احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رزاق مأمون/ سه شنبه 14 میزان 1394 - ۱۳ میزان ۱۳۹۴
دکتر سپنتا در ماه دلو ۱۳۹۰ چنین فرموده بود:
«اگر جامعۀ بینالمللی از کشور خارج شود، دست به «بسیج میهنپرستان برای دفاع» خواهیم زد!»
حالا که با وقوع فاجعۀ کندز، بدتر از آنچه وی گفته بود، اتفاق افتاده و خونها در شریانها به جوش است؛ معلوم شود که «خدایی خدمتگار» فاسدترین حکومت جهان، چه شاهکاری خواهد کرد!
تیمی که برای هیچ و پوچ ۸۰۰ میلیون دالر را به باد داده، چهقدر باید بیشرم باشد که از شرم سخن بگوید!
اگر سپنتاها جوهرۀ دفاع از کشور داشتند؛ بیست سال اول، دورۀ مبارزۀ با شوروی و دورۀ «مقاومت» کجا بودند؟
در خلوتکدههای «خارج» سرسفید شدند، همدم دردهای مردم و» پابرهنهها» نشدند، اکنون چه نبوغی متجلی کردهاند که از دفاع سخن میگویند؟ مگر داعیۀ «بسیج میهنپرستان برای دفاع» درآن زمانها فرضیهیی نبود که حالا به یک وجیبه بدل شده است؟
ملتی که برضد تجاوز، «بسیج» شده بود و به بهای خون و رنج سه نسل از کشور دفاع شد، خیلی ساده از زبانِ خود آقای «میهنپرست» شلاق تحقیر رایگان لفظی در حقشان شیهه کشید و حتا صفت «سنگفروش» به آنان عطا شد. حالا مگر چه معجزهیی روی داده است؟
تاریخ چه پدیدهیی است که گاه دهل را چنان سرچپه میکوبد که نسلهای فراموش شده، به خواب رفته، رؤیا باخته و تهنشین شده را همچون سیلابی از هرگوشۀ دنیا از جا برمیکند و میآورد و به ظرف قلمرو آشوبزدهیی میاندازدشان که قبلاً فاتحهاش را خوانده بودند!
مگر نه اینبار بازگشت بر بستر یک بختِ بادآورده بود که اکنون خطر از دست دادنش، سخت تلخ و جانگداز تلقی میشود؟ به همین سبب باید بهخاطر یک تیمِ درجازده و علمبردار فساد و انحصار، باید «بسیج میهنپرستان» بهراه انداخته شود!
سپنتا تصریح کرد که قوای خارجی از افغانستان بروند، ما از آنها دعوت نکردهایم.
در سخنان «مشاور امنیت ملی» بغض ناگفتۀ تیم حاکم در کشمکش پنهان با جامعۀ جهانی، بیتفاوتی و نفرت مردم از هیأت حاکمۀ مبتلا به فساد و انحصار، و خالی شدن دور و پیشِ محور قدرت از امکانات برای ادامۀ قدرت یک اقلیت ائتلافی، موج میزد.
در پنج سال اخیر که دولت افغانستان و تیم کابل، تمام مصلحتها و نگرانیهای مردم را پیش پای «مذاکره با برادران طالب» ذبح میکرد، هیچ صدای اختلاف از دکتر سپنتا شنیده نشد؛ برفرض اگر گاه، اما و اگرهایی هم شنیده شده باشد، امری جدی نبوده؛ زیرا زیرزبانیگوییها، هرگز بر دیوار پالیسی رسمیِ تیم حاکم رخنه نینداخته است و مهم اینکه سپنتا مردانه و صادقانه اعلام نکرده است که دیگر من با دستههای هوادار طالب در یک حکومت کار نمیکنم.
سپنتا با ناز و ادای بهظاهر روشنفکرانه وانمود میکند که با دل ناخواسته و در عین دشمنی با طالب، در حساسترین تیم قدرت حضور دارد. این یک فریبکاری سادهلوحانه است.
