احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 8 قوس 1394 - ۰۷ قوس ۱۳۹۴
پُرسوشنود مقدسه سروری با عباس محمدی، سینماگر و استاد دانشگاه
آقای محمدی! خوب است برای آغازِ این گفتوگو، اندکی دربارۀ سینما بگویید.
سینما یکی از هفت هنرِ موجود در جهان میباشد که ترکیبی از صدا و تصویر است. برای اولینبار در سال ۱۸۹۵ برادران لومیر در فرانسه، دستگاهی را بهنامِ سینماتوگراف اختراع کردند و همزمان با اختراع آنها، توماس ادیسون در امریکا دستگاهی را بهنام کینتوسکوب اختراع کرد. هر دو دستگاه، قابلیت نمایش فیلم را دارا بودند؛ ولی دستگاه کینتوسکوب بهعلت وزن زیاد، به اکثر جاها قابل انتقال نبود، اما دستگاه سینماتوگراف این قابلیت را داشت. بنابراین، اختراع سینما در تاریخ بشر بهنام برادران لومیر ثبت گردید.
اولین فیلمهای تاریخ سینمای جهان، خروج کارگران از کارخانه، غذا خوردن کودک و خروج قایق از لنگرگاه میباشد.
مغالطه نشود که اولین فیلمهای تاریخ بدون صدا بودند؛ زیرا صدا، سالها پس از اختراع سینما و ساختن فیلمهای زیادی، وارد سینما شد که در اوایل واکنشهای تندِ برخی از سینماگران را با خود داشت، مخصوصاً چارلیچاپلین که در اوایل مخالف ورود صدا به سینما بود، ولی او هم در آخر کار، به ساختن فیلمهای صدادار دست یازید.
سینما در چه زمانی وارد افغانستان شد؟
سینما برای اولینبار در اوایل قرن بیستم به افغانستان وارد شد اما با مخالفتهای حاکمانِ سیاسی و روحانیون مذهبی، زمینۀ خوبی برای رشد آن فراهم نشد. فیلمسازی در افغانستان نوساناتِ زیادی داشت و دهههای ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی اوج گرفت؛ اما در حکومتهای بعدی افول کرد. فیلمهای بسیار کمی با کیفت بالا در این کشور ساخته شد. بعد از سقوط طالبان و آزاد شدن رسانهها در افغانستان، سینمای افغانستان دوباره شروع به کار کرد. اولین سینمای افغانستان، در قرن بیستم، یعنی در زمان امانالله خان، در شهر کهنۀ کابل ایجاد شد که به نامِ سینمای بهزاد یاد میشود. برای اولینبار، شاه امانالله بود که یک پروژکتور سینمایی را وارد افغانستان کرد. اولین فیلم، در پغمان در میان عموم مردم روی اکران رفت. سپس شاه امانالله دستور ساخت یک سینما را صادر میکند که به اسرع وقت ساخته شد. این سینما همان سینمای بهزاد میباشد که در شهر کهنۀ کابل موقعیت دارد. نخستین فیلم سینمایی افغانستان «عشق و دوستی» نام داشت که درولایت لغمان تصویربرداری شده و اثر لطیف رشید میباشد. این فیلم در سال ۱۹۴۶ ساخته شد.
سینمای افغانستان در زمان حکومتهای مختلف فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده که در زمان ظاهرشاه، داوودخان، ببرک کارمل و غیره سینماهای زیادی در شهر کابل و ولایات کشور فعال بوده و مردم غرض تفریح و دیدن فیلم به آنجا مراجعه میکردند. با آمدن حکومت مجاهدین، برخی قیودات در عرصههای مختلف و از جمله سینما بهوجود آمد. بعد از آنها در زمان حکومت طالبان، تمام رسانهها به شمول سینما به صورت کامل بسته شد و از فعالیت باز ماند. اما با شکلگیری دورۀ جدید و تحولات گوناگون، سینما نیز دوباره به فعالیت آغاز نمود و شماری از سینماگران کشورِ ما نیز به وطن بازگشت کردند و آثاری از خود برجا گذاشتند.
تا به حال چند فیلم ساختهاید؟
تا کنون شانزده فیلم کوتاه و نسبتاً بلندِ مستند ساختهام که پرداختن به همۀ آنها زمانِ زیادی را خواهد گرفت، فقط در مورد چند فیلم خود صحبت میکنم.
