احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۷ ثور ۱۳۹۴
علی پارسا/ دو شنبه ۲۸ ثور ۱۳۹۴
انفجار دو شب پیش در دانشگاه کابل، هرچند تلفاتِ بسیاری به جا نگذاشت، اما از بسیاریجهات از اهمیتِ بسیاری برخوردار است. راه یافتنِ انفجار و انتحار به دانشگاه کابل که نماد علم و دانش در این سرزمینِ دانشستیز و علمگریز است، بهصراحت مقولۀ مصونیتِ اماکن علمی و اکادمیک در جنگ کثیفِ عناصر بیگانه را نقض میکند و پای دانشجو و دانشگاه را به این بازیِ بیبرنده میکشاند.
دانشگاه و دانشجو در هر جامعهیی، اسوۀ تمدن و سمبولِ تعالی و پیشرفت و فرهیختهگی است که هیچ سَر و سِرّی با فرهنگِ برآمده از دل توحش و بربریتِ انتحار و انفجار ندارد؛ اما وقتی در دانشگاه کابل چنین انفجاری رخ میدهد، به نظر میرسد که باید به این قاعدۀ نانوشته شک کرد: شکی دکارتی!
اولین پرسشی که به ذهنِ هر کس متبادر میشود و پاسخ دادن به آن میتواند به شکلی آبِ پاکی را روی دستِ همۀ حاشاگران بریزد، بحث داخلی بودن یا بیرونی بودنِ آن است. حالا دیگر رسم شده که عاملِ هر حملهیی چه به وقوع بپیوندد یا چه در نطفه خنثا شود، بلافاصله به گونۀ رسمی و غیررسمی خارجی خوانده میشود. هرچند ریشههای ترور و ناامنی همه در کشور همسایۀ شرقی و جنوبی است و از آنجا آب میخورد؛ اما فراموش کردن نقش و سهمِ عناصرِ داخلی چه آگاهانه باشد و چه ناآگاهانه، همان خطای استراتژیکیست که عرصه را برای ابتکار عملِ دشمن فراختر میکند.
حالا هم شاید راهحلِ سادهتر برای ختم به خیر کردنِ ماجرای انفجار در دانشگاه کابل، پاکستانی خواندنِ عامل احتمالیِ آن باشد. با گریز به چنین پاسخی اما به یقین که نمیتوان راهحلِ متّقن و مطمینی برای پیشگیری از حوادث مشابه آینده یافت. تازه با حفاظت گستردهیی که از سوی قطعۀ محافظت از دانشگاهها از هر سه دروازۀ این دانشگاهها صورت میگیرد، ورود یک بیگانه با مواد انفجاری به درون دانشگاه، کمی سادهلوحانه به نظر میرسد. این حادثه بدون شک ماجرایی پیچیدهتر و سرِ درازتری دارد که در این بستهبندیهای کلیشۀ تیوری توطیه نمیگنجد!
شاید بسیاریها هنوز هم شعار «مرگ بر دموکراسی»ِ برخی از دانشجویانِ دانشگاه کابل را به خاطر داشته باشند. کسانی که تازهترها به این دانشگاه رفتهاند نیز احتمالاً چشمهایشان با شعارهای حمایت از داعش بر دیوارهای آن آشنا شده است. این تظاهراتها و دیوارنویسیها را هم آیا میتوان به جمعی اجنبی نسبت داد و سر و ته آن را هم آورد؟!
به نظر میرسد که اوضاع پیچیدهتر از آن است که انتظار میرفت؛ به نظر میرسد که در دانشگاه کابل به عنوان دانشگاه پرچمدارِ مدنیت و بالندهگیِ علمی در افغانستان هم نطفههایی کاشته شده که انفجار در این دانشگاه و تحرکاتِ افراطگرایانۀ اخیر، نمودی از سر برون کردنِ حاصلِ آنهاست.
