احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ ثور ۱۳۹۴
دو شنبه ۱۴ ثور ۱۳۹۴
اشرف غنی به منظور ایجاد صلح در افغانستان علاوه بر این که باید دیدگاهها در داخل کشور را متحد سازد میبایست موانع منطقهای را نیز از بین ببرد.
به گزارش فارن پالیسی، صلح، مسلۀی است که همواره جزو دلمشغولیهای دولت وحدت ملی طی شش ماه گذشته بوده است. اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان، دوبار به عربستان سعودی، یکبار به پاکستان، یکبار به چین و یکبار هم اخیرا به ایالات متحده سفر کرد تا بتواند بازیگران جهانی و منطقهیی را متقاعد سازد، از طرح صلح او حمایت کنند.
تغییر سیاست خارجی بحثبرانگیز غنی از محور دوستی با هند به محور دوستی با پاکستان-عربستان سعودی به منظورتأمین صلح بیسابقه بوده است.
نقش پررنگ موانع داخلی در توافق صلح
غنی در سفرش در ماه نومبر ۲۰۱۴ به پاکستان، برخلاف تمام هنجارهای دیپلماتیک، به ستاد ارتش پاکستان در «راولپندی» رفت تا با جنرال «راحیل شریف» رییس ستاد ارتش پاکستان ملاقات کند؛ ملاقاتی که کرزی، رییس جمهور پیشین افغانستان در طول بیست سفر دوران ریاست جمهوری خود به پاکستان، به آن دست نیافت. در حالی که غنی در روند صلح فرضی، با موانع منطقهای مواجه است اما موانع داخلی بدون شک بزرگتر از موانع منطقهای هستند.
جاهطلبیهای غنی برای ایجاد صلح، بهویژه در کشوری که اختلافهای قومی در آن وجود دارد، تا چه حد واقعبینانه است؟ کرزی و عبدالله عبدالله، رییس اجرایی، به این روند چه عکسالعملی نشان خواهند داد؟ حکومت افغانستان تا چه حد آمادۀ سازش است و آیا برای یک واکنش شدید نیز آماده است؟ آیا پاکستان حتما آمادۀ همکاری هست؟
شرکای غنی
غنی پیچیدگی و شکنندگی وضعیتی را که در آن قرار دارد، درک میکند. شرکای او در حکومتی که قدرت در آن تقسیم شده، دشمنان قسمخورده طالبان افغانستان هستند؛ شرکایی که هنوز توانایی آن را دارند تا مردمشان را برای جنگ علیه طالبان بسیج کنند. با این حال، غنی باید شریکانی چون عبدالله، عطا محمد نور والی خودمختارو ثروتمند بلخ، محمد محقق معاون رییس اجرایی و رهبر هزارهها و جنرال عبدالرشید دوستم، معاون خودش را متقاعد سازد که توافق صلح هرگز آنها را کنار نخواهد گذاشت و موقعیت سیاسی آنها را تضعیف نخواهد کرد.
برای عبدالله، جنگ با طالبان در گذشته و تعهدش برای ادامۀ این کار، در صورتی که انتخاب میشد، چیزی بود که او در جریان مبارزات انتخاباتی خود بیش از هر چیز دیگر آن را برجسته کرد. حکومتی که نیمی از آن تحت «مالکیت» عبدالله است، به طور اساسی شعار سیاسی عبدالله و متحدانش را زیر سوال خواهد برد.
علاوه برآن، برای محقق، که هزارههایش توسط طالبان قتل عام شده و مورد تبعیض قرار گرفتند، مسأله تنها مسألۀ تقسیم قدرت نیست، بلکه تهدید بالقوهیی به حقوق و فرصتهای مردمش است که در جریان یک دهۀ گذشته آن را به دست آورده بودند.
غنی؛ ادامه دهنده راه کرزی
غنی، علاوه بر ایجاد توازن در حکومت فعلیاش، باید راه گذشته را ادامه دهد. کرزی که حکومتی را تأسیس کرد و سیزده سال آن را رهبری کرد، اساس مشروعیتش را جنگ با طالبان قرار داد. او با وجود انتقادات، تمام جناحهای قومی و رهبران نظامی آنها را به استثنای طالبان گردهم آورد. کرزی در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکرد از پاکستان گرفته تا عربستان سعودی تا ترکیه و چین، وی به طور یکسان از سوی طالبان و مردم مورد انتقاد قرار گرفت. طالبان همیشه حکومت او را دست نشانده ی غرب میخواند، در حالی که دیگران میگفتند ملایمت بیش از حد او با طالبان، منافع ملی افغانستان و همچنین روابطش با شریکان کلیدی استراتژیکیاش را به مخاطره میاندازد.
