احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۱ ثور ۱۳۹۲
محمد اشرف بخرد
ارزش هر جامعه به انسانهایی است که از جنبۀ مثبت، دارای نکاتی قابل توجه و مافوقِ عموم هستند. این افراد انسانهایی عادی هستند اما نگاهشان به جهان، عاری از کوتهبینی و مملو از واقعیت است. از کودکی پابهپای دیگر کودکان رشد میکنند، اما زمانی که دیگر همسنوسالانش درگیر بازی و بیهودهگی هستند، این دستۀ کوچک مشغول تأمل در ندانستههاییست که ذهن کوچکشان را به خود مشغول کرده است. همچنان که رشد میکنند، در پی پرسشها و ندانستههایشان میروند و راهشان را از دیگران جدا میکنند. در واقع تفاوت در نگاه است. این گروه با این دید مینگرند که باید برای دستیابی به موفقیت، از لذتهای زودگذر پرهیز کرد و به امید لذتهای پایدار، سختی را تحمل کرد. اینان نخبهگان جامعهاند.
نخبهگان موظف هستند آنجایی که باید، آگاهسازی کنند و آنجایی که باید، سکوت کنند. در روایات اسلامی عنوان شده که دو گروه هستند که اگر صالح و شایسته باشند و به وظیفۀ صالح بودن و شایسته بودنِ خود عمل کنند، جامعه به سعادت میرسد و در غیر این صورت، جامعه به هلاکت و تباهی خواهد افتاد. یکی زمامداران و مسوولان اجرایی جامعه، و دیگر دسته، علما و اندیشمندان و مصلحان جامعه. بر اساس این روایت، اگر در جامعه مسألهیی پیش آمد که جای گفتوگو دارد؛ نخبهگان، عالمان و اندیشمندان باید ابراز نظر کنند و به جامعه آگاهی دهند و آنجایی که باید افشاگری کنند، باید افشاگری کنند، نه بالعکس.
نخبهگان، نقش اول را در تحولات و هدایتِ مردم بر عهده دارند. افکار عمومی و فضای سیاسی و اجتماعی تحت تأثیر نخبهگان است و این قشر از طریق نهادهای سیاسی و اجتماعی، رسانهها و تضارب آراء در جهتدهی به تحولات و رویکردهای مردم تعیینکننده هستند. نقش نخبهگان در هر جامعه که بویی از روشنگری برده باشد، اثبات شده است؛ بنابراین برای کـاسـتـن از خـسـارتهـا و هزینههای غیرمنطقی و تقویت وحدت و همدلی، نخبهگان نقش بیبدیلی دارند. نخبهگان از جمله گروههای مرجع در سیاست و جامعه هستند. آسیبشناسی توام با ظرفیتشناسی نخبهگان، باید در اولویتهای اصلی جامعه قرار گیرد. شکاف بین نخبهگان و حاکمیت از یک سو و تضاد غیر منطقی در درون نخبهگان از سوی دیگر، به ساختارها و هنجارهای ارزشی آسیب میزند. بنابراین، پرداختن به نقش و جایگاه نخبهگان در رویکردهای مثبت و منفی، از ضرورتهای جامعه و راهگشا در عبور کمهزینه از وضعیت جاری است. توانمندی نخبهگان در اتکا به عقلانیت، به شرط پایبندی به ارزشها، در هدایت و تحکیم پیشرفتهای گوناگون، تعیینکننده است و در صورت بروز فاصله بین ارزشها و عقلانیت، نقش نخبهگان در جامعه بهشدت کاهش مییابد.
روشنگری، وظیفۀ اصلی نخبهگان است که بایستی جامعه را در مقابل میکروبهایی که به اندامش وارد میشوند، واکسینه کنند. وظیفۀ انجام این واکسیناسیون، برعهدۀ فرهیختهگان و دانشجویان است. اصولاً وقتی از کلمۀ نخبه حرفی به میان میآید، باید گفت نخبهگان افرادی هستند که به علت امتیازاتی که مردم برای آنها قایلاند، بر ذهن عمومیِ مردم اثراتی دارند و به همین دلیل، تحلیل و برداشتِ یک فرد یا گروه نخبه، بر زمانِ حال و آیندۀ جوامع تأثیرگذار است. از همین روی، مسوولیت فردی که به او نخبه یا دانشجو گفته میشود، از مسوولیتِ افراد عادی سنگینتر است. نخبهگان اگر فهم جامعی از شرایطِ روز نداشته باشند، چه بسا که ممکن است بدون سوء نیت، به تحلیل و جمعبندییی برسند که با شرایط روزِ جامعه مغایرت دارد. چه بسا ممکن است نخبهیی به علت دور ماندن از شرایط روز، حرفی بزند که در ظاهر جنبههای علمی و تحلیلی داشته باشد اما در حقیقت با مبانی و تفکراتِ جامعه تضاد دارد. اگر در مسألهیی مهم که تأثیری شگرف بر آیندۀ جامعه دارد، فرهیختهیی ندانسته و یا درک نکرده، نظریهیی را رد کند و یا حتا پیشنهاد دهد که با واقعیت همخوانی نداشته باشد، شاید بتوان گفت گناهی نابخشودنی مرتکب شده است. در این صورت، نخبه دچار خطایی میشود که اثر سوء آن بیشتر از اثر سوء یک فرد عادی است.
نقش نخبهگان در هدایت جامعه و سمتگیری آن به سوی اهدافش، بسیار موثر است. معمولاً جهت و راهی که فرهیختهگان و نخبهگانِ جامعه دنبال میکنند، میتواند برای بسیاری از افراد جامعه مورد استفاده قرار گیرد. مردم چشم به نخبهگان جامعۀ خود دارند، اگر این دسته در هر جامعهیی، دقیق و آشنا به اصول و مسایل کلیِ جامعه باشند، بسیاری از نیازهای آیندۀ جامعه و زمینههای پیشرفت جامعه را با ارایۀ طریق درست، حلوفصل کرده و موانع بزرگ را از پیش رو برمیدارند. ولی اگر عکسِ قضیه وجود داشته باشد، حتا اگر در اقلیت هم باشد، بسیار مخرب است. این دانشجویانِ هر جامعهیی هستند که میتوانند مردم را به سمت حل مشکلات و راهگشایی مسایل هدایت کنند. نخبهگان آنچه میگویند باید حساب شده، دقیق و در جهت مصالح و منافعِ جامعه باشد و حتا ناگفتههایی که نخبهگان میتوانند بگویند و آنچه نباید بگویند نیز، میتواند برای راهگشایی و هدایتِ جامعه موثر باشد.
اما اگر این دسته سکوت کند و یا مجالِ سخن نداشته باشد، باید به حالِ آن جامعه تأسف خورد. در این صورت، جامعه از شاهرگ اطلاعاتی که سرمنشای هرگونه رونق و پیشرفتی است، محروم می شود و باید با افکار قدیمی و بهروز نشده، سیر بکند. در این صورت، پیشرفت و امید به توسعه، پنداری غلط است و فرار مغزها و در غالب موارد، مرگ و تباهی مغزها، پدیدهیی غالب خواهد بود.
Comments are closed.