احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





اعتـصاب‌هـای اقتـصادی و سیـاسـی

گزارشگر:سه شنبه 22 جدی 1394 - ۲۱ جدی ۱۳۹۴

بخش سوم و پایانی/

ولادیمیر ایلیچ لنین
برگردان: سهراب شباهنگ
منتشرشده در نوسکایا زوزدا، شمارۀ ۱۰، ۳۱ می ۱۹۱۲، با امضای ی. و. پتروف/

mandegar-3در مورد آقای یژوف، لغزش قلم مطرح نیست. او به گفتن چیزهای توهین‌آمیزِ دیگر ادامه می‌دهد: «تجربۀ خود کارگران باید به آن‌ها نشان داده باشد که پیچیده کردنِ اعتراض با افزودن خواست‌های اقتصادی قابل توصیه نیست، همان‌گونه که پیچیده کردنِ این اعتصاب معمولی به طرح خواستی که در بر گیرندۀ یک اصل است، قابل توصیه نیست.»
این گفته غلط است، هزار بار غلط است! نوسکی گولوس با چاپ چنین چیزهایی، آبروی خود را می‌برد. آن‌چه آقای یژوف فکر می‌کند قابل توصیه نیست، کاملاً قابل توصیه است. هم تجربۀ خاصِ یک کارگر و هم تجربۀ شمار بزرگی از کارگران روسیه در سال‌های اخیر، به ضد موعظه‌های آقای یژوف شهادت می‌دهند.
تنها لیبرال‌ها می‌توانند به «پیچیده کردن» حتا «معمولی»ترین اعتصابات با [افزودن] «خواست‌های اصولی» اعتراض کنند. این نکتۀ اول. دوم این‌که انحلال‌طلب به‌شدت دچار اشتباه است هنگامی که جنبش کنونی را با معیارهای یک اعتصاب «معمولی» مقایسه می‌کند.
آقای یژوف وقتِ خود را تلف می‌کند هنگامی که می‌کوشد با درهم آمیختن مسألۀ ترکیب اعتصاب اقتصادی و اعتصاب سیاسی با مسألۀ تدارک برای این یا آن اعتصاب، تبهکاری لیبرالی خود را با پرچم کس دیگری بپوشاند! البته تدارک و آماده بودن و انجام این کار به کامل‌ترین، مشخص‌ترین و متحدترین، هوشیارترین و استوارترین صورت بسیار مطلوب است و بحث بر سرِ این مسأله نمی‌تواند وجود داشته باشد. اما برخلاف آن‌چه آقای یژوه می‌گوید، باید برای ترکیب این دو نوع اعتصاب تدارک دید.
آقای یژوف می‌نویسد: «دوره‌یی از اعتصابات اقتصادی مقابل روی ما است. اشتباه جبران‌ناپذیری خواهد بود اگر اجازه داده شود که این اعتصابات با اعمال سیاسی کارگران در هم تنیده شوند. چنین ترکیبی، اثر زیان‌مندی بر روی هم مبارزات اقتصادی و هم مبارزات سیاسی کارگران خواهد گذاشت.»
مشکل بتوان از این جلوتر رفت! این کلمات به روشن‌ترین وجه نشان می‌دهند که انحلال‌طلب به سطح لیبرال عادی فروغلتیده است. هر جمله‌اش شامل یک خطاست. باید هر جمله را مستقیماً به ضد خود تبدیل کرد تا حقیقت به دست آید!
