- ۲۳ میزان ۱۳۹۱
این روزها که فتوای عمرانخان پاکستانی و قاضی حسیناحمد، نقل محافل سیاسی افغانستان شده و خس و خاشاک این مملکت را وادار به واکنش و موضعگیری کرده است، رییس جمهور کرزی نیز به سهم خودش نامههایی را برای سران و رهبران سیاسی مذهبی پاکستان فرستاده است و بدان وسیله، از آنها خواهش کرده که پاکستان عزم جدی و راسخ در امر مبارزه با تروریسم داشته باشد. گفته میشود که جناب حامد کرزی برای آقای عمرانخان رهبر تحریک انصاف پاکستان نیز نامهیی فرستاده و در آن، توجه جدیِ او را نسبت به جنگ افغانستان خواسته است.
اما آنچه بسیار جالب مینماید، عمل نامهنگاری به جای چارهاندیشی جناب رییس جمهور است که چنان رهبر فراری و چریکی زیر تعقیب، به سران و مقامات پاکستانی نامه فرستاده است. روشن نیست که رییس جمهور با این کار خود چه چیزی را میخواهد به اثبات برساند. آیا این نامهها میتواند استراتژی و سلطهطلبی پاکستان را عوض کند، آیا این نامهها نظر سیاستمداران پاکستانی را نسبت به افغانستان تغییر میدهد و یا اینکه آقای کرزی کدام منظور دیگری دارد؟
تردیدی نیست که نامههای فرستاده شده از سوی آقای کرزی به منظور جلب توجه پاکستان در امر مبارزه با تروریسم، کار بسیار بیهودهییست؛ اما تاسف اینجاست که چرا رییس جمهور به چنین کارهای بیهوده دست مییازد.
احتمال دارد که رییس جمهور زیر تاثیر مشورۀ مشاوران همهچیزفهمش، این کار را کرده باشد. چون کارنامۀ ده سالۀ جناب رییس جمهور نشان میدهد که او خیلی از مشاوران پاکستانیمآبش حساب میبرد و شاید این نامهنگاریها نیز نتیجه مشورههای مردان اطرافش باشد.
یک مشت حرف مفت و بیهوده زیر عنوان نامه به مقامات و سیاستمداران پاکستانی در حالی مواصلت میکند که جناب رییس جمهور چندی پیش بازهم به مشورۀ مشاورانش، طرح بستن پیمان راهبردی با پاکستان را پیش کشید. همه مردم و حلقات مخالف آقای کرزی از عواقب این پیمان سخن گفتند. مگر، جناب رییس جمهور تا زمانی بر آن تاکید کرد که حکومت پاکستان پیششرطهای دولت افغانستان را تهمت و مضحک خواند و آن را نپذیرفت.
رییس جمهور در حالی برای مقامات پاکستانی نامه نوشته، که همهچیز مطابق ادعای افغانستان پیش میرفت و پاکستان پس از تیره شدن روابطش با ایالات متحده، به یک کشور منزوی و منفعل تبدیل شده بود و حتا رییس جمهور آن کشور، از نشست شیکاگو سرافکنده و شرمسار برگشت؛ اما همین رییس جمهور نامهنویسِ ما نتوانست از این فرصت استفاده کند و نقش بیشتر این کشور را در حمایت از تروریسم منطقه برای جهان نمایان کند.
اینها بماند که جناب رییس جمهور به عنوان فرد اول مملکت، از دو سال بدینسو نتوانسته است که دست این کشور را در موشک پراکنیهای مناطق شرقی افغانستان بگیرد. نه جامعۀ جهانی و نه ایالات متحده تا کنون نتوانسته اند باور کنند که این کشور همواره ولایتهای شرقی و جنوب شرقی افغانستان را زیر حملات موشکی قرار میدهد و رییس جمهور به جای تفهیم و ارایۀ شواهد این عمل پاکستان، باد در گلو پر کرد و ایالات متحده را اخطار داد که در نهایت به مضحکۀ خاص و عام تبدیل شد.
جناب رییس جمهور ظاهراً به پاسخ فتوای عمران خان نامه مینویسد، در حالی که این نخستین بار نیست که پاکستانیها برای مردم افغانستان فتوای مرگ صادر میکنند. درست پس از عمران خان، قاضی حسین احمد نیز عین همان جملات را تکرار کرده، اما جناب رییس جمهور به جای یک حرکت درست و حسابشده، دست به نامهنگاری تضرع آمیز میزند و به جای اینکه از طریق شورای علمای افغانستان پاسخ قاضی حسین احمدها را بدهد، به اشخاص کمتاثیری چون عمرانخان اکتفا میکند.
باید گفت که این نامه نگاریها، سرسوزنی انحراف در برنامههای پاکستان و مقامات آن کشور به وجود نخواهد آورد. این نامهنگاریها فقط به درد ارسال تبریکات عیدی و یا چیزی از این دست میخورد، نه اینکه جناب کرزی آن را به عنوان یک برنامۀ سیاسی در نظر گرفته است.
به نظر می رسد که جناب رییس جمهور خودش نیز نمی فهمد که چه منظوری از این نامهنگاریها دارد؛ عملی که هیچ منطق مجابکنندهیی در پشت آن وجود ندارد. اما این موضوع، برای مشاورانش به خوبی روشن است. شاید مشاوران رییس جمهور از این نامهها چشمداشت دیگری داشته باشند؛ از سرگیری گفتوگوهای ناکام صلح و جلب توجه پاکستان برای همکاری با این برنامه، یکی از دهها دلیل روشن مشاوران آقای کرزی میتواند باشد.
Comments are closed.