احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۸ جوزا ۱۳۹۴
احمد عمران/ شنبه ۹ جوزا ۱۳۹۴
از روزی که دولت وحدت ملی در افغانستان بنا بر ضرورتها و مشکلات ایجاد شد تا امروز که نزدیک به ۹ ماه از عمرِ آن میگذرد، این دولت همچنان دستخوشِ سیاستهای چندگانه است که از منابع مختلفی نشأت میگیرند.
تقسیم قدرت میان دو تیم انتخاباتی هرچند در توافقنامۀ سیاسی که به امضای رهبرانِ آنها رسیده، به صورت دقیق تسجیل شده، اما در عمل دیده میشود که اختلافنظرها در این مورد چنان عمیق است که نمیتوان از سیاستی واحد در دستگاهِ دولت سخن گفت. نتیجۀ این امر، سایۀ سنگینِ ناامنیها، عدم هماهنگی میان نهادهای حکومتی و حسِ بیاعتمادی میان اعضای رهبری دولت است.
در کنار اینها، معضل کلان دیگر، رییس جمهوری پیشینِ افغانستان حامد کرزی است که همچنان به عنوان رییس جمهوری برحال عمل میکند. این موضوع سبب شده که سکانِ قدرتِ دولتی علاوه بر ریاست جمهوری و ریاست اجرایی، نشانِ دیگری نیز پیدا کنـد.
سفرهای مکرر و گاه مرموزِ رییس جمهوریِ پیشین به کشورهای همسایه و دیدارها و نشستهای او با سران سیاسی و شخصیتهای بانفوذ کشور، تنها در محور دغدغههای ملی شکل نگرفته است. آقای کرزی، نگرانِ حال و آیندۀ افغانستان نیست و در طول سیزده سال حکومتداری خود، نشان داد که فاقد هرگونه طرح و برنامه برای تغییر وضعیتِ موجود به وضعیتِ مطلوب است. اما آقای کرزی یک دغدغۀ کلان و مهم دارد و آن حفظ قدرتِ سیاسی است.
پیش از برگزاری انتخابات سال گذشته، بارها رسانههای داخلی و خارجی گزارش دادند که آقای کرزی تلاشهایی را آغاز کرده که مانع برگزاری انتخابات شود. این گزارشها همواره از سوی رییس جمهوری پیشین و حلقۀ نزدیک به او رد شده بود، اما علایم و نشانههای زیادی دال بر صحتِ آنها نیز وجود داشت و از جمله اینکه به صورت جهشی، شمارِ نامزدهای انتخاباتِ ریاست جمهوری در دقیقۀ نودم، سیر صعودی به خود گرفت و بسیاریها باور دارند که برخی از شخصیتهای سیاسی به اشارۀ آقای کرزی وارد میدانِ انتخابات شدند تا مانع برگزاری انتخاباتِ سالم و شفاف میان تیمهای معدودتری شوند. به همین دلیل دیدیم که انتخابات به صورت فاجعهباری به یک مصیبتِ ملی تبدیل شد و افغانستان را تا آستانۀ جنگهای داخلی سوق داد.
در همین حال، از نفوذ ویژۀ آقای کرزی بر کمیسیونهای انتخاباتی نیز نمیتوان چشم پوشید. برخی از مشکلات انتخاباتی که مستقیماً از سوی نهادهای انتخاباتی مدیریت میشدند، دقیقاً خاستگاه اصلی آنها ارگ ریاست جمهوری در محوریتِ آقای کرزی بودند. حالا نیز آقای کرزی همچنان تلاشهای مضاعفی را آغاز کرده که نشان دهد قدرت اصلی در افغانستان در محورِ او باقی است و اگر الترناتیفی برای شرایط بحرانی و وخیمِ کشور میتواند وجود داشته باشد، این الترناتیف به وسیلۀ او شکل میگیرد.
