بنیادگرایی جدید اســلامی

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور - ۱۵ میزان ۱۳۹۱

بخـش چهارم
گالیله در مورد سازگاری عقل و وحی، نظر در خور توجهی دارد. وی بدین باور است که نگارندۀ کتاب تکوین و کتاب تدوین خداوند است؛ بدین ترتیب طریق معرفت، هم تکوین است و هم تدوین. هر دو یک منبع است و تعارض نمی‌پذیرد. هنگام تعارض، باید متشابهات کتاب مقدس با محکمات علم جدید تفسیر گردد. برای حل تعارض علم و دین، قلمرو دین از قلمرو علم باید تفکیک گردد. گالیله کتاب مقدس را متضمن معارف معنوی ـ نه حقایق علمی ـ که به کار رستگاری انسان می‌آید و برتر از عقل و استدلال و مشاهده است، می‌داند. (خسروپناه:۱۳۷۹، ۳۵۸)
گفتنی است در میان اندیشمندان مسلمان، ذکریای رازی از منکران وحی و نبوت است. وی در آغاز «طب روحانی» در مرتبت عقل، چنین داد سخن داده است:
«اگر دینی برای بشر ضرورت باشد، «دین خرد» است، نه چیز دیگر. اگر بنا است به وحی و پیامبری معتقد باشیم، چه پیامبری بهتر از عقل و چه فرمانی حرکت‌آفرین‌تر از فرمان عقل! پس بیایید از منزلت واقعی عقل نکاهیم. در حالی که خود امیر است، اسیرش نکنیم و در حالی که سروری از آن او است، طوق بنده‌گی در گردنش نیافگنیم و فرمانبر نسازیم؛ بل باید در همۀ امور به او رجوع کنیم و ملاک و معیار ما در همه‌چیز او باشد و همواره بدان تکیه کنیم.» (شریف: ج۲، ۱۲۶) این سخن در میان خردمندان شاد است و نقدهای فراوانی بر آن رفته است.

قرآن
نصر حامد ابوزید یکی از اندیشمندان پُرآوازۀ جهان اسلام است که خود را از معتزلی‌های جدید می‌خواند. او دیدگاه خود را دربارۀ قرآن چین بیان می‌دارد: «نظام معرفتی در دنیای اهل سنت…. از سوی امام شافعی طراحی شده است. این نظام معرفتی از قرن سوم هجری تا به امروز، افکار مخالف را به حاشیه رانده و یا حذف کرده است. نظام معرفتی شافعی معتقد است این تنها رسالت دین نیست که مقدس است، زبان دین‌هم مقدس است. این نظام قایل به هیچ‌گونه ارتباط بیرونی بین رسالت و زبان دین از یک‌سو و فرهنگ و زبان بشری از سوی دیگر نیست. این در حالی است که نظام معرفتی جدید می‌خواهد توضیح دهد که رسالت دین مقدس است و زبان دین مرتبط به ساختار زبان بشری است، هرچند آن زبان از نظر ساختاری برترین هم باشد.» (ابوزید، ۴۷:۱۳۸۷)
در تاییدِ این مساله جابری می‌گوید: «اهمیت قواعدی که شافعی وضع کرد، در تکوین عقل عربی اسلامی کمتر از اهمیت «قواعد روش» دکارت در تکوین اندیشۀ فرانسوی و به‌طورکلی عقلانیت مدرن اروپایی نیست. بنابراین باید از این قواعدی که می‌توان از آن «عقلانیت عربی اسلامی» نامید، آگاهی یافت و آن را شناخت. اگر رسالۀ شافعی هم نهاد تلاش‌های اهل سنت در قلمرو فقه است، الابانۀ اشعری نیز چنین وظیفه‌یی را در عرصۀ عقیده به انجام رسانده است. بدین سان، عقلانیت سیاسی سنی از تلاقی دو وجهیِ روش‌شناسی شافعی و معرفت‌شناسی اشعری، زاده و گسترده شده است.» (فیرحی: ۱۳۸۳،۲۳۱)
شافعی خواست راهی میانه بین «رای» و «حدیث» طرح بدارد، ولی نقش عقل و رای را در به‌کارگیری «قیاس» تنزیل بخشید و آن را در اصول فقه تسجیل کرد. این طرح اساسی شد که تا به امروز بر مبنای آن عمل می‌شود. این سخن بدان معناست که طرح شافعی به حدی کارگر افتاد که بنیاد مذهب ابوحنیفه را که «رای» بود، متاثر گردانید و در عمل مذهب شافعی تسلط خود را گسترش بخشید. هم امام شافعی و هم ابوالحسن اشعری هر یک اصرار داشتند و آن این‌که؛ قرآن صفت خداست و صفت خدا مانند خدا قدیم است. این دیدگاه چنان محکم و پابرجا باقی ماند که نظر رقیب را که متعلق به معتزله بود و به مخلوق بودن قرآن تاکید می‌دارد، از میدان در ربود. معتزلی‌ها از قرن دوم تا قرن حاضر، کمر راست نکردند و به عنوان یک فرقۀ گمراه شناخته شدند و آثار آن‌ها ناپدید گردید. در قرن حاضر برخی از عقاید این گروه دوباره سربرآورد و در میان مسلمانان پخش گردید. نفی جبرگرایی که از شعارهای معتزله است، چنان در میان مصلحان مسلمانِ عصرِ حاضر شایع است که نیازی به گفتن ندارد. تاکید بر مخلوق بودن قرآن از مسایل عمدۀ دیگری است که معتزلی‌ها بر آن پامی‌فشارند و عمدۀ دلایل این گروه در این باب عبارت است:
۱٫ قرآن، یکی از کتاب‌های چهارگانۀ آسمانی است؛ قبل بر آن تورات، انجیل و زبور نازل شده و به باور مسلمانان منسوخ شده‌اند، آن‌هم به این دلیل که تحریف یافته‌اند. پرسش معتزلی‌ها این است که نمی‌توان کتاب‌های پیشین آسمانی را متصف به صفات مخلوق بودن دانست و قرآن را به قدیم بودن. بدین صورت قرآن نمی‌تواند سرنوشتی متفاوت از سرنوشت سایر کتاب‌های آسمانی داشته باشد.