این درست نیست که گفته شود دوره‌یی از اعتصابات اقتصادی پیش روی ما است. کاملاً به عکس. آن‌چه در مقابل ماست، دوره‌یی بیش از صرفاً اعتصابات اقتصادی است. آقای یژوف، واقعیات قوی‌تر از تحریفات لیبرالی شما هستند؛ اگر شما می‌توانستید نگاهی به داده‌های آماری مربوط به اعتصابات که وزارت بازرگانی و صنعت تدوین کرده بیـندازید، می‌دیدید که حتا آمارهای دولتی حرف شما را رد می‌کنند.
این درست نیست که «درهم تنیدن [اعتصابات اقتصادی و سیاسی] عمل اشتباهی خواهد بود.» کاملاً به عکس. اشتباه جبران‌ناپذیری خواهد بود اگر کارگران حالت فوق‌العاده استثنایی، اهمیت عظیم، ضرورت بالا و اهمیت اساسی عظیم این «درهم تنیدن» را درک نکنند. اما خوشبختانه کارگران این را کاملاً می‌فهمند و با نفرت موعظۀ سیاست‌مداران کارگری لیبرال را کنار می‌زنند. سرانجام این‌که غلط است گفته شود که این درهم‌تنیده‌گی بر روی هر دو شکل اعتصاب «اثر زیان‌مند» خواهد داشت. کاملاً به عکس. درهم تنیده‌گی برای هر دو مفید است. هر دو را تقویت می‌کند. به نظر می‌رسد آقای یژوف چند «کله داغ» را که کشف کرده و آنان را مورد سرزنش قرار می‌دهد. گوش کنید:
«باید به احساسات کارگران شکل سازمانی داد» این حقیقتی کتاب مقدس‌وار است! «باید اتحادیه‌های کارگری و عضویت کارگران در آن را بیشتر ترویج کرد».
کاملاً درست، اما – اما، آقای یژوف، تقلیل «شکل سازمانی» صرفاً به اتحادیه‌ها مجاز نیست. این را به خاطر داشته باشید آقای انحلال‌طلب!
«این امر [یعنی ترویج اتحادیه‌های کارگری] ضرورت بیشتری پیدا می‌کند؛ زیرا این روزها کله‌داغ‌های زیادی در میان کارگران پیدا می‌شوند که در اثر جنبش توده‌یی دچار هیجان شدید شده‌اند و در گردهمایی‌ها به ضد اتحادیه‌ها حرف می‌زنند و مدعی‌اند که اتحادیه‌ها بی‌فایده و غیرلازم‌اند.»
این نوعی کلی‌گویی لیبرالی در رابطه با کارگران است. کارگرانی که همچون خاری در مقابل انحلال‌طلبان‌اند، «به ضد اتحادیه‌ها» سر بلند نکرده‌اند. نه، کارگران به ضد تلاش‌هایی که شکل سازمانی را صرفاً به اتحادیه‌ها تقلیل می‌دهند، سر بلند کرده‌اند، تلاشی که در احکام یژوف آشکارا دیده می‌شود.
کارگران نه به ضد اتحادیه‌ها بلکه به ضد تحریف لیبرالی مبارزه‌یی که در آن درگیرند، تحریفی که کل مقالۀ آقای یژوف را فراگرفته سربلند کرده‌اند.
کارگران روسیه به حد کافی از نظر سیاسی پخته شده‌اند که اهمیت جنبش خود برای کل مردم را درک کنند. آن‌ها به حد کافی پخته شده‌اند که بفهمند سیاست کارگری لیبرالی تا چه اندازه دروغین و بی‌مایه است و همواره آن را با نفرت کنار خواهند زد.

