احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 28 سنبله 1394 - ۲۷ سنبله ۱۳۹۴
چهار سال از شهادت جانگدازِ رهبر جهاد، مقاومت و صلح افغانستان و رییس جمهور پیشن کشور گذشت؛ شهادتی که بسیاریها آن را پایانِ گفتوگوهای صلح خواندند.
شامگاه ۲۹ ام سنبلۀ سال ۱۳۹۰، در اوج خوشبینیهای گفتوگوهای صلح، طالبان با به شهادت رساندنِ رهبر صلح، پاسخِ روشن و خونینی به برنامه صلحِ حکوکت دادند و بهتأکید اعلام کردند که ما با این حکومت گفتوگو نمیکنیم.
با شهادت رهبر شهید، چند مسالۀ مهم و بنیادین به میان آمد که بهنحوی میتوانست باعث روشنِ شدنِ خطوط اساسیِ مردم و دولتِ افغانستان نسبت به طالبان و پاکستان گردد؛ چنانکه این پاسخ خونین و تبهکارانه، چند موضوعِ مهم را برای همهگان مشخص میساخت.
دشمن مردم افغانستان، همان گروهیست که دریافتِ بسیار کاذب و دگماتیک از دین دارد و بهجز از قرائت رسمی خودش، هیچ برداشتِ دیگری را نمیپذیرد. این دشمن بیاندازه متوحش است و درخواستهای صلحطلبانۀ نظام را با بمب و انفجار پاسخ میدهد.
ثابت شد که سر دادنِ شعار صلح، هیچ دردی را دوا نمیکند؛ چون درخواستِ صلح از کسی که مایۀ شر است و صلح را با خون پاسخ میدهد، عین حماقت است.
دولت پاکستان از سیاستِ هژمونیک خود نسبت به افغانستان دستبردار نیست.
با عناصر و گماشتهگانِ پاکستان مبارزۀ قاطع باید صورت گیرد!
انتظار میرفت که شهادت استاد باعث گردد حسابِ ما با برخی از این سیاستها و خطوط رفتاریِ حکومت تصفیه گردد و کشور بتواند یک گام مثبت به سوی آیندۀ بهتر بگذارد. اما سوگمندانه نه تنها چنین نشد بلکه وضعیت، عکسِ این انتظارات پیش رفت. طوری که جناب آقای کرزی پس از شهادت استاد، برآشفته و احساساتی مقابل تریبونها حاضر شده و گفت که «هر قدر شما ما را بکشید، ما از صلح دست نمیکشیم.»
این سیاستِ سادهانگارانه را آقای کرزی تا پایان عمرِ حکومتِ خود ادامه داد و کشوری کاملاً زخمدیده و قربانیِ پاکستان و طالبان و سیاستهای خامِ صلح را تحویلِ دولت وحدتِ ملی داد. متأسفانه دولتِ آقای غنی و عبدالله نیز کموبیش همان سیاستِ خام و سادهانگارانه در برابر طالبان و پاکستان را در پیش گرفتند. آقای غنی و همراهانش در ارگ، در دوستی با پاکستان و دعوت از طالبان، بسیار هیجانیتر از آقای کرزی عمل کردند. با پاکستان تفاهمنامۀ استخباراتی امضا نمودند و این کشور را مهمترین حلقه در دکترین سیاست خارجیِ خویش قرار دادند. اما نتیجه این شد که طالبان جسورتر از گذشته عمل کردند و حتا خود را پیروز معرکه خواندند.
حادثۀ شاهشهید در این مرحله و ترور استاد ربانی در دورۀ ریاست آقای کرزی، هر دو مشتِ محکمی بودند بر دهان صلحخواهی خامِ حکومت وحدت ملی. چرا که واضح و مبرهن شد که طرح ترور رهبر شهید در کویته و بهواسطۀ شورای کویته ریخته شده بود و دستگاه استخباراتی پاکستان و حتا تا جایی حکومت سیاسیِ آن نیز از این موضوع خبر داشت، و حادثۀ شاهشهید نیز بدون همکاری و سرمایهگذاری استخبارات پاکستان ناممکن بود.
اکنون چهار سال از شهادت مظلومانۀ استاد ربانی میگذرد و ما هنوز با عاملینِ داخلی و خارجیِ ترور ایشان تسویهحساب نکردهایم. عاملین داخلی، همان ستون پنجمِ نظام و نیروهای وفادار به طالبان و پاکستان در داخلِ حکومت هستند که هر بار انتحار، انفجار و ترورِ دیگری را زمینهچینی میکنند؛ همانهایی که زندانیانِ طالبان را از زندانها فراری میدهند و برای ملاعمر مجلس سوگواری برگزار میکنند. عاملین خارجی نیز استخبارات و حکومت نظامی پاکستان است که هرگز از مداخله در امور افغانستان دستبردار نیستند.
انتظار میرود که حکومت وحدت ملی در چهارسالهگی شهادت استاد ربانی و چهاردهسالهگی شهادت قهرمان ملی، به بازخوانی صادقانۀ پروندۀ ترورِ این دو بزرگمرد تاریخ معاصرِ کشور بپردازد و با عنایت به این دو رویداد دلخراش، به تجدید نظرِ بنیادی و عقلانی در سیاستهای خود نسبت به پاکستان و طالبان همت گمارد.
مجازات مجرمینِ این ترورها، خواست همهگانیِ مردم افغانستان است که منجر به تقویت وحدتِ ملی و ارتقای روحیۀ همدلی میان شهروندانِ کشور و تضعیفِ دشمنان خارجیِ ما و عوامل داخلیشان میگردد.
Comments are closed.