کامیابی در ایجاد صلح ؛پایان بزرگترین نگرانی کرزی
اعضای طالبان بیشتر از قبیلۀ غلزایی پشتون هستند و غنی نیز از همین قبیله است. از سوی دیگر، کرزی درانی است. باتوجه به تاریخ طولانی رقابت و دشمنی خونی میان این دو قبیله، اگر غنی موفق شود به شورش طالبان پایان دهد، روابط آنها را با دیگر گروههای تروریستی قطع کند و منافع پاکستان را تامین کند، آنچه که به عنوان میراثی از کرزی باقی میماند -که به گفتۀ خودش بزرگترین نگرانیاش پس از ترک قدرت است- بسیار متفاوت خواهد بود. در سطح ملی، این بدان معناست که غنی تمام اعتبار آن را از کرزی به انحصار خود درمی آورد. در سطح قومی، غنی به عنوان نخستین حاکم غلزایی افغانستان در تقریبا ۳۰۰ سال گذشته، میتواند به طور وسیعی سرمایۀ سیاسی را به نفع غلزاییها قرار دهد.
همه جانبه بودن توافق صلح
روند صلح در افغانستان تنها به امنیت اختصاص ندارد بلکه تغییرات گستردۀ اجتماعی-اقتصادی مانند آموزش و پرورش، استخدام و سرمایه گذاری قانونی را نیز در بر می گیرد. پس جای تعجب ندارد که نه تنها کرزی بلکه شبکه ای از دوستان نزدیک خود که در دوران ریاست جمهوری اش ساخت مانند «رنگین دادفراسپنتا» مشاور امنیت ملیاش،»عمر داوودزی» وزیر داخلهاش و « کریم خرم»رییس دفترش از ان زمان تا کنون پیوسته اعتراض میکنند که تلاشهای غنی بیثمر خواهد بود یا پاکستان هنوز هم قابل اعتماد نیست.
آیا پاکستان به واقع تغییر کرده است؟
با این حال، نگرانیهای آنها در مورد پاکستان کاملاً بیاساس نیست. آیا پاکستان واقعا تغییر کرده است؟ در تاریخ معاصر جنگ افغانستان که با تهاجم شوروی آغاز میشود، پاکستان یا به عنوان متحد یا هم دشمن، همواره دخالت داشته است. بدون شک اسلام آباد و «راولپندی» سیاست منطقه را از طریق ذره بینی که پایه آن آشفتگیهای افغانستان است، تعریف میکند. مصاحبه اخیر «جنرال اسد درانی» رییس پیشین سازمان اطلاعات نظامی پاکستان(آی اس آی)، به وضوح این امر را تصدیق می کند
.
صلح با پاکستان مهمتر از صلح با طالبان
غنی همچنان درک میکند که صلح با پاکستان مهم تر از صلح با طالبان است. وی در سفر ماه مارچ خود به ایالات متحده گفت که طی یک دهه گذشته دو کشور در حالت دشمنی اعلام نشده قرار داشتهاند و اگر آنها به جنگ مشترک علیه تروریسم و شورش متعهد هستند، صلح با طالبان دست یافتنی خواهد بود. این سوال که آیا پاکستان واقعا به تعهدات خود در این زمینه عمل خواهد کرد را تنها گذر زمان پاسخ خواهد داد. در واکنش به حسن نیت بیسابقه غنی، پاکستان تا کنون تغییر محسوسی در رفتارش نشان نداده است.
وظیفه اصلی غنی متقاعد ساختن تمام طرفهای درگیر است
از دید راولپندی، جنگ در افغانستان به پاکستان کمک میکند تا شریک اولیۀ ایالات متحده و دریافت کنندۀ کمک در منطقه باقی بماند. اما فراتر از آن، پاکستان «زیربنای جهاد» را به عنوان ابزار سیاست خارجی خود قرار داده است که تغییر دادن آن در کوتاهمدت آسان نخواهد بود. از بین بردن این سیاست صرف با اجماع عمومی ممکن است. وظیفۀ اصلی که غنی در پیش رو دارد چگونگی مذاکره با طالبان نیست بلکه متقاعد ساختن تمام طرفهای درگیر است تا از او حمایت کنند. او باید دیدگاهها در داخل حکومت را متحد سازد تا بر موانع داخلی غلبه کند، پاکستان را متقاعد سازد که صلح در منطقه به نفع هردو کشور است و هند را متقاعد سازد که همکاری آنها با پاکستان نه تنها تهدیدی برای هند نیست بلکه می تواند به امنیت این کشور نیز کمک کند.
Comments are closed.