گزارشگر:سیدمحمدضیا موسوی/ یک شنبه 8 قوس 1394 - ۰۷ قوس ۱۳۹۴
دولتمردان افغانستان، عادت کردهاند همینکه ناامنی و دهشتافکنی در کشور اوج گرفت و فضای کشور بحرانی شد، فوراً سفر کنند و رهسپار آن سوی مرز شوند. هرچند مسوولین نظام، همه بر ناکارامدی و بیثمریِ اینگونه سفرها واقف هستند؛ اما با آن هم، از اینکه صفحۀ تکراری را از نو باز کنند، دلخوش هستند و آزموده را باز میآزمایند. اگر قرار بر این است که صلح و امنیت در افغانستان تأمین شود، راهش این نیست که هربار دستپاچه شویم و دل به این و آن ببندیم و امیدوار باشیم که دیگران، گره از کارِ فروبستۀ ما میگشایند.
سران حکومت، مسوولیت و مکلفیت دارند که امنیت کشور و شهروندان را به هر گونۀ ممکن، تأمین نمایند و بستر صلح و آرامش را در کشور بگسترانند. به نظر میرسد سران حکومت بیش از هر گزینهیی، پاکستان را در این امر، موثر و کارامد میدانند و روی آن حساب باز کردهاند؛ در حالی که دست کم، تجربۀ سیزدهساله نشان میدهد که این کشور، با مسالۀ صلح افغانستان، برخورد دوگانه و فریبنده دارد و هرگز به گونۀ صادقانه با دولت افغانستان گامهای جدی را برنداشته است.
واقعیت این است که پاکستان در قبال افغانستان، همسایهیی ناخلف و کشوری شرارتپیشه است که هرگز راضی نیست مردم افغانستان، در گلستان صلح و آرامش، دمی بیاسایند و احساس امنیت کنند. این کشور مصمم است که جنگ و خشونت، همچنان سایه بر سرنوشت مردم افغانستان بیفکند و در فرجام، از ورای دود و آتش، منافع جهانی و منطقهیی خویش را به دست بیاورد.
اگر این گونه نیست، پس چرا بیستویک بار سفرِ حامد کرزی (رییس جمهور پیشین) همه بیاثر و بیثمر گشتند و غایلۀ جنگ، همچنان در کشور پابرجاست؟
حکومت پیشین، همیشه صلح را در آن سوی مرز و در پاکستان دنبال میکرد و باور داشت که کلید صلح افغانستان، دست پاکستان است و از همین رهگذر، میتوان به صلح دست یافت؛ اما دیدیم و شاهد بودیم که این محاسبه، به غلط از آب درآمد و اکنون ماییم و جنگ و خشونت و وحشت!
باید پذیرفت که بخش بزرگ و اساسی مشکلات در رابطه با مسالۀ صلح، به سیاستها و تدابیر سران نظام برمیگردد و از نتیجۀ تلخ و بیاثر همینگونه راهکارهای میانتهیست که ملت افغانستان، بیش از پیش، در تیررس دهشتافکنی و ترور قرار گرفته است. در صورتی که مسوولین نظام، پیرامون مسالۀ صلح افغانستان، با نگاه واقعبینانه و با روش سنجیدهشده، به پیش میشتافتند، اکنون وضعیت امنیتی کشور، شکل و شمایلِ دیگری داشت و حداقل گراف ناامنیها، رو به کاهش میگذاشت.
گمان میرود که حکومت فعلی نیز چیز تازهیی در چنته ندارد و به همان راهی در حرکت است که حکومت پیشین روان بود. طرح حکومت وحدت ملی این است که میخواهد با مخالفین نظام، آشتی و صلح نماید. در این میان، پاکستان را تنها کشوری میداند که میتواند صلح را در افغانستان تأمین نماید و زمینه و شرایط صلح را به بار آورَد. این یک روش نادرست و ناکاراست؛ زیرا طالبان و دیگر گروههای تروریستی، از یکسو به اشارۀ پاکستان و مخصوصاً سازمان استخباراتی این کشور(آیاسآی) عمل میکنند و از طرف آنها حمایت میشوند و از سوی دیگر، سیاست کلی پاکستان نیز تأکید بر این امر دارد که جنگ و کشتار در افغانستان، نباید از میان برداشته شود؛ زیرا بقای افغانستان در شرایط جنگ و خونریزی، سبب میشود که این کشور، تا رسیدن به قلۀ ترقی و پیشرفت، راه دور و درازی در پیش داشته باشد و همچنین پاکستان در همسایهگی خود، اینبار شاهد به میان آمدنِ کشوری قدرتمند به نام «افغانستان» نباشد.
به نظر میرسد بهترین راه برای رسیدن به صلح، طرح یک مکانیزم ملی است که به گونۀ واقعی، منافع ملت و مردمِ ما را در بر داشته باشد و آتش جنگ را در کشور، خاموش سازد و فروکش دهد. روش فعلی حکومت که هر شام و صبح، مسوولین بلندپایۀ حکومتی، آهنگ رفتن به اسلامآباد را میکنند، ره به جایی نمیبرد. صلح با تکدی و تضرع، تامین نمیشود و اگر سران حکومت تمایل دارند صلح و امنیت را در کشور به میان آورند، باید به این قضیه نگاه ملی داشته باشند که بتواند کارا و عملی واقع گردد. دولت باید زمینۀ گفتوگوهای صلح را از مجرای دیگری دنبال کند که کارساز و ثمربخش باشد. حکومت نباید بیش از این، آب در هاون بکوبد و در پیوند به قضایای صلح و امنیت، قصۀ ناکامی خویش را سر کند.
Comments are closed.