شش ـ هفت سال شریک خوان قدرت بودن؛ با دستههای هوادار طالب سروکله زدن، دهل زدن به نام مذاکره با طالب، نظرپوشی در برابر فسادسالاری بیسابقه، تقسیم و فروش کرسیها، شراکت رنگزردانۀ منافع با بازماندههای «سنگفروشها»، حمایت از کشانیدن کشور در تقابل با امریکا، رفتن زیر چتر حمایت مالی ایران و نزدیکیها با گروه رهبران «تنظیمی» و شراکت در جمیع فیصلهها و مصلحتها و معاملهها بودن، چیزهایی نیستند که یکشبه از ذهن مردم فراموش شوند و این شبهه ایجاد شود که آقای سپنتا جدا از تیم فاسد کابل، تافتۀ جدا بافته است و میل به پریدن به ساحل برائت دارد.
سپنتا با کلمات عبث و غیرواقعی، احمدشاه مسعود را تحقیر میکرد؛ در زبونانهترین موقعیت و پس از گردش ایام، به خلوتکدۀ آنانی خزید که از مسعود، نامی در زبان دارند و همه چیز را به قول خود سپنتا در قمار بده و بستان گذاشتهاند. تجلی قدرت و جیفۀ مادی، سرنوشت سپنتا را با کسانی پیوند زد که در انظار مردم به فروشندهگان معنویت مسعود شهرهاند.
وقتی کرزی جامعۀ جهانی را تهدید کرد که با طالبان یکی میشود، یا وقتی یکطرفه فتوا داد که طالبان یک «مقاومت ملی» در افغانستان است؛ سپنتا لب از لب تکان نمیداد. حالا چطور نظریۀ معکوس میدهد؟
سپنتا که به لحنی جالب، قوماندانی جنگ تا فرجام را علیه طالبان با قید واژۀ «مجبوری» صادر میکرد، این را نمیگوید که کیها با چه امکاناتی اینچنین جنگ را ادامه خواهند داد؟ این را نمیگوید که تیم کرزی هزاران تن از فرماندهان و فعالانِ طالب را از زندانها رها کرد. آنوقت صدای سپنتا به گوش نمیرسید. نمیتواند بگوید که از این معاملههای پرخطر آگاهی نداشت؛ «مشاور شورای امنیت ملی» اگر از هیچ چیزی مطلع نباشد، از مسایل امنیتی و رها کردن جنگجویان و معاملههای قهقرایی حتماً اطلاع میداشته باشد.
سپنتا در ابراز نظر روشنفکرانه میافزاید: اگر حکومت بخواهد طالبان را به قدرت برساند، شخصاً شرمسار تاریخ هستم.
کرزی بر سر طالب، با جامعۀ جهانی دست به تقابل زد و هزینههای گزافی را برباد داد. طالبان را ذخیره کرد و نجات داد تا یک وقتِ دیگر در کندز حمام خون و محشر تجاوز برپا کنند. وقتی رییس جمهور به آن دکاندار شهر کویته که از سوی آیاسآی به نام فرمانده بزرگ طالب فرستاده شده بود، تمکین کرد و بخشی از خزانۀ ملی را نذر گامهایش کرد؛ سپنتا کجا بود؟ نمیتواند بگوید که من در جریان نبودم. این مسأله با «مشاور شورای امنیت ملی» مستقیماً رابطه دارد.
حالا که بنا به فرمایش دکتر سپنتا، باید جنگ در حال پیروزی به ناکامی نرود، باید پرسیدکه ابتدا مسوولیتِ اینهمه خبط سیاسی و مالی را چه کسی برعهده میگیرد؟
سپس باید سوال کرد که کدام جنگ «در حال پیروزی» است! این ادعا را باید جنرالان چهار ستارۀ ناتو و امریکایی مطرح کنند. یا شاید واقعاً جنگ در حال پیروزی است، با قید این نکته که مردم و ارتش ۱۵۰هزار نفری خارجی و ارتش ۱۵۰هزار نفری افغانستان از آن خبر ندارند!
افتخار این کشف صرفاً به نام دکتر سپنتا باید ضرب بخورد!
