احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رزاق مآمون/ دو شنبه 2 قوس 1394 - ۰۱ قوس ۱۳۹۴
در تاریخ، کدام جنگ، سقوط و بربادی اجتماعی را سراغ دارید که هیچ ردی از «توطیه»، «دسیسه» یا دخالتِ اپراتیفی نیروهای داخلی یا بیرونی در آن، صفر باشد؟
هیأت حقیقتیاب سقوط کندز، در گویش و نوشتار گزارشی خویش، خود در پیچوتابِ تناقضگویی، اطوال کلام، فوران مبالغهآمیزِ مصرف واژهها، و مطلقاً در جهتِ فرارِ آگاهانه از رویارویی با کابوس زنده و ملموسِ عوامل اطلاعاتیِ منطقه و بینالمللی، غلت زد.
روحیۀ فرمایشی در بازتاب خشنترین واقعیتهای عریان در صحنه، بر مدار زخم نزدن بر هیچکس، هیچ «برادر» و هیچ کدام «جلالتمآب» و هیچ «محترم»، تنظیم شده است. تکیۀ یکجانبه بر کشوگیرهای درونحکومتی، جنجالهای گروهی و سیاهبازیهای قماربازان محلی، بدون مطالعۀ تاریخی – دیالکتیکی قضیۀ سقوط مرکز ولایت کندز، همان نتیجهیی را بهدست میدهد که «کمیسیون»های سلفِ آن به ذهن مردم تا کنون واریز کردهاند.
با آنهم، در ورای رویکش «حقیقتیابی»، توموری به نام شورای امنیت ملی تکان میخورد و هر ساعت در ذهن مخاطبان منتظر، و آسیبدیدهگان، میپُندد. کشف مرسوم هیأت حقیقتیاب چنین بوده است که گویا در تراژدی کندز، هیچ «دسیسهیی وجود نداشته»؛ مگر خود نوشتهاند و گفتهاند که هزار میل اسلحه، ۳۷ ماشین جنگی و انبارهای نظامی دو دسته به گروه جندالله و طالبان هدیه داده شده است. خود روایت کنند که امنیت ملی راه را برای دشمن باز کرده و همۀ «بزرگان» بدون یک شلیک اسلحه، صحیح و سلامت از مرکز شهر گریختهاند. خود گفتهاند که در جهت محبس کندز، هشت پاسگاه افراز شده، اما جهات دیگر، برای پذیرایی از دستهجات مرگ، باز بودهاند.
البته عرقریزی هیأت حقیقتیاب، بدون کشف اعجازآمیز تلفات هم تهیه نشده. دستکم یک نفر کشته و یک نفر هم زخمی شده است! هزاران نظامی یک فیر هم نکردهاند. لایعقلترین مخاطبها با شنیدن توضیح «حقیقتیاب»ها پوزخند میزنند که این چه سقوطی است که هیچ توطیهیی درآن دخالت نداشته است. کار حقیقتیابها با انجام یک کشف جدید میتوانست تکمیل شود: کشف و توضیح توطئه، ستون پنجم.
ممکن است در متن نوشتاری گزارش هیأت موارد زیادی مطرح شده باشد؛ اما آنچه برای میلیونها نفر در تلویزیون ارایه شد، از جاذبۀ خردباوری بیبهره بود.
البته برای ستون پنجم و توطیههای اطلاعاتی، یک رویکش لفظی (حسب احتیاط) در نظر گرفته شده است که از کارخانۀ نوتأسیس دولتی به نام «خاکستریها» بیرون آمده و امید میرود که از نظر کاربرد عمومی در مغز هزاران تنی که زندهگیهایشان برباد شده است؛ ارزان، بادوام و سهلالوصول باشد. اما این رویکش، پوششی «توطئهآمیز» بر جنگ عیار اطلاعاتی در شمال است.
غمانگیزترین کشف ناخواستۀ حقیقتیابها (پس از رد هرگونه دسیسه، برنامهریزی اطلاعاتی، جنگ مخفی انواع سازمانهای جاسوسی لانه گرفته در شمال) از سوی کاتبان گزارش لو رفته است. گفته شد که عوامل «خاص»، طالب و جندالله را رهبری می کردهاند. گفته شد که امریکاییها به موقع، کاروان نظامیان طالب را بمباران کردند که موج برگشت پیش آمد. گفته نشد که امریکاییها، چهگونه از نخستین روزهای برنامهریزی برای درهمکوبی سد دفاعی شهر، چهطور تماشاچیِ صحنه بودند؟ هیچ اشارتی نرفت که حضور یا «اشراف» امریکاییها و آلمانیها که ظرف ۱۵ سال در مقیاسی فراعقلی، نهادینه شده و از همانجا، با فناوریهای پیشرفته، کل منطقه و حتا تحرکات در کرملین را رصد میکنند؛ چهطور توانسته بود از اینهمه بلوای جنگ و شکست، بیخبر و بیغرض بماند؟
امریکا و متحدان تا سه روز که کندز غربال شد، ساکت بودند؛ وقتی احتمال واکنش روسها از آنسو (در صورت ادامۀ اشغال کندز) بیشتر شد، در دقایق نود، نگذاشتند که اوضاع از کنترول بیرون شود. این مسایل، همه جزو دستهبندیهای عملیات مخفی است که توطیه جزوِ آن میباشد.
این استدلالها حتا برای کودکان کارآیی ندارد. حقیقتیابها در مقابل چشم دوربینها حتا تا آخر ماجرا از پاکستان – طراح و مجری سقوط کندز – نام نبرده بودند؛ سخن در مسیری افتاده بود که اگر خبرنگار ایرانی مقیم کابل بر پوقانۀ بزرگِ حرافیهای هیأت، در دقایق آخر، سوزنی فرو نبرده بود؛ یکی و پخته، نقش عملیاتی اظهرمنالشمس پاکستان – دشمن سوگند خوردۀ افغانستان – از جنایات انجام گرفته در کندز پاک شده بود. از آن پس، اجباراً دیوار یافتههای سمنتی، ترک برداشت و معلوم شد که میان همۀ نیروهای داخل از اردو تا ولایت، از ولایت تا شورای امنیت ملی، از اتاقهای «خاکستریها» تا ارگ، پیوندی تنگاتنگ بر اساس منطق توطیه، دسیسه و سبوتاژ وجود داشته است.
اما رمز عبور این معادله از نخستین روزها و روزهای پسینِ کار حقیقتیابی، هنوز ناپیداست: تازه میتوان سرنخی را ردگیری کرد که فلسفۀ غیابت صغرایِ دکتر وردک و بیحضوری فضل کریم ایماق چه بوده است!
Comments are closed.