احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 29 قوس 1394 - ۲۸ قوس ۱۳۹۴
سالهاست که افغانستان شاهد ایجاد شوراها، ایتلافها و نهادهای مختلف بوده است؛ شوراها و ایتلافهایی که به گفتۀ ایجادکنندهگان آنها، غم کشور و مردم، آنها را وادار ساخته که دست به کاری بزنند. بسیاری از آنها در مورد انگیزۀ تشکیل اینگونه شوراها و نهادها، به مردم اشاره میکنند و تأکید میورزند که این خواست از سوی مردم همواره مطرح میشده که: چرا نشستهاید، مگر وضع نابسامان و آشفتۀ کشور را نمیبینید؟ شما که خود را رهبرانِ این کشور میدانید، لطفاً برخیزید و کاری انجام دهید که کارد به استخوانِ مردم رسیده است!
«مردم» در وادی سیاست، مفهومِ بسیار عام و گاه غلطانداز دارد. وقتی در تعریف دموکراسی میگویند که حکومت مردم برای مردم؛ بسیاری از اندیشمندان علم سیاست میپرسند که چهگونه مردم بر خود حکومت میکنند. آیا مفهوم مردم در چنین نظامهایی، یک مفهوم گُنگ و خالی از مصداق نیست؟ یا وقتی در پیکارهای انتخاباتی گفته میشود که به ما رای دهید تا قدرت را به شما برگردانیم، واقعاً چنین اتفاقی میافتد؟… بازهم اندیشمندان سیاسی نسبت به آن شک و تردید دارند که واقعاً در فرایند انتخابات، قدرت در اختیار مردم قرار گیرد!
البته وقتی از انتخابات و نمایندهگی صحبت میشود، سیاستمداران آن را نوعی مشارکت مردم در سیاست میدانند و استدلال میکنند که عامِ مردم قرار نیست که قدرت را بهدست گیرند، ولی در سیاستگذاریها و سرنوشت جمعیِ کشور میتوانند اعمال سلیقه کنند و دیدگاههای خود را از طریق نمایندهگان و رهبرانی که انتخاب کردهاند، به کرسی بنشانند.
مردم همواره در سیاست، نقش و جایگاهِ بااهمیت دارند، هیچ قدرتِ سیاسییی نیست که خود را برآمده از میان مردم نداند. اما اینکه واقعاً سیاستمداران چهقدر با خواستها و هدفهای مردم حرکت میکنند، موضوع دیگری است.
آنانی که دیدگاهِ خوشبینانه به سیاست و حتا نهادی به عنوان دولت ندارند، نقش مردم را در سیاستگذاریها ناچیز میدانند و مدعیاند که سیاستگران از مردم به عنوان ابزار سیاسی استفاده میکنند. وقتی شوراها و ایتلافهایی در افغانستان ساخته میشوند نیز، مخاطبِ خود مردم را میدانند و میگویند آنها صدا و خواستِ مردماند. شورای حراست و ثبات با همین ادعا شکلگیریِ خود را اعلام کرد. دستاندرکارانِ این شورا که از میان نخبهگان جهادی افغانستاناند، خود را همراستا با خواستهای مردم میدانند و حرکتِ خود را حرکتی از روی نیاز و خواستِ زمان معرفی میکنند. این شورا میگوید که در پی براندازی نظام نیست، ولی به عنوان یک اپوزیسیون، خواهان اصلاحات و تغییر در رویکردهای دولت بههدف بهتر شدنِ اوضاع سیاسی و امنیتی کشور است. دستاندرکارانِ شورای حراست و ثبات، وضعیت افغانستان را بحرانی ارزیابی میکنند و از ضرورت همگرایی و ایجاد جبهۀ مشترک برای حل مشکلاتِ کشور سخن میگوید.
تا این جای کار، هیچ ایرادی نمیتوان بر ایجاد چنین شورایی گرفت. بر اساس قانون اساسی کشور، همه حق دارند که نهاد، حزب و شورا بسازند و برای رسیدن به هدفهای خود از ابزارهای مشروعِ قانونی استفاده کنند. اما سوال اصلی اینجاست که این شوراها چهقدر توانایی تحملِ دیدگاههای مختلف و متکثر را دارند؟
تجربۀ چند سال پسینِ کشور، تجربۀ خوبی در راستای شوراسازی و نهادسازی نبوده است. بسیاری از شوراها و ایتلافهایی که ظرف سالهای گذشته به وجود آمدند، در همان مراحل اولیۀ کار ـ بدون آنکه گامی موثر در راستای تحقق آرمانهایشان بردارند ـ به دلیل داشتنِ اختلافها و یا نفوذ برخی افراد قدرتمند در درون آنها، از هم متلاشی شدند. شاید ساخت و بافتار سیاسی و فرهنگی افغانستان، مجال ادامۀ کار را به چنین شوراها و ایتلافهایی نمیدهد و یا اینکه واقعاً این شوراها و ایتلافها خالی از برنامه و نقشۀ راه اند؛ برنامه و نقشهیی منسجم و دارای خطوط راهبردیِ مشخص که برانگیزاننده و مجابکننده باشد.
چهرههایی که شورای حراست و ثبات را ساختهاند، چهرههای ناشناخته و گمنام نیستند. آنها سالهای سال است که در سیاستهای افغانستان نقش کلیدی داشتهاند و اکثریتشان هم از کارگزاران پیشینِ دولت بودهاند. مهم این نیست که شورایی به وجود آید، مهم این است که چنین شورایی چه کرده میتواند و چه برنامه و دستور کاری در برابرِ آن قرار دارد.
انتقاد از وضعیت موجود، حرفِ تازهیی نیست؛ ما سالهاست که نقش منتقد را بازی میکنیم. انتقاد کردن در کشوری مثل افغانستان، چندان دشوار نمینماید. دولت و نهادهای موجود واقعاً مشکل دارند و بهسادهگی میتوان بر هر نقطۀ آن انگشت گذاشت. کی نمیداند که افغانستان در خط بحران حرکت میکند؟ کی خبر ندارد که کشور دستخوش نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی است؟
این مسایل را همه میدانند، حتا آنانی که نمیخواهند به سیاست و چیزهایی از این دست بیندیشند.
ایجاد هر شورا و ایتلافی، باید از درونِ جامعه آغاز شده باشد تا بتواند به صدای مردم تبدیل شود. داشتن برنامهیی که حاوی راههای بیرونرفت از وضعیتِ جاری باشد، از دیگر ویژهگیهای هر شورا و ایتلافی میتواند باشد. باید نشان داد که چهگونه میتوان وضعیتِ فعلی را به وضعیتِ مطلوب تغییر داد. آیا کسانی که شورای حراست و ثبات را ایجاد کردهاند، میدانند راههای بیرونرفت از وضعیتِ کنونی چیست؟
من زیاد مطمین نیستم که این شورا از شوراها و ایتلافهایی که در گذشته شکل گرفتهاند، متفاوت باشد. همین شخصیتها، بارها و بارها شورا، حزب و نهاد ساختهاند بدون آنکه نتیجۀ کار و موثریتِ فعالیتهایشان به اندازۀ یک سرِ سوزن مشخص بوده باشد. در همین حال، من باور ندارم که شورای جدید که حالا خود را اپوزیسیون دولت هم میداند، بتواند در سیلابهای سیاسیِ کشور داوم بیاورد. فردا شاهد خواهیم بود که یکییکی شورا را ترک میکنند و به منتقدان سرسختِ آن تبدیل میشوند.
دستکم پانزده سال تجربۀ شورا و نهادسازی، این را به ما آموخته است.
Comments are closed.