در سال ۱۳۸۰ فیلمی ساختم به نام «آیینههای رو بر رو» که درچندین فستیوال بینالمللی نمایش داده شد و در چند فستیوال، جایزههایی هم گرفت. بعد از آن در سال ۱۳۸۵ فیلم دیگری ساختم بهنام «آخرین مشق معلم» این فیلم در یکی ازفستیوالهای ایران، بهنام شهید آوینی (مخصوص برترین مستندهای سال ایران) کاندید شد. درسال ۱۳۸۶ یک فیلم ساختم برای بیبیسی بهنام «وطن کوچک من» که این فلم هم توانست جوایزی را از آنِ خود کند. بعد از آن در دورۀ ماستری، فلمی ساختم بهنام «اجبار»، و آخرین کارتولیدیام فلم کوتاهی است به نام «بازی دولبه» که در کابل فیلمبرداری شد، اما کار روی جلوههای ویژهاش ادامه دارد. این فیلم را به سبک فیلمهای هالیوود که از چند لایه تصویر تشکیل میشود، ساختم و برای تکمیل کارِ آن، زمان زیادی لازم است.
چرا به سینما «هنر هفتم» میگویند؟
از بدو پیدایش خلقت انسان، هنرها به مرور زمان شکل گرفت، اولین هنری که در جهان شکل گرفت، نقاشیهای روی دیوار میباشد که از زمان زندهگی انسانها در غارها بهوجود آمد و بعداً به مرور زمان، هنرهای دیگری مانند رقص، موسیقی، آواز، هنر سفالسازی و غیره بهوجود آمدند تا زمانی که صد سال پیش، سینما به وسیلۀ برادران لومیر در فرانسه اختراع گردید. بنابراین، میتوان گفت: «سینما مجموعهیی از هنرهاست که در قالب تصویر، به مخاطب ارایه میگردد.»
خُب جناب محمدی! اگر صحبتهای خود را دربارۀ سینمای افغانستان و بهطور خاص یک دهۀ اخیر ادامه دهیم؛ آیا سینمای افغانستان در طول چهارده سال گذشته، حرکتی رو به جلو داشته یا خیر؟
حرکتِ رو به جلو که صددرصد داشته؛ چون پیش از انقلاب در افغانستان یک تعداد فیلمها ساخته شد، بعد از انقلاب و جنگهایی که به میان آمد؛ اصلاً چیزی بهنام سینما وجود نداشت. با شکلگیری جمهوری اسلامی افغانستان و تحولات در عرصههای گوناگون، سینما نیز یک تکان به خود داد؛ چون در گذشته، سیستم دیجیتال وجود نداشت و فیلمها بهصورت نگاتیو ساخته میشد. نگاتیو بسیار گرانقیمت است و هرکس توانمندی ساخت فیلم نگاتیو را ندارد. بعد از سال ۲۰۰۰، سیستم دیجیتال شد و قیمت کستهای دیجیتال نسبت به نگاتیو، ارزان است؛ بنابراین ساخت فیلم نیز ارزانتر گردید. تعدادی فیلمهای خوب ساخته شد و حرکت خوبی بود برای سینمای افعانستان؛ اما متأسفانه که این حرکت دوام پیدا نکرد و تقریباً میشود گفت کاملاً قطع گردید.
بهترین آثار تولیدی افغانستان در چهارده سال گذشته کدامها بودهاند؟
طبق آماری که از یکی از مکانهای سینمایی افغانستان گرفتهام، چیزی در حدود صدوهفتاد پرودکشن فیلم، تنها در شهر کابل وجود دارد که فکر نکنم این تعداد پرودکشن حتا در واشنگتنِ امریکا هم وجود داشته باشد. تمام این نهادها فیلم تولید میکنند؛ اما وقتی تمام تولیدات آنها را جمع کنیم، حتا یک فیلم خوب هم در میان آنها دیده نمیشود. اما در افغانستان، شماری اندک کارگردان هم وجود داشتند که تحصیلاتشان خاص در حوزۀ سینما بود و فیلمهای قابل تحسین هم ساختند، مانند آقای صدیق برمک که فیلم «اسامه» را بعد از سال ۲۰۰۰ ساخت. فیلم خوبی بود که تقریباً میشود گفت نام سینمای افغانستان را در جهان مطرح کرد. آقای برمک فیلم دیگری ساخت به نام «جنگ تریاک» که فیلمی نسبتاً خوب و قابل تقدیر بود ولی نه به حد فیلم اسامه.
