعالیت‌های هر دو گروه طرف‌داران افراطی جامعۀ باز و مرتجعین، گاه به نفع سیاست‌مداران تمام می‌شود و گروه‌های سیاسی از درگیریِ این دو گروه سود می‌برند.

۳. زنان، طعمۀ ارتجاع و اسلام‌گرایانِ سیاسی
گروه‌های واپس‌گرا و مرتجع، متأثر از وضعیتِ نابسامانِ قدرتِ رو به افولِ اجتماعی و سیاسیِ خود، دست به اقدامات و فعالیت‌هایی می‌زنند که به‌شدت زن‌ستیزانه است. این دسته با استفاده از عملکرد نمادینِ طرف‌داران جامعۀ باز، به زنان به‌شدت می‌تازند. آنان رشد نسبیِ اجتماعیِ زنان را اهرم قرار داده و جنبه‌های منفی آن را پُررنگ می‌سازند. فعالیت‌های این گروه به نحوی‌ست که سخن‌شان برای عامۀ مردم قابل فهم است و مخاطبینِ آن‌ها افرادِ کم‌سوادی‌اند که گاه می‌توانند دست به اغتشاش و بی‌نظمی بزنند.

۴. زنان افغانستان، ابزاری برای آتش‌افروزی و پیشبرد سیاست‌های منطقه‌یی
اخیراً تلاش‌های زیادی صورت گرفته است که چهرۀ افغانستان مانند چهرۀ برخی از کشورهای منطقه، به چهره‌یی کریه تبدیل شود. حال آن‌که افغانستان دارای پیشروترین قوانین در ارتباط به زنان در منطقه است و در تاریخ معاصر و قبل از طالبان، نشانه‌هایی از ضدیت با زنان به‌صورت سازمان‌یافته وجود ندارد. نحوۀ برخورد با زنان، طبیعی و نرمال بوده است. زنان در شهرها قادر به انتخاب پوششِ خود بوده‌اند. زنان در روستاها به شیوه‌های سنتیِ خود لباس می‌پوشیدند.
تجاوز گروهی بر زنان، اختطاف آنان، ‌سوزاندنِ زنان در ملای عام و… که در ماه‌های اخیر شدت پیدا کرده است، مواردی‌اند که در تاریخ معاصر افغانستان سابقه ندارد. این حرکت‌ها سازمان‌دهی‌شده به نظر می‌رسد و به نوعی استفادۀ ابزاری از زنان برای ایجاد دهشت‌افکنی به شمار می‌آید. به گونه‌یی که عملاً سبب کم‌رنگ شدنِ حضور زنان در جامعه و ایجاد خفقان و وحشت می‌گردد. این حرکات، ناامیدی برای توسعۀ افغانستان به وجود می‌آورد و مردم را مشوش و ناآرام می‌سازد. به نظر می‌رسد که بسیاری از گروه‌های ذی‌نفعِ نام برده شده، تعارضاتی را سازمان‌دهی می‌کنند که دو صفِ مرد و زن را در مقابلِ هم قرار داده و روند طبیعیِ زنده‌گی اجتماعی و صلح‌آمیز جامعۀ ما را زیر پرسشِ تاریخی قرار دهند. گروه مرتجع، طرف‌دارِ موقعیتِ مسلطِ مرد اند و طرف‌داران افراطیِ جامعۀ باز، طرف‌دارِ نقش دادنِ تزریقی به زن‌اند که البته این کشاکش، قربانیانی چون فرخنـده دارد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.