- ۲۹ ثور ۱۳۹۴
چهارشنبه ۳۰ ثور ۱۳۹۴
دوازدهم اردیبهشتماهِ سال روان، ولایت پنجشیر شاهد برگزاری هشتمین کنفرانس ادبی – عرفانی در جوارِ آرامگاه شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور، زیر عنوانِ «عشق، گذشت، عدالت و آرامشِ همگانی» بود. در این کنفرانس که از طرف «نهاد آموزشی افغان» به همکاری بنیاد شهید احمدشاه مسعود برگزار شده بود، شمار زیادی از نخبهگانِ فرهنگی و سیاسیِ هرات، بلخ، ننگرهار، کابل، کاپیسا و پنجشیر اشتراک داشتند و برخی نیز شعر و مقالۀ خویش را به خوانش گرفتند. آنچه در ادامه میآید، سرودهیی است از دوکتور جمال عبدالناصر آخوندزاده که در آن محفل ارایه شده است:
قامتش چون کوهسارش استوار
قلب او چون رودبارش بیقرار
چشمهای مهربانش غرق نور
حرفایش سبز- سبز و پُرغرور
قامتش یعنی خدا مرد آفرید
چهرهاش یعنی خدا درد آفرید
مرد بود او مرد میدان نبرد
قلبِ او لبریز از ایمان و درد
حرفهایش چون زلال آفتاب
غرق پاکی و صداقت مثل آب
چهرهاش معصوم غرقِ مهر و نور
چهرهاش پُردرد اما پُر غرور
در دلش عشق خدا عشق وطن
در سرش سودای مردم، تو و من
پنجشیر ای کوه ایمان و نبرد
پنجشیر ای زادگاه هر چه مرد
ای تمام قلههایت افتخار
چشمهسارانت پُر از عز و وقار
روزگاری که بهاران رفته بود
جز سیاهی و خزان چیزی نبود
روزگار خون و آتش بیکسی
روزگار خودسری و سرکشی
روزگار حکمفرمایان کور
روزگار قتل عام نسل نور
سالهای خشک و تاریک و سیاه
سالهای ملتی بیسرپناه
در فضایی که سراسر دود بود
چشم امید همه مسعود بود
پنجشیر ای زادگاه هرچه مرد
پنجشیر ای کوه ایمان و نبرد
سالها امید میدادی به ما
وعدۀ خورشید میدادی به ما
پنجشیر امید ما مرد تو بود
بهترین خورشید ما مرد تو بود
پس چرا بیآفتابی پنجشیر
با تو ام گویا که خوابی پنجشیر
پنجشیر ای قلب خونینت کباب
کو؟ کجا شد از ستیغت آفتاب؟
پس کجا شد دره جنگل کوهسار
آن قدمهای متین و استوار؟
چهرهاش یعنی خدا درد آفرید
قامتش یعنی خدا مرد آفرید
قامتش در خون شناور گشت و رفت
آن گل صدبرگ پرپر گشت و رفت
رفت اما جاده باقی مانده است
بیرقش استاده باقی مانده است
رفت اما رهروان نسل شیر
دشمنش را کرد خار و سر به زیر
رفت اما مردمان این وطن
آسمان و خاک و طفل و مرد و زن
بیرق سبز جهاد پاک را
بیرق آزادی این خاک را
تا ستیغ کوه بابا بردهاند
تا دل خورشید بالا بردهاند
Comments are closed.