۲٫ قرآن وقتی به زمین فرود آمد، به حرف، شکل و جای نیاز پیدا کرد و نیازمندی از صفات هر مخلوقی است. تاریخ قرآن نشان می‌دهد که صورت قرآن از نزول تا امروز تغییراتی را پذیرا گردیده است. به گونۀ مثال: در سال‌های نزول وحی، زبان عربی فاقد نقطه بود و به مرور زمان نقطه پدید آمد، نشانه‌گذاری‌ها نیز در سده‌های بعد در قرآن صورت گرفت. روشن است که قرآن به‌صورت کنونیِ آن در حیات حضرت پیامبر تدوین نیافت و مشهور است که در عهد حضرت عثمان (رض) این مهم به سر رسید، آن‌هم پس از این‌که قرایت‌های بسیار متفاوت از قرآن به‌وجود آمد و بیم تحریف در آن به میان آمد. در ثبت آیات قرآن، برخی اوقات پرسش‌هایی میان اصحاب به میان آمد و اختلافاتی بروز کرد. (بنگرید به معنای متن،۱۳۸۱)
۳٫ شماری از آیات قرآن مجید، در طول ۲۳سال از حیات پیامبر منسوخ گردیدند که این خود نشانۀ دیگری از مخلوق بودنِ آن است. اگر حیات پیامبر به درازا می‌انجامید، آیا شماری از آیات دیگر به صف آیات منسوخ نمی‌پیوستند و جای‌شان را آیات دیگری نمی‌گرفت؟
۴٫ اختلاف رای در آیات قرآن مجید از آغاز تا امروز یک مسالۀ شایع و پذیرفته شده است و بر این اساس، آرا و نظریات فراوانی در شان نزول، فقه و تفسیر به‌وجود آمده است. اختلاف از ویژه‌گی‌های مخلوق است نه از یک ذات قدیم.
۵٫ پاره‌یی از آیات قرآن در زمان حضرت رسول‌الله منسوخ شده بود و دیگر عمل به آن‌ها نمی‌گردید. به مرور زمان، پاره‌یی دیگر از آیات نیز به عنوان متن مقدس باقی هستند، ولی کسی به اجرای آن دست به کار نمی‌شود و حتا در عصر کنونی کسی هم به تحقق آن استدلال نمی‌ورزد، به گونۀ مثال: آیات مربوط به غلام و کنیز. علاوه بر آن در اکثریت کشورهای اسلامی، «حدود شرعی» به منصه اجرا درنمی‌آید و به جای آن، قوانین مدنی مرعی‌الاجرا می‌باشد. استدلال دانشمندان مسلمان این است که هدف و مقصد حدود اقامۀ عدل و خیر و جلوگیری از اشاعۀ شر و رذیلت است؛ بنابرین مقصدِ حکم مهم است، نه متن آن.
قرآن از دستگاه زبانی کار گرفته که مخاطبان آن (اعراب) به آن آشنا بودند؛ در حالی که این دستگاه زبانی از فرهنگ جاری زمانه استفاده برده است: از زبان، مکان و تاریخ جاری به‌شدت بهره‌مند شده و این خود یکی دیگر از نشانه‌های مخلوق بودن آن است. (بنگرید به بسط تجربۀ نبوی) این ممیزه از مخلوق بودن قرآن را بازتاب می‌دهد. قراتر از آن، همۀ مفسرین قرآن در مراجعه به آن از قواعد حاکم بر زبان عربی استفاده می‌برند؛ زبانی که زبان مردم است و به‌سان سایر زبان‌ها مراحلی از رشد و ترقی را طی کرده و از حوادث تاریخی اثر پذیرفته است، و این امر نشانۀ دیگری‌ست که زبان قرآن (عربی) را در کنار سایر زبان‌ها می‌نشاند.