بدون شک در دانشگاهی که جمعی از دانشجویانِ آن در روزِ روشن بر دموکراسییی که به آنها حق تظاهراتِ مسالمتآمیز داده، «لعن و نفرین» میفرستند، نمیتوان از حضور تخمهای افراطیت نگران نبود؛ بدون شک در دانشگاهی که بر دیوارهای آن شعارهای داعشپسند نوشته میشود، نمیتوان با خیال راحت بادی به غبغب انداخت و از علم و دانش و فرهیختهگی دانشجویان سخن گفت! حالا با به وقوع پیوستن این انفجار شوم، باید بیش از پیش به این پرسشهای تابونما در قبال نظام تحصیلات عالی در کشور پرداخت: «واقعاً در دانشگاه کابل و سایر دانشگاههای کشور چه میگذرد؟»، «استادان دانشگاههای کشور و مراکز علمی (بهخصوص اساتید حوزۀ علوم اسلامی) چه کسانیاند و چه تدریس میکنند؟»، «در چپتر درسی دانشگاههای کشور چه چیزی تدریس میشود؟» و «دانشجویان این دانشگاهها، چه میآموزند؟» و… .
با روی کار آمدن کابینۀ حکومت وحدت ملی و گزیده شدنِ وزیر تحصیلات عالی کشور، انتظار میرود که به این پرسشهای بنیادین پاسخِ درخوری داده شود. وزیر جدید تحصیلات عالی کشور، یکی از جمع همین استادان دانشگاه کابل بوده و بدون شک بیش از هر کسِ دیگری با این نظام آشناست. او بهخوبی میداند که در دانشگاههای کشور و در کلاسهای آن چه میگذرد و دانشجو در چهار سال تحصیلش چه فرایندی را سپری میکند. پیشینۀ استادی وزیرِ تازهکار در دانشگاه کابل، سبب شده که بسیاریها او را حافظ منافع نظام سنتی تحصیلات عالی در کشور و بیش از هر وزیر دیگری «محافظهکارتر» بدانند. آن روی دیگرِ سکه اما حکایت از آن دارد که او به عنوان نمایندۀ حکومت وحدت ملی در عرصۀ تحصیلات عالی و به عنوان کسی که در برابر ملت افغانستان، سوگند وفاداری خورده است، با شناختی که از این نظام ناکارآمد دارد، میتواند بیش از هر کسِ دیگری منادی و سفیر اصلاحات در تحصیلات عالی کشور باشد.
انفجار دو شب پیش در دانشگاه کابل، زنگِ خطری بود برای حکومت وحدت ملی و وزیر تحصیلات عالیِ تازهکارش تا بهخوبی نشان دهد که حالا دیگر عصر گندیدنِ نمک آغاز شده است! وقتی نهادهای سنتی دینی در یک کشور دستاویز تروریسم میشود، تنها نهادهای مدرنِ ترویجکنندۀ روشنفکری دینی است که میتواند به عنوان «آنتیتز» آن عمل کند و راهی به رهایی بگشاید. انفجار در دانشگاه کابل و سر دادنِ شعارهای دموکراسیستیزانه و یا داعشپسندانه در دانشگاه، همان نفیر شومی است که نشان از رسوخِ دیدگاههای افراطی و عقلستیزانه در مهد عقل و دانش دارد. به این ترتیب، این حادثۀ شوم را میتوان آغاز فصل جدیدی از پیشرفتِ افراطیت در رگرگ جامعۀ علمی و فرهیخته دانست که اگر با مدیریت مدبرانۀ مسوولان مواجه نشود، در آیندهیی نزدیک شاهد ظهور خط جدیدی از افراطیون و بنیادگرایانِ مذهبی از این آدرس خواهیم بود. پس باید خطاب به مسوولان حکومت وحدت ملی پیشاپیش گفت که اگر شما اوضاع دانشگاهها را کنترول و مدیریت نمیتوانید، چندی بعد مانند دهۀ پنجاه خورشیدی، این جریانهای برآمده از دلِ دانشگاههاست که اوضاع کشور را کنترول و واژگون خواهند کرد و این البته به نفع هیچکس نخواهد بود!
Comments are closed.