احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پرویز مهاجر - ۲۸ میزان ۱۳۹۱
یکی از محوریترین بحثها در نظامهای مردمسالار، موضوع اعتماد شهروندان به نظام و حکومت است. در صورتی که نظام و حکومت بر سر اقتدار، از اعتماد و پشتوانه لازم مردمی برخوردار باشد، از حداکثر ثبات برخوردار شده و در مسیر ترقی و سعادت رهنمون خواهد شد.
سالیان متمادی حکومتهای مستبد و خودکامه، برای حضور و مشارکت شهروندان در میدان سیاست و تعیین سرنوشت خویش، هیچ حقی قایل نبودند. چالش عمده در این حکومتها، بیاعتمادی متقابل میان حکومت و مردم، و فقدان مشروعیت بود که این مساله به مثابه شکافی عمیق در ساختمانِ حکومتها و نظامهای مستبد آشکار بود؛ از همینرو مردم به تدریج در مقابل رژیمهای حاکم قرار گرفته و آنها را برمیانداختند.
اما مولفه اساسی در نظامهای دموکراتیک، اعتماد و اقتدار مردمی است؛ زیرا اعتماد مردم به حکومت، میزان مشروعیت و مقبولیت یک نظام مردمپسند را بالا میبرد. بنابرین، کسب اعتماد مردم توسط حکومت افغانستان نیز، نه تنها ضامن حکومتداری خوب میباشد، بل میتواند نقطه پایانی بر تمام ناهنجارهای افغانستان بگذارد.
ولی بر اساس گزارشها و نقد و نظر برخی از آگاهان سیاسی، حکومت افغانستان طی چندسال اخیر، اعتماد مردم را نسبت به خود کاملاً از دست داده است. دلیل این امر مشخص است: مردم افغانستان طی یک دهه گذشته پیوسته قربانیِ سیاستِ فریب و تزویرِ زمامداران خود گشتهاند؛ تیم بر سر اقتدار در چند دوره انتخابات، در زمینه ایجاد حکومتداری خوب، تامین امنیت، بازسازی متوازن، بالا بردن سطح سواد و رفاه همهگانی تعهدات فراوانی به مردم سپرده بود، اما هیچ تغییر و بهبودی در این زمینهها رونما نگردید. افزون بر آن، دامنه ناامنیها به صورت روزافزون گسترش پیدا کرد و در نتیجه، نظام حاکم در انظار مردم، وجهه، اعتبار و آبروی خویش را از دست داد.
اکنون شهروندان افغانستان در جهنم بحران امنیتی گیر ماندهاند، و کابوس قتلها و انفجارها، آرامش را حتا از مردم پایتخت ربوده است. دولت در ۱۱ سالی که گذشت، هیچ استراتژی موثری را در جهت تامین امنیت و اجرای برنامهها و پروژههای انکشافی و بهبود وضع مردم تدوین نکرد و صرفاً به دادنِ وعدههای پوشالی و سرودنِ شعارهای دهانپرکنی پرداخت که هیچ گرهی از مشکلات کشور نمیگشود. به این ترتیب، حکومت مشروعیت خود را با گذشت هر روز در نزد مردم از دست داد و آهستهآهسته شهروندان نسبت به نظام حاکم بدگمان شدند.
در همین حال، برخی از نهادهای مدنی و تحقیقی، چند مساله مهم را سبب بیاعتمادی و ایجاد فاصله عمیق میان حکومت و مردم میدانند:
یکـ عدم تطبیق پروژههای انکشافی و درازمدت.
بر بنیاد برخی از گزارشها، در اکثر ولایات و حتا شهر کابل، پروژههای انکشافی یا تعطیل هستند و یا هم روند کار آن بسیار به کُندی پیش میرود.
دومـ بحران امنیتی.
متاسفانه، وضعیت «امنیتی» نه تنها بهبود نیافته است، بل هر روز بدتر شده و فاجعههای خونین هر از گاهی به قوع میپیوندند و ادامه این روند، سبب فاصله گرفتن مردم از حکومت شده است.
سومـ گسترش و رشد روزافزون فساد در حکومت افغانستان.
یکی از چالشها و عوامل بازدارنده در مسیر پیشرفت، ترقی و تعالی افغانستان، رشد فساد است. حکومت در مدت بیش از یک دهه علیرغم ایجاد کمیسیونهای متعدد «مبارزه با فساد اداری»، نتوانست روند ویرانگرِ فساد را در کشور مهار کند، در نتیجه بیاعتمادی مردم به حکومت و برنامههای آن، بهشدت افزایش یافت.
چهارمـ ترجیح دادن منافع فردی، گروهی و قومی نسبت به منافع ملی مردم افغانستان توسط دولتمردان.
این روش ناپسند، هرچند از گذشتهها در افغانستان وجود داشت، اما طی حکومتداری آقای کرزی به اوجِ خود رسید و در نهایت، اعتماد مردم را به حکومت و دستگاههای مربوط به آن زایل ساخت.
اکنون آثار افسردهگی و یاس را به وضوح میتوان در سیمای مردم افغانستان مشاهده کرد. آنها دیگر کوچکترین دلبستهگی به نظام حاکم ندارند و دولتمردان نیز کفایت و فرصت لازم را برای جلب اعتمادِ دوباره مردم. با این اوصاف، تنها روزنه امیدی که میتوان سراغ گرفت، انتخابات آینده ریاستجمهوری و حمایت و همکاری صادقانه جامعه جهانی از این روند است تا مردم بدون مداخله و اعمال نفوذ حلقه حاکم و هرگونه تقلب و تزویر از سوی زورمندان، بتوانند با آرای خود، آینده روشنی را برای کشور رقم بزنند. اما اگر این انتخابات نیز برگزار نگردد، یا در فضایی ملتهب و فسادآلود همراه با مداخلات تیم حاکم، صورت گیرد و از شفافیت لازم برخوردار نباشد، به جرات میتوان گفت که جامعه جهانی وارد دور باطلی از اشتباهات و شکستها در افغانستان شده که هیچ چشمانداز روشنی را برای دنیا و مردم افغانستان ترسیم کرده نمیتواند.
Comments are closed.