احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 26 میزان 1394 - ۲۵ میزان ۱۳۹۴
جنگ کندز و درماندهگیِ طالبان در دیگر ولایتهای شمالی کشور، نشان از آن دارد که طالبان در بسا نقاطِ کشور ریشه ندارند و کشاندن طالبان به نقاط استراتژیک شمال، فقط طیِ یک بازی سیاسی ـ استخباراتی ممکن است.
شک و گمانهایی که در رویداد کندز به میان آمد، با گذشتِ هر روز بیشتر اثبات میشود و حالا یک بارِ دیگر ثابت شده است که کسانی در حکومت مرکزی در تلاش حمایت از طالبان و سرکوب مردمِ افغانستان به وسیلۀ آنهاست.
خوراکِ داخلی از طالبان ساختن، طی این سیزده سال، یکی از سیاستهایِ جدی و اساسیِ برخی حلقات در حکومت بوده و تا هنوز این سیاست سرسختانه تعقیب میشود. ولی ما میبینیم که هرقدر از طالبان به رویههای مختلف حمایت شود و آنان را به شکلی از اشکال در درون خانههای مردم جابهجا کنند و برای آنها جایگاه مردمی بتراشند، بازهم نمیتوانند این بازیِ خام را تعمیم ببخشند؛ زیرا طالبان یک گروه غیر قابل کنترل و غیر قابلِ حساباند و فقط پاکستان است که میتواند آنها را در راستای منافعِ خود استفاده کند. اما به جز پاکستان هر سیاستمدارِ داخلییی که بخواهد از این گروه بههدف دست یافتن به مقاصدی خاص استفاده کند، سرانجام خودش در باتلاق فرو میرودـ اگرچه آن سیاستمدار خم به ابرو هم نیاورد.
جنگ کندز نشان داد که ملاعمرها و ملامنصورهای فراوانی در داخلِ نظام وجود دارند که جنایات طالبان را توجیه میکنند. متأسفانه اشخاصی متعلق به یک قوم در حکومت، از کشتار طالبان و تجاوزِ این گروه و جنایتهای آنان در کندز غمگین نشدند و برای هممیهنانِ خویش اشکِ همدردی نریختند. این مسأله، خواهناخواه این پیام را به اذهان مخابره میکند که طالبان نمایندۀ یک قومِ خاصاند و خوب و بدِ آنها باید به پای یک قوم نوشته شود. زیرا همۀ دفاعیاتی که از طالب میشود، فقط در محور علایق قومی صورت میگیرد. ورنه، هیچ دلیلی وجود ندارد که علیرغم گزارش سازمان عفو بینالملل و کمیسیون حقوق بشر و دیگر نهادهای جهانی از جنایات جنگی طالبان، بازهم کسانی در مقابلِ رسانهها از آنها دفاع و یا جنایتهایشان را توجیه کنند. اینهمه در حالی صورت میگیرد که طالبان از هیچ نوع پایگاهی در میان مردم برخور دار نیستند و فقط اشخاصی از این گروه حمایت میکنند که با استخبارات پاکستان همکاسهاند.
اما سوال این است که: چرا ریاست امنیت ملی کشور، این افراد را به جرم همسویی با طالبان بازداشت نمیکند تا دیگر کسی جرأت همراهی با تروریستان را به خود راه ندهد؟
آنچه که در کندز اتفاق افتاد، اوج جنایاتِ طالبان در سالهای اخیر بود و جنایتی بالاتر از آن را نمیشد تصور کرد. اما معلوم نیست که جز عرق قومی، چه عنصر دیگری، کسانی را وادار میکند که اینگونه از دیو فرشته بسازند. از طرف دیگر و بهرغم جنایتی که طالبان انجام دادند، میبینیم که متأسفانه بارِ دیگر تلاشها برای صلحِ نامنهاد در دستورِ کارِ آقای غنی قرار گرفته و نیز پاکستان بار دیگر میخواهد پادرمیانی کند و یک بارِ دیگر حکومت را مصروفِ بحثِ صلح با گروهی سازد که آخر کارِ آنان، رویداد کندز میتواند باشد.
متأسفانه در حالی که افغانستان مانند همیشه، در سطح منطقه و بینالملل، ظرفیتِ میدان رقابت شدن را حفظ نموده و در سطح داخلی نیز رقابتهای قومی بر سرِ قدرت حلناشده باقی مانده؛ بحث طالبان به عنوان یک فرصت مورد استفادۀ برخی سیاستبازان قرار گرفته و آنها تلاش دارند با «ابزار»ی به نام «طالبان» برخی تسویهحسابها را به انجام برسانند. همین نکته سبب شده است که هیچگاه ارادهیی برای از بین بردن این گروه و یا منزوی کردن کاملِ آنها مثل سال ۲۰۰۱ روی دست گرفته نشود.
اما این عده باید بدانند که این بازی نهتنها کارآمدیِ خود را از دست داده، بلکه ممکن است بازیگرانِ خود را زیر بگیرد.
Comments are closed.