احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ یک شنبه 1 قوس 1394 - ۳۰ عقرب ۱۳۹۴
جهان اسلام از نظر جغرافیایی شامل منطقۀ خاورمیانه (ایران و کشورهای عربی آسیا به شمول سوریه)، آسیای مرکزی و جنوب آسیا (افغانستان، پاکستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرغیزستان، بنگلهدیش، مالدیو و بخشهایی از قزاقستان و هندوستان)، آسیای جنوب شرقی (اندونیزیا، مالیزیا و برونئی)، حوزۀ قفقاز (آذربایجان، چیچین و داغستان)، حوزۀ بالکان (بوسنی و هرزگوین، الباینا و شبهجزیرۀ کریمه)، شمال افریقا (مصر، الجزایر، لیبیا، تونس، مراکش، موریتانیا و جمهوری عربی صحرا)، افریقای مرکزی (سنگال، گینه، نایجریا، گامبیا، چاد، مالی، سودان، بورکینا فاسو، ساحل عاج و سیرالیئون)، و حوزۀ شرق افریقا (جیبوتی، سومالیا، ارتیریا، اتیوپیا، تانزانیا و جزایر کومور) میشود. اما مسلمانان در بیرون از این حوزههای جغرافیایی در کشورهای مختلفِ دنیا نیز زندهگی میکنند. جمعیت مسلمانانِ جهان یک میلیارد و ششصدهزار تن تخمین میشود که در ۲۰۸ کشور جهان بهسر میبرند. شصت درصد مسلمانانِ جهان در قارۀ آسیا و بیست درصد در قارۀ افریقا و شرق میانه زندهگی دارند. بیش از سهصد میلیون مسلمان در کشورهای مختلف به عنوان اقلیتهای اجتماعی و مذهبی ساکن هستند. در قارۀ اروپا بیش از ۳۸ میلیون مسلمان زندهگی میکنند که بیش از پنج درصد نفوس اروپا و بیشتر از دو درصد جمعیتِ مسلمانان جهان را تشکیل میدهند. و در ایالات متحدۀ امریکا بیش از پنج میلیون مسلمان وجود دارد که ۰,۹ درصد جمعیت امریکا را میسازند.
جهان اسلام از نظر موقعیت جغرافیایی و منابع انرژی در دنیای امروز بسیار بااهمیت است. بیشتر از هفتاد درصد ذخایر نفتِ جهان و پنجاه درصد ذخایر گاز در سرزمینهای اسلامی قرار دارد. کشورهای نفتخیز مسلمان در خلیج فارس ۶۶ درصد کلِ ذخایر نفت و ۳۰ درصد ذخایر گاز جهان را دارند. ارزش سالانۀ مبادلات کالا در کشورهای اسلامی به بیش از یکهزار میلیارد دالر میرسد. اما دنیای اسلام و مسلمانان علیرغم اینهمه کثرت و اهمیت در جهان امروز، چالشها و معضلات بسیار اندوهبار و حلنایافته دارند.
واقعیتهای دنیـای اسلام و مسلمانان در جهان امروز، واقعیتهایی تلخ و حقارتبار است:
۱ـ تفرقه و تعارض درونی
دنیای اسلام برخلافِ نام واحدی که حکایت از دین واحد دارد، دنیای تفرقه و تعارضِ داخلی است. طیف گوناگونی از اندیشهها و باورهای اسلامی در عرصههای مختلفِ حیات از عرصۀ مذهبی و فقهی تا عرصۀ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در جهان اسلام وجود دارد. اختلاف و تعارضِ شیعه و سنی چه از منظر مذهبی و چه از زاویۀ سیاسی، بسیار عمیق و گسترده است. در حالی که شیعه (مذهب امامیه) امامت را از اصول دین اسلام تلقی میکند و تعیین امامان را وحی الهی میپندارد، مذهب اکثریت سنی آن را منطبق با شریعت نمیداند. حتا احزاب افراطی اسلامی سنی چون القاعد، داعش و… شیعه را مسلمان تلقی نمیکنند و آنها را واجبالقتل میشمارند. ابومصعب زرقاوی فرمانده القاعده در عراق که در جون ۲۰۰۶ کشته شد، در فبروری سال۲۰۰۴ در نامهیی به اسامه بنلادن نوشت: «خطر شیعه بزرگتر از خطر امریکاییها است. و یگانه راه ضربه زدن به مذهب، ارتش و فعالین آنها، دست زدن به انفجاراتِ پی در پی میان آنهاست تا مطیع شوند.» آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز تحریک اسلامی طالبان افغانستان را در جولای۱۹۹۸ پس از قتل دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف، یک گروه جاهل و بیخبر از اسلام خواند؛ اما ملا محمدعمر رهبر طالبان در پاسخ گفت که شیعههای حاکمِ ایران نه نزد کفار و نه نزد مسلمانان، مسلمان حساب نمیشوند.
