- ۱۲ جوزا ۱۳۹۴
چهار شنبه ۱۳ جوزا ۱۳۹۴
روز دوشنبه رییسجمهور غنی در یک سفرِ از پیش اعلامناشده وارد هرات شد. این دومین سفرِ رییسجمهوری به این ولایت ظرف ۹ ماه گذشته است. در سفر نخست، آقای غنی در یک اقدام کمپیشینه، بیشتر از سی مقام محلیِ این ولایت را از وظایفشان سبکدوش کرد. سبکدوشیِ این افراد هرچند در سطوحی از جامعه مورد استقبال قرار گرفت، اما انتقادهایی را هم به دنبال داشت. بسیاریها این پرسش را مطرح کردند که: «چرا رییسجمهوری با یک اقدام ضربتی، خواست قدرتش را به رخ شهروندانِ هرات بکشد؟ آیا این برخورد بهنوعی برخورد تلافیجویانه نسبت به شهروندانِ هرات نبود تا اینکه پای اصلاحات و بهبود وضعیت اداری و امنیتیِ این شهر مطرح باشد؟»
فراموش نکنیم که آقای غنی در انتخابات از هرات انتظارهای زیادی داشت و برخی از همکارانِ او در تیم تحول و تداوم به او وعده داده بودند که رقمِ درشتی از آرایِ هرات را با خود دارند، اما چنین نشد و در دو دور انتخابات، آقای غنی کمترین رای را از هرات داشت، به گونهیی که میگویند عصبانی بود و به یکی از همکاران تیمیِ خود گفته بود مردم هرات به اندازۀ رای خود در ساختار حکومت حضور خواهند داشت.
به هر حال، این مسایل مربوط به زمانِ کارزارهای انتخاباتی بوده و حالا که آقای غنی و عبدالله هر دو سکانِ رهبریِ کشور را به دست دارند، باید همۀ ولایتهای افغانستان را به یک چشم ببینند. شهروندان هرات هم مثل سایر شهروندانِ این سرزمین، مطالبات و خواستهایی از دولت جدید دارند که باید به آنها رسیدهگی شود. شماری از شخصیتهای سیاسیِ هرات پس از سفر آقای غنی، این پرسش را مطرح کردند که اینبار رییس جمهوری چرا به هرات سفر کرد. به باور این افراد، در این سفر آقای غنی بهصورتِ انبوه به سبکدوش کردنِ افراد نپرداخت و حرف و سخنِ تازه نیز با خود نداشت. رییس شورای ولایتی هرات میگوید آقای غنی در این سفر، بیشتر از اینکه دست به اقدامهای عملی بزند، وعدههای سرِ خرمن داد؛ وعدههایی که معلوم نیست چه زمانی جامۀ عمل خواهند پوشید.
میگویند شهروندانِ هرات نسبت به این وعدهها زیاد خوشبین نیستند و باور ندارند که رییسجمهوری بتواند به وعدههای خود عمل کند.
یکی از مشکلاتِ کلانِ رهبران افغانستان، جوگیر شدنشان است. این رهبران به محضِ وارد شدن و روبهرو شدن با افراد نو، جوگیر میشوند و شروع به دادنِ وعدههای کلان میکنند. مردم هرچه را که به عنوان نیازهایشان مطرح کنند، میگویند در اسرعِ زمان به آنها رسیدهگی خواهد شد. خلاصه آنقدر وعدههای چربونرم میدهند که سرانجام در همان نشست، شک و تردید در سیمای شرکتکنندهگان نیز ظاهر میشود؛ شک و تردیدی که همه میتوانند آن را ببینند، به غیر از رهبران کشور که فکر میکنند مردم وعدههایشان را باور کردهاند.