فرد دیگری بهنام عتیق رحیمی هم فیلمسازخوبی است که فیلمهای «خاک و خاکستر» و «سنگ صبور» را ساخت. کاری نداریم به ماهیت داستان که خوب است یا نه؛ ولی فیلمهایش معیار و ساختار سینمایی را دارا بود. فیلمساز دیگری بهنام برمک اکرم فیلم «بچه کابلی» را ساخت. فیلم تقریباً خوبی بود. اینها از جمله آثاری هستند که به سینمای افغانستان یک حرکت بود؛ ولی بنا بر دلایل مختلف، این روند دوام نیاورد و متوقف گردید.
در حال حاضر، چه تعداد سینما در کشور فعال است و کدام فیلمها در آنها به نمایش گذاشته میشود؟
افغانستان سینماهای زیادی ندارد. پنج یا شش سینما در هرات فعال است، یک سینما در مزارشریف، یک سینما در ولایت کندز، و تعدادی هم در کابل فعالیت دارند مانند سینما پارک، سینما آریانا، سینما پامیر و غیره. تمام اینها سینماهای دولتی هستند که به اکران فیلم ادامه میدهند و فیلمهایی که دراین سینماها به نمایش گذاشته میشوند، فیلمهای پاکستانی، هندی و انگشتشمار فیلمهای امریکایی هستند.
به نظر شما چرا مردم افغانستان بیشتر به فیلمهای سینمای بالیوود علاقهمند هستند تا سینمای هالیوود؟
دلایل مختلف میتواند داشته باشد. یکی به دلیلِ اینکه سینمای بالیوود، یک سینمای سرگرمکننده است ولی سینمای هالیوود سینمای معنا و مفهوم است؛ سینمای معیار و ساختار است. فیلمهای هالیوود را نمیشود با یک بار دیدن معنا و مفهومش را فهمید، اگر بخواهی واقعاً اصل و بطنِ فیلم را بفهمی، باید دو ـ سه مرتبه فیلم را ببینی؛ درحالی که فیلمهای هندی در ده دقیقۀ اولش میفهمی که کجا میرود و چه اتفاق میافتد. اما دلیل اصلی علاقهمندی مردم افغانستان به فیلمهای هندی، نزدیکی بیش از حد فرهنگ مردم هر دو مملکت میباشد. تقریباً همان معیارها، ساختارها و رسم و رواجها که مردم افغانستان دارند، هندیها هم دارند. پوشش مردم افغانستان به هندیها بسیار نزدیک است. پوشش مردهایشان دقیقاً همان پوشش مردهای افغانستان است و پوشش زنهایشان [مخصوصاً در روستاها] نیز بسیار به هم شباهت دارد.
آیا در افغانستان از سینما حمایت دولتی یا شخصی صورت میگیرد؟
نخیر، در افغانستان اصلاً از سینما حمایت صورت نمیگیرد. سینما قبل از اینکه یک هنر باشد، یک صنعت است و برای صنعت باید پول خرج کرد. سینما یکی از پُرخرجترین شغلهای جهان میباشد. برای ساختن یک فیلم، باید بسیار پول مصرف کرد تا بهصورتِ خوب ساخته شود. حتماً باید حمایتِ دولتی شود و یا یک سرمایهگذارِ بزرگ در این بخش سرمایهگذاری کند که معمولاً تجارها این کار را نمیکنند و سینما میافتد گردن دولت. اما در افغانستان از سینماگران حمایت نمیشود که هیچ؛ بلکه سدِ راه آنها هم میشوند!
از دید شما دلیل عدم پیشرفت سینمای افغانستان ضعفِ مدیریت است یا ضعفِ امکانات؟
به نظر من هم ضعف امکانات است و هم ضعف مدیریت. اگر واضحتر صحبت کنم، در رأس سینمای افغانستان کسانی قرار ندارند که متخصصِ این حوزه باشند، انگشتشمار آدمهایی هم که بودند رفتند؛ بزرگترینشان آقای صدیق برمک بود که فعلاً در اروپا زندهگی میکند. اگر دولت از آنها حمایت میکرد، میماندند و به سینماگران دیگر اطلاعات میدادند، همکاری میکردند و بعد هم سینما رشد میکرد.