رییس شورای امنیت ملی، مقام بسیار حساس و مستلزم کفایت و درایت اطلاعاتی فوقالعاده عمیق است. ایشان باید بداند که به قدرت رسانیدن طالبان، کار «حکومت» افغانستان نیست. طالب یک پروژۀ منطقهیی- جهانی است که در کشمکش با «حکومت» افغانستان، مرحلۀ جدید بازی را شروع کرده است.
دکتر سپنتا که این اندازه، حکومت را قادر و پیشتاز تصور کرده، در واقع نبوغ سیاسی ایشان متجلی گشته است.
وی میگوید: «ما مجبوریم تا آخر بجنگیم»؛ شعاری که آسان بر زبان میآید و در عمل، به بنبست خورده است.
مشاور شورای امنیت ملیِ یک مملکت باید بفهمد که ارتش حکومت از کجا تمویل و تجهیز میشود. شما که جنگنده بودید، بیست سال از عمرتان چرا در بیرون از خیر و شرِ این کشور گذشت؟ یک تیم صد نفری با جامعۀ بینالمللی بر سرماندن در قدرت مشت و یخن است، با همان کشورهایی که ارتش و قوای جنگی را تجهیز میکنند. شما که با صاحبان خزانۀ جنگ، در جنگ به سر میبرید، از کی توقع دارید که در پیروزساختن جنگ دستتان را بگیرد؟
دکتر باید درک کند که تیم محافظهکاران بازی را باخته است. این ابرازنظرها، مگر فایدهیی دارد و افکار عمومی را تغییر میدهد؟ یک فرد عادی در شرایط کنونی میتواند درک کند که منابع اکمالکننده کیها اند و چرا این روند در افغانستان به وجود آمده است؟
سپنتا از مجموع پوسیدهگیهای درونی حکومت یک تیم کوچکِ فرو رفته در ورطۀ فساد و کشتن ضابطههای قانون و معاییر مدیریت بینالمللی کاملاً آگاه است، چرا همچون یک عوامگرای سیاسی عقیده دارد که امریکا و ارتش ملی افغانستان باید بهخاطر «حفظ وضع موجود» و بیمه کردن منافع یک قشر محافظهکار که عملاً در برابر دموکراسی ایستاده است، تا «آخر» بجنگند، خون بدهند و هزینه بریزند؟
اظهارات سپنتا از این جهت مأیوسکننده است که پس از سالها سروکله زدن در خلوتکدههای قدرت، هنوز هم از ماهیت جنگِ کنونی مطلع نیست و شعار محافظهکاران «تنظیمی» را تکرار میکند.
ایشان میتوانست همزمان با شروع زمزمههای «مذاکره با طالب» و آغاز سریال ترورها و دهشتافکنیها به وسیلۀ طالبان که ازسوی تیم قدرت حمایت میگردید؛ راه خود را «شرافتمندانه» از همدوسیه شدن با محافظهکاران جدا میکرد و دو دستی به کرسی و لولیدن و پرسه زدن در پستوهای قدرت نمیچسبید.
اظهاراتی از این دست که بحران در حال التهابی شدن است، احساس خوشبینانۀ هیچ کسی را به همدردی تیم محافظهکاران و شخص سپنتا برنمیانگیزد.
برای پرهیز از اطناب سخن، در پایان یادآور میشوم که دکتر سپنتا از برکت رقابت قومی میان محافظهکاران روی صحنه آورده شد. نگارنده در جریان قضایا بودم. نقش ایشان در قدرت، تکرار نقش تاریخی افغانستان (حایل) میان جناحهای تکنوکرات و جهادی بود. حالا هم چنین است. تفاوتِ جدید آن است که پشیمانی دیرهنگامِ سپنتا از این جهت مهم جلوه میکند که میخواهد زودتر از لیبیایی شدن کشور، به اصطلاح سر خود را «بچت» کند.
يک نظر
We have listed this #DailyMandegarNewspaper in our online newspapers directory site.
Daily Mandegar Newspaper