احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۱۸ سنبله ۱۳۹۴
جنگ و مقاومتِ احمدشاه مسعود در برابرِ تجاوز پاکستان، طالبان، القاعده و گروههای تروریستی مورد حمایتِ دولتها و حلقاتِ تروریستپرور و حامی تروریستانِ منطقهیی و بین المللی، بر سرِ امنیت ملی افغانستان بود. جنگِ پس از مسعود از سوی دولتِ به ریاست حامد کرزی و اکنون به ریاست محمداشرف غنی با حمایت مستقیم نظامی و مالیِ ایالات متحدۀ امریکا و متحدین غربیاش نیز جنگ بر سرِ امنیت ملی افغانستان است. طرفِ این جنگ با دولت افغانستان، همان طرفی هست که با احمدشاه مسعود میجنگید؛ یعنی گروه طالبان، القاعده و تمام گروههای تروریست و تکفیرگرا از آدرسِ دینِ اسلام با همکاری و حمایتِ گسترده و مستقیمِ دولت و ارتش پاکستان. اما نکتۀ قابل پرسش و بحث، به تفاوتِ این جنگ در دوران مقاومت و پایداری احمدشاه مسعود و دوران حکومت رییس جمهور کرزی و رییس جمهور غنی برمیگردد. اگر جنگ و مقاومت در هر دو دوره، جنگ و مقاومت در برابر یک دشمن و بر سر امنیت ملی، حاکمیت ملی، ثبات و استقلال افغانستان بوده است، چه نکاتِ مشترک و متفاوتی در این هر دو دورۀ جنگ وجود دارد؟
مهمترین نکتۀ مشترک در جنگ و مقاومتِ احمدشاه مسعود و جنگ دولت افغانستان در یک و نیم دهۀ اخیر، به حقانیتِ این جنگ برمیگردد. دولت افغانستان به ریاست حامد کرزی و اکنون به ریاست اشرفغنی در این جنگ علیرغم هرگونه ضعف و موضعگیریهای غیرشفافشان، برحق هستند؛ همانگونه که احمدشاه مسعود در این جنگ و مقاومت قبل از آنها برحق بود.
عمدهترین تفاوت در جنگ و مقاومتِ احمدشاه مسعود و جنگ دولت افغانستان پس از او علیرغم این حقانیت مشترک، به مظلومیتِ احمدشاه مسعود در این جنگ برمیگردد. مسعود در این جنگ و مقاومتِ برحقِ خود علیه پاکستان و تروریسم طالبانی و القاعده، تنها و مظلوم بود.
احمدشاه مسعود در جنگ و مقاومت با تروریسم طالبان – القاعده و تجاوز نه چندان پنهانِ پاکستان و حامیان عرب و عجمِ تروریسم، دو ویژهگی حقانیت و مظلومیت را تا آخرین نفس با خود داشت.
در آن سالها به مقاومت احمدشاه مسعود «ائتلاف شمال علیه جنوب، ائتلاف غیرپشتونها علیه پشتونها» نام گذاشتند. جنرالان حاکم پاکستانی، بهخصوص پرویز مشرف، با لجاجتِ عجیبی به نمایندهگی از طالبان سخن میگفتند و با سایر حاکمانِ پاکستان پیوسته این ذهنیت را به امریکاییها میدادند و شاهان و امیرانِ نفتدارِ عرب را کنارِ خود در حمایت از طالبان میکشاندند که طالبان یک جریانِ جدا از القاعده و برخاسته از جامعۀ پشتون هستند و خصومت با طالبان، دشمنی با پشتونها و جامعۀ پشتون افغانستان است.
اما پس از مسعود و مقاومت او، طالبان و القاعده درحالی همچنان به جنگ ادامه دادند که قربانی اصلی جنگِ آنها در گام نخست، پشتونها در افغانستان بودهاند. جامعۀ پشتونِ پاکستان نیز در این سالها به صف اولِ قربانیان جنگِ طالبان کشانده شد. طالبان مکتبها را بیشتر در مناطق پشتونها به آتش میکشند، معلمان پشتون را سر میزنند، و زنان باسواد و تحصیلکردۀ پشتون را در زابل، قندهار و هلمند میکُشند، فرهنگ عملیات انتحاری و ذبح گوسفندوارِ انسانها را در میان جوانان و حتا اطفال پشتونها در دو سوی مرز ترویج میکنند.
چرا پس از جنگ و مقاومت احمدشاه مسعود، قربانی اصلی جنگ و جنایاتِ طالبان و تروریسمِ مورد حمایت پاکستان در گام نخست، پشتونها بودهاند؟ آیا پاسخ درستِ این پرسش در حقانیتِ جنگ و مقاومتِ احمدشاه مسعود نهفته نیست؟
پانزده سال پیش از امروز، احمدشاه مسعود با همان نیرویی میجنگید که در سالهای پس از او، ۴۲ کشور به رهبری ایالات متحدۀ امریکا و یگانه پیمانِ بزرگ نظامی جهان «ناتو»، با دهها هزار نیروی خود در کنار دهها هزار نیروی دولت افغانستان علیه آن جنگیدند و هنوز میجنگند.
پانزده سال قبل، بسیاری از کشورهای ذیدخل در جنگ و بیثباتیِ سه و نیم دهۀ اخیر افغانستان بهخصوص ایالات متحدۀ امریکا، کشورهای اروپایی، پاکستان و دولتهای ثروتمند عربی خلیج فارس، نهتنها چشمِ خود را بر حقانیت مقاومتِ مسعود میبستند، بلکه در جهت پیروزی طالبان و القاعده و شکست مقاومت گام برمیداشتند.
احمدشاه مسعود علیرغم حقانیت خود، بار دشوارِ مقاومت را مظلومانه و بهتنهایی به دوش کشید. او بیداد و بیعدالتیِ دولتهای غربی و حاکمانِ عرب و مسلمان در حمایت از طالبان و القاعده و یا کم از کم، سکوت و بیاعتناییِ آنها را به نظاره نشست تا شاهد بیداری وجدانِ آنها بر این بیعدالتی باشد.
پس از شهادت احمدشاه مسعود، حقانیت مقاومتِ او، هم برای مردم افغانستان و هم برای کشورها و جامعۀ جهانی که در خط مبارزه و مقاومتِ او قرار گرفتند، آشکارتر شد.
Comments are closed.