در قسمت نبود امکانات اگر مدعی شویم که اصلاً وجود ندارد، درست نیست. چون امکانات تا حدی است؛ مثلاً همین حالا در ریاست افغان فیلم، کمرههای روز دنیا وجود دارد که خود هالیوود توسط آن فیلم میگیرد و یک نمونۀ آن را به سینمای افغانستان تحفه داده است، اما کسی که کار با این کمره را یاد داشته باشد و بتواند با آن به سبک هالیوود تصویر بگیرد، در افغانستان وجود ندارد. یا مثلاً کمرههایی خوبی همین حالا در بازار افغانستان است، ولی فردی که واقعاً طرز استفاده از آنها را یاد داشته باشد، نداریم.
هر رشته نیاز به تخصص دارد و سینما نیز از این قاعده مستثنا نمیباشد، در حال حاضر چه تعداد از سینماگرانِ افغانستان واقعاً تخصص سینما را بهصورت اکادمیک دارا هستند؟
ما در افغانستان اصلاً نیروی متخصص نداریم که بشود از آنها آمار درصدی گرفت. یک تعداد اشخاص هم که بودند مثل آقای صدیق برمک حالا اینجا نیستند. دانشجویانی هم که از هنرهای زیبای کابل فارغ میشوند، چندان چیزی از سینما بهصورت اکادمیک نمیدانند، چهار سال وقت و پول دانشجو صرف میشود ولی در نهایت بیسواد فارغ میشوند. زمانی که استاد خودش لیسانس است و به شاگردی که در دورۀ لیسانس درس میخواند تدریس میکند، انتظار دارید چه برای دانشجو یاد بدهد؛ او دانشی ندارد که بخواهد آن را در اختیار دانشجو بگذارد! اما وقتی هندوستان سرمایهگذاری میکند و افرادی را به امریکا میفرستد که علم سینما یاد بگیرند و بعد آنها را دوباره به کشورشان میآورد و به آنها میگوید که شما باید سینماگر تربیه کنید، نتیجهاش این میشود که: سینمای هند در جهان بعد از سینمای امریکا قرار میگیرد.
در میان کشورهای منطقه مانند ایران، پاکستان، تاجیکستان، هند و غیره سینمای کدام کشور در سطح بالاتر قرار دارد؟
در سطح کشورهای منطقه اگر بررسی کنیم، از نظر مفهومی سینمای ایران بهتر است، ولی از نظر تکنیکی سینمای هند واقعاً بالاست؛ تکنیکهایی که به کار میبرد، همان تکنیکهای سینمای هالیوود است
به عنوان آخرین پرسش، برای بالا رفتن کیفیت فیلمهای افغانی و بهتر شدن وضعیت سینمای افغانستان چه پیشنهادهایی دارید؟
پیشنهادها که زیاد استند ولی من در دو نکتۀ عمده همه را خلاصه میکنم:
ـ نخست اینکه دولت باید از سینما حمایت کنند و یک بودجۀ خاص به سینما اختصاص داده شود. سینما یکی از راههای معرفی شدنِ کشورها در جهان میباشد، تعداد زیادی از کشورها هویتِ خود را به وسیلۀ سینما به جهان معرفی کردهاند، مثلاً کُرۀ جنوبی [کوریای جنوبی] با سینما خودش را به جهان معرفی کرد. ایران همین حالا بهواسطۀ سینمایش خود را به جهان معرفی میکند. امریکا ماهیتِ خود را به وسیلۀ سینمایش به جهان معرفی میکند که من ابرقدرتِ جهان هستم. پس یکی از راههای معرفی شدن افغانستان به جهان، میتواند سینما باشد.
ـ دوم اینکه سینماگران باید تخصصی و اکادمیک کار کنند؛ یعنی یک فرد باید یک بخشی از سینما را فرا بگیرد و تنها در همان بخش کار کند و بس. مثلاً طراح صحنه فقط باید صحنه را طراحی کند، یا مثلاً کارگردان تنها کارگردان است و نباید در نقش بازیگر ظاهر گردد، و همچنین بخشهای دیگر سینما.
اگر اینها و بسیاری از نکاتِ دیگر در نظرگرفته شوند و بهصورت جدی عملی گردند، این امید وجود دارد که وضعیت سینمای افغانستان بهبود یابد.
Comments are closed.