بحث روی سرشت کلام الهی، از مباحث سخت و عمده‌یی است که حتا بنا به قولی، دانش کلام اسلامی نام خود را در این بحث گرفته است. باور به قدیم بودنِ قرآن که هم مقدس بودنِ زبان و هم مقدس بودنِ رسالت آن را می‌رساند، در قرون متمادی باعث گردیده تا بیشتر به زبان قرآن چسپـیده شود و رسالت آن در درجۀ پایین‌تری قرار گیرد. این اعتماد، واپس‌گرایی و درجازده‌گی را در میان مسلمانان گسترش بخشیده و از پیشرفت علوم عقلی به شدت کاسته است. اکنون زمان آن فرا رسیده تا این دیدگاه مورد بازنگری قرار گیرد و نظر معتزلی‌ها در باب ماهیت و سرشت کلام الهی، به بررسی مجدد گرفته شود.

حقایق ثابت
اعتقاد به مخلوق بودن قرآن که تاریخ‌مند بودن قرآن را می‌رساند، بلافاصله این پرسش را به میان می‌کشد که آیا تمام مفاهیمی که در قرآن رفته، تاریخی‌اند و یا حقایقی ثابت و پایدار نیز در آن میان وجود دارد؟ چه‌طور می‌توان برخی از حقایق را تاریخی و برخی دیگر را فرا تاریخی دانست؟
در درازنای تاریخ بشری، اکثریت دانشمندان و فلاسفه، مساله یا مسایلی را به عنوان امور ثابت و پایدار پذیرفته‌اند و از این‌رو به فیلسوفان بنیادگرا شهرت یافته‌اند. اما محدودی هم استـند که به هیچ قطعیتی باور ندارند و یقینی را به رسمیت نمی‌شناسند و کلیه علوم را حدسی بیش نمی‌شمارند، که «دانشوران شالوده‌شکن» نامیده می‌شوند مانند نیچه، لیوتار، ژاک دریدا، ژاک لکان، میشل فوکو و امثال آن‌ها. گفتنی است که در میان پست‌مدرن‌ها هم عده‌یی معتقد به حقایق ثابت‌اند و راه‌های رسیدن به آن را متعدد و مختلف می‌انگارند؛ در حالی که دستۀ دوم که از برخی از آن‌ها نام برده شده، به هیچ امر به حیث حقیقت پایدار و فرا تاریخی باور ندارند.
این دو شعبۀ فکری، از طرز نگرش‌شان نسبت به عقل آدمی سرچشمه می‌گیرند؛ به گونه‌یی که عقل نزد کسانی همه‌کاره است و به هیچ منبع دیگر نیازمند نمی‌باشد و از آن به «عقل خودبنیاد» یاد کرده‌اند. این عقل به میل خود خدا می‌سازد و به او مواصفاتی می‌تراشد و جایگاه تعیین می‌دارد. انسان را در مرتبۀ بی‌نیازی تا سرحد پوچی و خلا بالا می‌برد و زینه را هم از سر راهش برمی‌دارد. سرحلقۀ این طایفه، دکارت فرانسوی است؛ زیرا او بود که نخستین‌بار گفت: «من شک می‌کنم، پس من هستم»؛ یعنی او خودش شک می‌کند، خودش آن را تشخیص می‌دهد و نتیجه هم خودش می‌گیرد. همه‌جا خودش است و لاغیر. اما دستۀ دیگر که ایمانوئل کانت از آن نماینده‌گی می‌دارد، باورمند اند که عقل همه‌کاره نیست، بلکه اصول و قواعد جاری بر نظام هستی را کشف می‌دارد. کانت می‌گوید کار عقل اختراع قوانین نیست، کشف قوانین است. به گونۀ مثال: عقل قواعد ریاضی را کشف می‌کند، حرکت زمین را درمی‌یابد، از نظم موجود در میان سیارات پرده برمی‌دارد و خواص نباتات و حیوانات را درمی‌یابد، نه این‌که به زمین حرکت ببخشد و به گیاهان و جانوران سرشتی تعیین بدارد و نظایر آن. به چنین عقلی، «عقل تکاملی» گفته‌اند.
بر پایۀ دیدگاه این فرقه از اندیشمندان، نادیده گرفتنِ حقایق ثابت و پایدار در عالم هستی، خلاف واقعیت‌های مسلم موجود است؛ زیرا مفاهیمی هم در دنیای طبیعی و هم در عالم اجتماعی دیده می‌شود که انکار آن جایی برای بحث باقی نمی‌گذارد و به قول دکتر حسینعلی نوذری، انکار آن، مصداق گفتۀ «یکی بر سر شاخ بن می‌برید» می‌شود. یعنی که بی‌باوری به حقایق ثابت، جایی برای بحث نمی‌گذارد و مبنایی باقی نمی‌ماند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.