گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 28 میزان 1394 - ۲۷ میزان ۱۳۹۴
داکتر عبدالله عبدالله رییس اجرایی دولت وحدت ملی میگوید که در مورد روند صلح اشتباهاتِ گذشته تکرار نخواهد شد. او گفت که ارادۀ دولت در آوردنِ صلحِ پایدار متزلزل نشده است. اما به گفتۀ رییس اجرایی، آنان درسهایی از گذشته گرفتهاند که برای امروز مفید است. اکنون سوالی که فوراً ذهنِ هر پرسشگری را به خود مشغول میکند، این است که «تعبیر ریاست اجرایی و در مجموع، دولت وحدت ملی از صلح چیست؟»
در اینکه دولت پیشین اشتباهاتِ زیادی را در روند صلح و مذاکره با مخالفان مسلح انجام داد، جای شک نیست؛ اما دولت فعلی با چه طرح و برنامهیی به سوی صلح خواهد رفت؟
در حال حاضر آنگونه که وضعیت کشور نشان میدهد، هیچ روزنهیی به گفتوگوهای صلح باز نشده است. طالبان گفتوگوهای صلح را مردود دانستهاند و دولت افغانستان نیز به دلیل بیاعتمادییی که به دولت پاکستان پیدا کرده، دیگر نمیخواهد از مسیرِ این کشور گفتوگوهای صلح را دنبال کند. از جانب دیگر، رییس اجرایی میگوید که صلح از موضعِ ضعیف تأمین شدنی نیست و دولت وحدت ملی از موضع قوت نسبت به این مسأله برخورد میکند.
این ادبیات، ادبیاتی تازه در مورد صلح نیست. در گذشته نیز دولتمردان هرازگاهی نسبت به گفتوگوهای صلح انتقادهایی را مطرح میکردند و بر این نکته تأکید داشتند که صلح از موضعِ ضعف برایشان قابل قبول نیست. تفاوت این ادبیات با ادبیات دولت وحدت ملی در کجاست؟
به نظر میرسد با وجود همۀ درسهایی که از گذشته در مورد روند گفتوگوهای صلح وجود دارد، دولت وحدت ملی نیز برداشت متفاوتی ارایه نمیکند. گفتن حرفهایی از این دست که «در گذشته در روند صلح اشتباههایی وجود داشته»، دردی را دوا نمیکند و نه حاوی طرح و برنامه است. گفتن چنین جملهیی به خودی خود، نشان از تفاوت در موضع و دیدگاه دولتِ فعلی با دولتِ پیشین ندارد. وقتی آقای عبدالله به عنوان یکی از رهبران دولت وحدت ملی میخواهد گذشته را نقد کند، باید نشان دهد که در گذشته چه اتفاقهایی افتاده که حالا قرار نیست تکرار شوند و در ضمن، طرح و برنامۀ دولت وحدت ملی در رابطه با صلح حاوی چه نکتهها و مولفههایی است.
انتظار میرفت که آقای عبدالله در نشست خبری خود، دستکم یک نکته تازه در مورد روند صلح ابراز میکرد که لااقل اینقدر خوشبینی به وجود میآمد که سران دولت وحدت ملی به گونۀ دیگری میاندیشند. بحث اصلی من در این نبشته، توجه به یکی از مقولات اساسی در عرصۀ جامعهشناسی سیاسی است. ارایۀ بدیل در سیاست، از مهمترین دغدغههای سیاستمداران و اندیشمندان حوزۀ مطالعات اجتماعی است. وقتی از چیزی انتقاد صورت میگیرد، باید راه بیرونرفت از معضل و طرح بدیلِ آن نیز ارایه شود. وقتی ما میگوییم که سیاست بازار آزاد ناکارآمد بوده، طرح و برنامۀ بدیل آن چیست؟ اگر میگوییم که در گذشته روند صلح به صورتِ اشتباه پیگیری میشده است، باید نشان دهیم این اشتباهها در کجا وجود داشته و ما چه میخواهیم انجام دهیم!
دولت وحدت ملی در یک سال پس از ایجاد خود، تا هنوز گامی موفقیتآمیز در بسیاری از عرصهها برنداشته است و اگر انتقادی به آدرسِ آن ارایه شده، سران دولت بهسادهگی آن را به میراثِ گذشته نسبت دادهاند. این موضوع به صورت عادی، سطح مسوولیتپذیری را پایین میآورد و سران دولت را در موضع انفعالی قرار میدهد.
فرافکنی کردن حتا در صورتی که در گذشته واقعاً اشتباههای کلانی صورت گرفته، نمیتواند از مسوولیتهای دولتِ فعلی چیزی را بکاهد. دولت گذشته، دولتی ناکارآمد، فاسد، قومگرا و آغشته به هزار مشکلِ دیگر بود که این مسایل اظهرمنالشمساند. اما مردم انتظار ندارند که دولتمردان فعلی وقتی خودشان کارایی ندارند، مشکلاتِ خود را به دیگران نسبت دهندـ هرچند که ممکن است در این مورد حق به جانب هم باشند.
ما ضمن انتقاد از گذشته، باید طرحها و برنامههای خود را نیز ارایه کنیم، ورنه انتقاد از گذشته این روزها مثل ماش و نخود در رسانههای کشور وجود دارد. انتقاد به تنهاییِ خود هیچ گرهی از کار فروبستۀ ما نمیگشاید. ما در تمام زمینهها باید صاحب فکر و برنامه باشیم، آن وقت است که مردم به ما باور و اعتماد میکنند. همین حالا وجهۀ دولت وحدت ملی نسبت به روزهای نخستِ آن به صورتِ کمسابقه خدشهدار شده است. آن باوری که مردم در نخستین روزهای تشکیل دولت وحدت ملی نسبت به آن در خود پرورانده بودند، حالا بسیار کاهش یافته است. چرا؟ چون سران دولت وحدت ملی نیز کارِ آنچنانی برای بهبود وضعیت انجام ندادهاند و یا فرصت پیدا نکردهاند که انجام دهند.
فراموش نباید کرد که هر دولتی که پس از دولت وحدت ملی روی کار آید، با همین ادبیاتِ انتقادی با میراث دولت وحدت ملی برخورد خواهد کرد!
Comments are closed.