ساعاتی پس از سخنرانی آقای غنی در هرات، وقتی با یکی از دوستان در این شهر سخن میگفتم، عقیده داشت که رییسجمهوری اینبار فقط آمده که وعده بسپارد. همه از این سفر ناراضی بودند. دوستی در صفحۀ فیسبوکِ خود نوشته است که رییسجمهوری با سفر به هرات، به مردم این شهر اهانت کرده است؛ به حرفهایشان گوش نداد، از مشکلاتشان نپرسید و گویا به شکلی، والیِ جدیدِ این ولایت را هم از چشمِ مردم انداخت.
اما در سفر به هرات، رییس جمهوری اهدافی هم داشت که میخواست به آنها برسد. یکی از اهداف سفر به هرات، بحث روی موضوع ولسوالی شنیدند بود. ولسوالی شیندند در جنوب هرات، یکی از پُرجمعیتترین و جنجالیترین ولسوالیهای این ولایت است که زمانی از آن به عنوان اهرم فشار بر حکومت محلیِ وقت، استفاده صورت میگرفت. در زمان ریاست جمهوری آقای کرزی، این ولسوالی نقطۀ درگیری میان اسماعیل خان و یکی از فرماندهان محلی آن بود که به باور بسیاریها، از سوی دولت مرکزی و سفارت امریکا به هدف وارد کردنِ فشار بر اسماعیل خان استفاده میشد. جنگهای خونینی در این ولسوالی به وقوع پیوست و زمانی هم که دولت مرکزی موفق به کنار زدن اسماعیل خان والی قدرتمند هرات شد، فرمانده ولسوالی شیندند نیز به گونۀ مرموز در یکی از حملات هواییِ نیروهای امریکایی، با خانوادهاش به قتل رسید. از آن زمان بحث ولسوالی شیندند به عنوان یک نقطۀ داغ مطرح بود و عدهیی تلاش داشتند با جدا کردنِ آن از بدنۀ هرات، از این ولسوالی یک واحد اداری مستقل در سطح ولایت بسازند. حالا اینکه واقعاً این طرح درست است و یا نادرست؛ عمدتاً به تصمیم ساکنان شیندند برمیگردد.
آقای غنی دلچسبیهایی به ولسوالی شیندند دارد. بافتار قومی این ولسوالی، بسیار شکننده است و میتواند باعث رو در روییهای قومی شود. دولت مرکزی میخواهد از این نقطه به سود خود استفاده کند. آقای غنی گفته است که ولسوالی شیندند را به چند ولسوالی کوچک تقسیم میکند. هر چند هنوز این طرح عملی نشده، ولی نسبت به پیامدهای آن باید محتاط بود.
آیا چندپارچه شدنِ ولسوالی شیندند، میتواند سبب آرامش و امنیتِ این ولسوالی شود؟… به این سوال نمیتوان پاسخ روشنی پیدا کرد؛ زیرا خطرِ آن وجود دارد که تقسیم ولسوالی شیندند به چند ولسوالی کوچکتر، احتمال درگیریهای قومی را بیشتر بسازد. در گذشته طالبان و نیروهای مخالفِ دولت از طریق ولایتهای فراه و هلمند بهآسانی به مناطقی از این ولسوالی نفوذ کرده بودند و حالا هم حضور دارند. آیا چندپارچه شدنِ ولسوالی شیندند، احتمال نفوذ بیشتر مخالفان را به دلیل روابط قومی افزایش نخواهد داد؟
دولت مرکزی به این مسایل باید بهصورتِ دقیق بیندیشد و فضایی را به وجود نیاورد که این ولسوالی به نقطۀ تهدیدِ جدی برای ولایتهای غربِ افغانستان تبدیل شود. عدهیی که در دستگاه دولت نفوذ جدی دارند، میخواهند با پارچه کردن شیندند، به منافعِ خود دست پیدا کنند و ساکنان این ولسوالی را در تقابل با هم قرار دهند؛ تقابلی که چیزی جز قربانی گرفتن از مردمِ عادی را در بر نخواهد داشت.
Comments are closed.