چندگانهگی دنیای اسلام در عرصۀ نظام سیاسی، یکی دیگر از جنبههای تفرقه و تعارضِ دنیای اسلام است. در دنیای اسلام نظامهای متفاوتِ سیاسی و زمامدارانِ مختلف با سیاست و عملکرد ناهمسو حاکمیت دارند. آیا میان تعبیر و قرائت تحریکِ اسلامی طالبانِ افغانستان و بسیاری از گروههای مشابه اسلامی در کشورهای مسلمان که به زن حق تعلیم و کار در بیرون از منزل نمیدهند و انتخابات را نامشروع میپندارند، با احزاب اسلامی دیگری که نقطۀ مقابل آن را اسلامی و شرعی تلقی میکنند، همسویی وجود دارد؟ آیا گروهها و احزاب افراطی و تکفیرگرای اسلامی مانند داعش، القاعده، طالبان، بوکو حرام و… که کشتار و انتحار را جهاد در راه خدا و اسلام تلقی میکنند، با احزاب و گروههای اسلامی که با دموکراسی و انتخابات همسویی نشان میدهند، یکسان هستند؟
اختلافات ارضی و مرزی یکی از اختلافات جدیِ شماری از کشورهای اسلامی شمرده میشود که منازعاتِ بسیار خونینی را نیز در پی داشته است. جنگ هشتساله میان عراق و ایران در دهۀ هشتاد میلادی، جنگ و در واقع تجاوز نظامی دولت عراق به رهبری صدام حسین علیه کویت، جنگ میان کشورهای مراکش و الجزایر در سال۱۹۶۳، اختلاف مزمن بر سر مرز دیورند میان افغانستان و پاکستان، اختلافات مرزی و ارضی میان ایران و امارت متحدۀ عربی بر سر سه جزیره در خلیج فارس و… نمونههایی از اختلافِ متذکره هستند.
از لحاظ تعلقات ملی، قومی، زبانی و نژادی نیز تفرقههای شدیدی در جهان اسلام وجود دارد. این افتراق و اختلاف، هم در میان کشورها و ملتهای مختلفِ مسلمان چون: عرب، بربر، ترک، فارس، کرد و غیره موجود است و هم میان ملتها و اقوام مختلف در داخل کشورها و جوامعِ مسلمان سایه افکنده است. ریشههای اختلاف درونی مسلمانان که یک اختلاف تاریخی و دوامدار است، در گام نخست به مؤلفههای داخلی برمیگرددـ علیرغم آنکه عوامل مختلف بیرونی در این تفرقه تأثیرگذار است. در نگاه به اولین مولفۀ درونی اختلاف، تعبیر و برداشت متفاوت مسلمانان و در واقع نخبهگان و علمای مسلمان در طول تاریخ اسلام از نصوص و منابع اسلامی نمایان میشود. آیا این تعبیر و برداشتِ متفاوت به فهم و درک متفاوت نخبهگان و علمای دینی و دیدگاه مختلفِ آنها از نصوص و منابع برمیگردد و یا وجود تفاوت در این منابع منتج به تفرقه و ناهمسویی میشود؟
اگر معرفت و درک یکسان از تعالیم واحکام دینی در رویکرد به نصوص و منابع اسلامی و سپس توافق بر سر تمامی مسایل، راه حل این معضل باشد، چنین راه حلی دستنیافتنی به نظر میرسد. زیرا نه تنها که در تاریخ اسلام و مسلمانان این درک و این راه حل شکل نگرفت، بلکه بخشی از تاریخ سیاسی اسلام از ناهمسانی فهم و معرفت دینی، از برداشت و تفسیر مختلف و متعارض منابع دینی و از باور به تعدد منابع و مراجع دینی به ویژه میان دو فرقۀ اصلی اهل سنت و شیعه به وجود آمد. اگر دیدگاه و تفسیر متفاوت از نصوص و منابع به عوامل مختلف پیوند داده شود، برخی از نویسندهگان و تاریخنگاران، ابهام و اختلاف در منابع را یکی از مؤلفههایی تلقی میکنند که زمینه را در جهتِ آرای متفاوت و متعارض هموار میکند.
نکتۀ دیگری که یکپارچهگی جهان اسلام را نامحتمل میسازد، به تأثیرپذیری مسلمانان از عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی جوامع سنتی و بومی خودشان برمیگردد. منافع و مصالح متفاوتِ کشورهای اسلامی، ملتها و اقوام مسلمان در عرصههای مختلف حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، عامل دیگر در جدایی و ناهمسویی جهان اسلام و جوامع مسلمان است.
