احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۰ ثور ۱۳۹۴
بخش سوم و پایانی
احسان امینایی چترودی
در انتقال تجربیات و دانشِ خود به دیگران تعلل نکنیم. این کار علاوه بر ایجاد دوستی بیشتر در سازمان، سازمان را به یک مدرسه و محیط یادگیری تبدیل میکند که در آن افراد احساس پوچی نمیکنند. منابع گوناگون و تازههای فناوری را به یکدیگر بیاموزیم، اگر به خصوص در مورد کار مشترکمان به مطلبی در وبسایت یا روزنامه و مجلهیی برخوردیم، آن را برای همکاران ایمیل کنیم.
در مورد افراد تازهوارد به سازمان پیشداوری نکنیم، به آنها فرصت و یاری دهیم تا خود را با شرایط وفق دهند. هم سازمان و هم خود ما به ایدههای جدید نیازمندیم و بدانیم که آشنایی با یکی از این افراد میتواند مسیر زندهگی ما را عوض کند و موقعیتهای بهتری در آینده در پیش روی ما قرار دهد. بسیاری از فرصتهای شغلی و تحصیلی را دوستان جدید ایجاد میکنند، پس این اصل کلیدی مدیریت را به خاطر بسپاریم «از تغییرات نهراسیم.»
نظم، کلیدواژۀ رها شدن از آشفتهگی است. انضباط دایرۀ وسیعی از محیط پیرامونیِ ما را در بر میگیرد. از میز محل کار تا طرز لباس پوشیدن، ساعت غذاخوری، شروع کار و رسیدهگی به امور محوله. در بالا بردن نظم فردی و سازمانی کوشا باشیم. نیاز به دستورالعمل پیچیدهیی نیست، با مرتب کردن میز یا در واقع جلوگیری از ازدحام آن، استفادۀ بهینه از فضاهای موجود، انتقال کارتنها و جعبههای غیر ضروری به انبار، چشم انداز دلپذیری به محیط بدهیم. این روند خواه ناخواه دیر یا زود به وسیلۀ «دستهای نامرئی» علوم اجتماعی به دیگران تسری خواهد یافت و الگویی همهگیر خواهد شد. اولویتبندی کارها بر اساس اهمیت آنها را در نظر داشته باشیم. به این صورت از اتلاف زمان برای امور با اولویتِ پایینتر پرهیز خواهیم کرد. حتا قویترین حافظهها هم در درازمدت توانایی بهخاطر سپاری همۀ مطالب را ندارد، در نتیجه مکتوب کردن آنچه در محل کار روی میدهد و ثبت «گزارش کار» بسیار سودمند و ضروری است. شاید نوشتن آنچه انجام دادهایم، آنهم در پایان روز کاری خستهکننده به نظر آید، اما قطعاً ارزش چند دقیقه صبر کردن و برای آن زمان گذاشتن را دارد. با این کار، در صورت ترک سازمان به هر دلیلی دست خالی نخواهیم بود و تجربیات خود را آنهم به صورت مستند و مکتوب به همراه خواهیم داشت.
از گفتن جملههای مضر و بیهودهیی چون «وظیفۀ من نیست» یا «به من ربطی ندارد» جداً پرهیز کنیـم. سازمان را خانه و اعضای آن را همچون اعضای خانوادۀ خود به حساب آوریم. در صورت نیاز همکاران، داوطلبانه پیشقدم شویم و مسوولیتها و مشکلات را با آنها تقسیم کنیم. مطمئناً در لحظات سخت دوستان بیشماری خواهید داشت که شما را تنها نخواهند گذاشت. این نیروی مثبت ایجاد شده، سرمایۀ معنوی سازمان خواهد شد که ثمرات زیادی همچون کاهش چشمگیر تنش، غیبت و تأخیر غیرموجه را به دنبال دارد.
غرور بهویژه نوع کاذب آن، فرصتهای پیش رو برای ترقی و پیشرفت را نابود میکند. در مقابل جایگزینی روشهای قدیمی با ایدههای جدید و کارا انعطافپذیر باشیم. از ندانستن و پرسیدن نترسیم. پذیرش اشتباهات هرچند که مقصر ۱۰۰ درصد آنها نباشیم، به مراتب راحتتر از این است که حالتِ تدافعی به خود بگیریم و سر امور بیهوده، خود و دیگران را خسته کنیم.
Comments are closed.