پانوشت‌ها:
۱) منظور کشتار کارگران غیرمسلحِ معادن طلای لنا در سیبری در تاریخ ۴ اپریل [۱۷ اپریل] ۱۹۱۲ است. این معادن طلا متعلق به سرمایه‌داران انگلیسی، سرمایه‌داران روسی شریک آن‌ها، شماری از افراد خانوادۀ تزار و مقامات تزاری بود. سود صاحبان این معادن به ۷ میلیون روبل در سال می‌رسید. معادن طلا واقع در جنگل کاج در منطقۀ شمال اوراسیا زیر قطب شمال، تقریباً ۲۰۰۰ کیلومتر از راه‌آهن سیبری فاصله داشتند. سرمایه‌داران و کارگزاران آن‌ها بدترین اجحافات را بر کارگران روا می‌داشتند: در مقابل رنج کمرشکن کارگران، مزد ناچیزی به آنان می‌پرداختند، غذای فاسد به آنان می‌دادند و به زنان و فرزندان کارگران خشونت و توهین می‌کردند. کارگران که دیگر قادر به تحمل ستم و توهین و خشونت نبودند، در آغاز ماه مارچ ۱۹۱۲ دست به اعتصاب زدند. اعتصاب توسط گروه بلشویکی که در پاییز ۱۹۱۱ در معادن طلا تشکیل شده بود، رهبری می‌شد. در ۴ مارچ (۱۷ مارچ)، یک کمیتۀ مرکزی اعتصاب انتخاب شد که بلشویک‌ها در آن رهبری داشتند. خواست‌هایی که به مدیریت اعلام شد، عبارت بودند از: کار هشت‌ساعته، ۱۰ تا ۳۰ درصد افزایش مزد، لغو جریمه، سازمان‌دهی کمک‌های پزشکی، بهبود خوراک و محل زیست و غیره. هیأت مدیرۀ لنزوتو (شرکت معدن طلا) این خواست‌ها را رد کرد و تصمیم به اخراج اعتصاب‌کننده‌گان، توقف فروش نسیۀ غذا به کارگران و بیرون انداختن آن‌ها از محل سکونت‌شان گرفت که معنی آن، محکوم کردن کارگران و خانواده‌های‌شان به مرگ از گرسنه‌گی بود. کارگران نگذاشتند که پولیس آنان را از محل سکونت‌شان اخراج کند. اعتصاب‌کننده‌گان موضع خود را حفظ، و در مقابل هرگونه تلاش تحریک‌آمیز و تهدیدکنندۀ کارفرمایان مقاومت کردند. اعتصاب صلح‌آمیز و سازمان‌یافته بود.
به درخواست سهام‌داران متنفذ انگلیسی و روسی شرکت، مقامات تزاری تصمیم گرفتند به ضد اعتصاب‌کننده‌گان سلاح به کار گیرند تا کارگران روسیه را بترسانند. در شب ۳ تا ۴ (۱۶ تا ۱۷) اپریل برخی از اعضای کمیتۀ مرکزی اعتصاب دستگیر شدند. در مقابل این عمل، روز ۴ (۱۷) اپریل ۳۰۰۰ کارگر به سوی معدن نادژدا راه‌پیمایی کردند تا به ضد اعمال غیرقانونی مقامات شکایت کنند و درخواستی برای آزادی دستگیرشده‌گان به دادستان تسلیم نمایند. سروان ژاندارمری ترشچنکو به افراد خود دستور گشودن آتش داد و در نتیجه ۲۷۰ کارگر کشته و ۲۵۰ تن زخمی شدند. اخبار درام خونین لنا به خشم و انزجار در سراسر روسیه دامن زد. گروه سوسیال دموکرات دوما [مجلس روسیه] از حکومت در مورد کشتار در لنا توضیح خواست. پاسخ بی‌شرمانۀ مارکف وزیر تزار: «[همواره] چنین بوده و چنین خواهد بود»، بر نفرت و انزجار کارگران افزود. حدود ۳۰۰۰۰۰ کارگر در اعتصاب‌های اعتراضی به کشتار لنا شرکت کردند. این اعتصابات با اعتصاب‌های روز اول ماه می که در آن‌ها ۴۰۰۰۰۰ کارگر شرکت داشتند، درهم آمیختند. لنین [در مقالۀ «اعتلای انقلابی» – جون ۱۹۱۲] خاطرنشان کرد: «گشودن آتش [به روی کارگران] در لنا به حالت انقلابی توده‌ها منجر شد و به برآمد انقلابی آنان تکامل یافت.»
۲) روزنامۀ رچ (گفتار) ارگان مرکزی حزب کادت بود که از فبروری سال ۱۹۰۶ در سن پترزبورگ منتشر می‌شد. این روزنامه توسط کمیتۀ نظامی انقلابی تحت شورای پتروگراد در ۲۶ اکتوبر (۸ نوامبر) تعطیل شد. [حزب کادت یا حزب مشروطه‌طلب دموکرات، حزب بورژوا لیبرال روسیه بود که در اکتوبر سال ۱۹۰۵ به دنبال بیانیۀ تزار مبنی بر اعطای آزادی‌های مدنی تأسیس شد.]
۳) روسکیه ودوموستی (گزارشگر روسیه) روزنامه‌یی بود که از سال ۱۸۶۳ توسط لیبرال‌های میانه‌رو در مسکو منتشر می‌شد. در فاصلۀ سال‌های دهۀ ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ کارهایی از نویسنده‌گان اردوی دموکرات مانند و. گ. کورولنکو، م. ی. سالتیکوف- شچدرین، ُا. ای.اوسپنسکی، و دیگران و همچنین مقالاتی از نارودنیک‌های لیبرال در این نشریۀ درج می‌شد. در سال ۱۹۰۵ این نشریه به ارگان جناح راست حزب کادت مبدل گردید. لنین این روزنامه را ترکیب منحصر به فردی از کادتیسم راست با لحن نارودنیکی [چاشنی نارودنیکی] Narodnik overtones توصیف کرد.(لنین، «گفتار صریح یک لیبرال»، جون ۱۹۱۳، مجموعۀ آثار، ترجمۀ انگلیسی، انتشارات پروگرس، مسکو، ۱۹۷۸، ص ۱۳۵). در سال ۱۹۱۸ این روزنامه همراه با دیگر نشریات ضد انقلابی تعطیل شد.
۴) ِنوسکی گولوس (صدایِ نوا)، نشریۀ قانونی انحلال‌طلبان منشویک که از می تا اوت ۱۹۱۲ در سن پترزبورگ منتشر می‌شد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.