سفر اخیر آقای کرزی به چین، پیامهای مشخصی را میتواند ارایه کند. چین به عنوان کشوری که میزبانی گفتوگوهای صلح را به عهده گرفته، در سپهر سیاستهای منطقه، نقش کلیـدی به خود اختصاص داده است. حالا بیشتر نگاهها به این کشور و عملکرد آن برای ایجاد نوعی هماهنگی در روند گفتوگوهای صلح دوخته شده است.
آقای کرزی وقتی به این کشور سفر میکند، میخواهد نشان دهد که به دور از بحثهای داغ سیاسی قرار ندارد. سخنان آقای کرزی با معاون رییس جمهوری چین به هیچوجه سخنانِ یک رییس جمهوریِ متقاعد نیست. او به گونهیی حرف میزند و عمل میکند که گویا همچنان در ارگ ریاست جمهوری اقامت دارد و قدرت سیاسی در اختیارش است. حالا با توجه به وضعیت شکنندۀ دو تیم موجود در قدرت سیاسی که به گونۀ رسمی اقتدار سیاسی را به چنگ آورده اند، اگر قدرتهای دیگری نیز خود را همسطح با آنها فرض کنند و از چنین موقعیتی بخواهند وارد تعاملات سیاسی شوند، وضعیت کشور چه خواهد شد؟!
بدون شک بحران موجود به جای اینکه راهحلِ منطقی و قانونی بیابد، به صورت دراماتیکی میتواند ابعاد تازهتری کسب کند. زیرا قدرت سیاسی تعیین کنندۀ وضعیت کشور است و اگر این قدرت دچار خلال و چنددستهگی شود، بدون تردید اثرات زیانبارِ خود را بر کلِ جامعه تعمیم میبخشد.
قدرت سیاسی در دولتهای مدرن، منشای واحد دارد و از این منشاء، رهبری و هدایت میشود. اما در افغانستان پس از دولت وحدت ملی، قدرت سیاسی در کشور دچار گسیختهگی و چندپارچهگی شده است. شاید برخیها اثراتِ این چنددستهگی را در تغییرات امنیتی و اقتصادیِ کشور بهخوبی حس کنند، اما یک نگاه سطحی به مسایل نیز نشان میدهد که افزایش دامنۀ ناامنیها و بحران اقتصادی موجود، ریشه در چندقطبی شدنِ قدرت سیاسی در کشور دارد.
برخورد آقای کرزی با مسایل افغانستان، از پایگاه قانونی صورت نمیگیرد و از آن باید به دولت در درونِ دولت تعبیر کرد. آقای کرزی شاید از نظر صوری، قدرت را به فرد دیگری منتقل کرده باشد، اما اهرمهای اصلی قدرت را همچنان در اختیار دارد. دید و بازدیدهای او از کشورهای منطقه و گفتوگوهای پنهانی و به دور از چشم رسانههایش با شخصیتهای سیاسی نهتنها نگران کننده است، بل بهشدت بر انقطاب سیاسی دامن میزند و نمیگذارد که هیچگونه گفتمانِ ملی در افغانستان ایجاد شود.
در کشورهای دموکراتیک قاعده بر این است که رییسجمهورهای پیشین، عمدتاً از پایگاه قدرتِ سیاسی عمل نمیکنند و حتا کمتر دیده شده که در مسایل مهم کشوری، نظراتی ارایه کنند که خلاف روال اصلیِ سیاستهای دولت باشد. چرا چنین است؟! چون دخالتهای اینچنینی میتواند فضای سیاسی را به کنشهای تقابلی تقلیل دهد و بدبینی بیافرینـد.
آقای کرزی حالا در هیأتِ چنین شخصیتی خود را مطرح کرده است؛ کسی که میخواهد همچنان حرف اول و آخر را در سیاستهای کشور مطرح کند و کل فضای سیاسی را به خود اختصاص دهد. اگر برخورد آقای کرزی متوازن و قانونمند نشود، میتواند آثار مخربی بر وضعیتِ کشور تحمیل کنـد که در آینده قابل مدیریت نمیباشد!
Comments are closed.