۲ـ عقبماندهگی
در حالی که مسلمانان در سدههای تاریک میانه، تمدن و اقتدار داشتند و این تمدن یکی از عوامل ظهور رنسانس در اروپا و جهان غرب بود، چرا مسلمانها پس از آن در تمام عرصههای حیات از دنیای غرب عقب ماندند و بخش بزرگی از دنیای اسلام یا سرزمینهای اسلامی در استیلا و اشغال کشورهای غربی قرار گرفت؟
علیرغم آنکه تا آغاز نیمۀ دوم قرن بیستم میلادی بسیاری از کشورهای اسلامی به استقلال سیاسی دست یافتند، اما هرگز نتوانستند به عنوان جوامع و کشورهای مستقل در عرصههای مختلف تبارز کنند. کشورهای اسلامی همچنان پس از استقلال در ورطۀ پسمانیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرفتار ماندند و نتوانستند خود را از این منجلاب بیرون کنند. نقش مسلمانها با یک میلیارد و ششصدهزار جمعیت در تمدن امروز بشر، بسیار ناچیز و حتا نامشهود است. تمام آثار و محصولاتِ امروز در عرصههای مختلفِ حیات انسانی از پیشرفت در عرصۀ طب تا تکنالوژی و میدان دانش علوم انسانی و اجتماعی متعلق به جوامع غربی و مسیحی است. از میان جمعیت مسلمانانِ جهان هشتصدمیلیون نفر بیسواد و یا بسیار کمسواد هستند. زنان در این میان، بیشترین قشر بیسواد را در کشورهای اسلامی تشکیل میدهند، به حدی که در بسیاری از کشورهای اسلامی بیش از شصت درصد و حتا نود درصد زنان بیسواد هستند. در مناطق قبیلهیی پاکستان تنها ۳ تا ۵ درصد زنان سواد دارند و آمار زنان باسواد در کل کشورها تا پانزده درصد میرسد. نصف زنان در کشورهای عربی سواد ندارند. در میان جمعیت یک میلیارد و ششصد میلیونی مسلمانانِ جهان تعداد دانشگاهها در سال ۲۰۰۶ به بیشتر از پنجصد دانشگاه میرسید؛ در حالی که هند در این سال بیشتر از ۸۵۰۰ دانشگاه، و ایالات متحدۀ امریکا بیش از ۵۷۵۸ دانشگاه داشت. در دنیای اسلام تنها بیشتر از دو درصد جمعیتِ آن میتوانند جهت تحصیلات وارد دانشگاه شوند. مسلمانان در کشورهایی که اقلیت شمرده میشوند، در مقایسه با سایر باشندهگانِ آن کشور در بسیاری موارد عقبمانده هستند. مثلاً میزان سواد در میان مسلمانان هند ۵۹ درصد است، در حالی که در میان غیرمسلمانان این کشور ۶۵ درصد است. از میان جمعیتِ یک میلیارد و ششصد میلیونی مسلمانانِ جهان تنها دو نفر مسلمان جایزۀ علمی نوبل را دریافت کردهاند، در حالی که جمعیت یهودِ جهان که یک درصد جمعیت مسلمانان را تشکیل میدهد، ۷۹ جایزۀ علمی نوبل را گرفته اند. ممکن است در اعطای جوایز عدالت رعایت نشده باشد، اما نکتۀ دیگرِ قابل تأمل این است که ۵۷ کشور عضو کنفرانس اسلامی که در واقع دنیای اسلام را میسازند، یک درصد تولید ناخالص ملی را به بخش تحقیق و گسترشِ دانش تخصیص میدهند، اما این اختصاص در امریکا ۳ درصد و در اسراییل ۴ و نیم در صد است. نکتۀ شگفتآور این است که جوامع اسلامی و مسلمانان نسبت به اسلام به عنوان دینِ خود در ناآگهی و بیسوادی به سر میبرند. اکثریت مسلمانانِ جهان از معنی و مفهومِ آنچه که در ادای عبادت روزانه (نماز) انجام میدهند، چیزی نمیدانند. بسیاری از کشورهای اسلامی در فقر و عقبماندهگی به سر میبرند و شماری هم فقیرترین کشورهای جهان را تشکیل میدهند. فقیرترین کشورهای دنیا ایتوپیا، سیرالیئون، افغانستان، کمبودیا، سومالیا، نیجریه، پاکستان و موزمبیق استند که شش تای آنها، کشورهای اسلامیاند. از میان کشورهای اسلامی عضو کنفرانس اسلامی، درآمد سرانۀ ۴۵ کشور کمتر از یکهزار دالر امریکایی است. سطح زندهگی مسلمانانِ اروپا پایینتر از تمام پیروان ادیانِ دیگر است.
Comments are closed.