احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فرشاد نوروزی / یک شنبه 8 قوس 1394 - ۰۷ قوس ۱۳۹۴
بخش چهارم
با تسلط جوامع اروپایی بر بخشهایی از بازار امپراتوریها، این امکان برای سرمایهدارانِ اروپایی پدید آمد که بهتدریج مانند مستعمرهها تولید این جوامع را هم در جهتی هدایت کنند که به نیازهای اقتصادی آنها پاسخ دهد و همان رابطهیی که با مستعمرهها در زمینۀ اقتصاد شکل گرفته بود، پدید آید.
با تغییر رابطۀ اقتصادی و مشکلاتی که برای امپراتوریها پیش آمد، بهتدریج حکومتهای امپراتوری هم به حکومتهای ملی تغییر یافتند و گاه در قلمرو یک امپراتوری دهها دولت ـ ملت که هر یک داعیۀ خاستگاه متفاوتی را داشته سر برآوردند. بهترین نمونه، تبدیل امپراتوری عثمانی به دهها کشور عربی در خاورمیانه، ترکیه و کشورهای متعدد در شبهجزیرۀ بالکان است. بعد از وقایعی که در اروپا رخ داد و در آن واحدهای فئودالی از بین رفتند و حکومتهای دولت ـ ملت سربرآوردند، بهتدریج از طریق استعمار و تجارت تعرفهیی، اقتصادهای نسبتاً مستقل از یکدیگر در سراسر جهان به اقتصاد این جوامع وابسته شدند. بدین ترتیب، اقتصاد واحدی شکل گرفت که در مرکز آن، جوامع صنعتیتر و در پیرامون آن، جوامع کمتر صنعتی یا غیرصنعتی قرار داشتند.
پیدایش علمگرایی در واکنش به کلیسا
نظام متحجر فکری که همراه با سنت ضد عقلی که حکایت از تضاد و عدم سازش بین عقل و ایمان در آن میکرد، با نقابی بود که کلیسای کاتولیک روم در پشت آن سنگر گرفته بود. اما پاسخ اهل خرد در برابر این خفقان، سکوت نبود و سرانجام سبب جدایی علم و ایمان در فرهنگ غربی گشت.
نقش اسلام در فلسفۀ اسکولاستیک
همزمان با رکود فرهنگی در دنیای مسیحیت، تمدن اسلامی در دورۀ اوج خود قرار داشت. برتراند راسل در اینباره چنین میگوید:
«روزگاری که اروپا در قعر توحش میزیست، علوم مختلفۀ فلسفه، شعر و هنرهای زیبا در چین و کشورهای اسلامی رسوخ کامل داشت، ولی اروپاییان با وقاحت تمام این دوره را عصر تاریک میخوانند. در صورتی که تاریکی فقط به اروپا منحصر بود و درستتر بگویم به اروپای مسیحی؛ زیرا کشور هسپانیه که در تحت تسلط مسلمانان قرار داشت، دارای فرهنگ و تمدن درخشانی بود».
آغاز آشنایی مسیحیان با مسلمانان را میتوان جنگهای صلیبی دانست که بهراستی بزرگترین تحول در تاریخ اروپا میباشد؛ و نقطۀ عطف بسیار بزرگی در مسیر فرهنگ و دانش دنیای مسیحیت بود. در چنین آشنایی بود که غربیان با آنکه زبان عربی برای آنها زبانی نامأنوس و دشوار بود، فراگیری آن را وجهۀ همت خود ساخته و از طریق ترجمۀ آثار دانشمندان اسلامی به زبان لاتین، به این منابع دست یافتند. تا آنجا که در تمام قرن ۱۲ بلکه تا نیمۀ اول قرن ۱۳، کار اصلی دانشمندان مسیحی ترجمۀ کتب و آثار عربی بود.
ترجمۀ کتب و آثار حکمای اسلامی و متون عربی، دنیای مسیحیت را نه تنها با دانشمندان اسلامی، بلکه از طریق آنان با دانشمندان و فلاسفۀ یونانی نیز آشنا کرد. از این میان، آشنایی با ارسطو سر سلسلۀ فلاسفۀ مشایی بیش از همه موثر افتاد.
نفوذ فلسفۀ استدلالی ارسطو، فارابی، ابن سینا و ابن رشد که عقل و استدلال را وسیلۀ شناخت حقایق معرفی کرده و آن را ارج مینهادند، اولین ضربه را بر پیکرۀ سنت ضد عقلی فرهنگ اروپایی وارد کرد و کسانی چون آبلار و آلبرت کبیر، پایههای چندصدسالۀ آن را به لرزه درآوردند.
کلیسا در آغاز به مخالفت با این جریان نوظهور پرداخت و بر سبیل کفر و الحاد، آن را مردود اعلام کرد و به مبارزه با ارسطو برخاست؛ اما موج تحولات فکری که از اعماق جامعۀ اسلامی نشأت گرفته و دنیای مسیحیت را سخت تحت تأثیر قرار میداد، آنچنان نبود که بتوان در مقابل آن ایستادهگی کرد و از نشر آن جلوگیری نمود.
لذا کلیسای مسیحی بهناچار از از سر تسلیم درآمده و به فکر تلفیق معتقدات خود با آرای فلسفۀ ارسطویی و تطبیق احکام شریعت مسیح با موازین عقلی افتاد. بدین ترتیب، فلسفۀ اسکولاستیک یا فلسفۀ اهل مدرسه (مدرسی) پا به عرصۀ وجود نهاد.
یکی از بنیانگذاران فلسفۀ اسکولاستیک، قدیس آنسلم است که با ارایۀ اندیشۀ تطبیق مطالب و مندرجات انجیل با اصول عقلی و تألیف کتابهایی در این زمینه، اولین قدم را در راه توجیه عقلی موضوعات و معتقدات دینی برداشت.
آبلار اولین کسی بود که به دفاع از مکتب اصالت تعقل پرداخت و تمام رموز کتاب مقدس را قابل حل به کمک عقل دانست و معتقد بود که ایمان باید بر پایۀ عقل استوار گردد. پس از او، افرادی چون آلبرت کبیر و توماس آکوئیناس این طریق را ادامه دادند تا جایی که سرانجام عقل را همراه با ارسطو وارد حریم ایمان کردند و با ارجی که در سایۀ فلسفۀ مشا بر عقل نهادند، بازار استدلال و منطق را رونق تازهیی بخشیدند.
با ورود ارسطو به صحنۀ قرون وسطایی، فلسفۀ افلاطونی در قالب مکتب اگوستینی رو به ضعف و افول نهاد و روش قیاسی ارسطو بر سر کار آمد. بدین ترتیب، ارسطوگرایی به عنوان جنبشی نوظهور در مدارس قرون وسطا و در بین فلاسفۀ اهل مدرسه برای خود جا باز کرد. بدین ترتیب اروپا به مدت چندین قرن در حصار منطق ارسطویی گرفتار شد. به عبارت دیگر، دنیای غرب اینبار نیز با گرایش مطلق به سوی استدلال محض، بازار مباحثات جدلی را که کاملاً جنبۀ انتزاعی، خشک و جمود به خود گرفته بود، رونق بخشید.
Comments are closed.