احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ دوشنبه 12 دلو 1394 - ۱۱ دلو ۱۳۹۴
در طی چهارده سال گذشته، پولهای فراوانی برای رفاه مردم بهویژه کودکان افغانستان سرازیر شد؛ اما به دلیل ناکارهگی و فساد، کوچکترین تغییر مثبت در زندهگی شهروندان رونما نشد.
امروزه صدها کودک مصروف کارهای شاقه در کابل و ولایات دیگر افغانستان هستند.
زبیر دوازده سال سن دارد، پدرش معتاد است و او مجبور است هر روز از ساعت هفت صبح تا پنج عصر در کورۀ خشتپزی کار کند تا پول مادر، برادر و پدر معتادش را به دست آورد.
او میگوید که علاقۀ فراوان به مکتب رفتن دارد، اما مشکلات زندهگی او را ناچار ساخته تا از درس به دور بماند و به کارهای سنگینتر از توانش مصروف باشد.
احمد ذکی نُه ساله که در ده افغانان شهر کابل مصروف رنگ کردن بوت است، میگوید، دو برادر و یک خواهر هستیم، پدرم در مندوی کراچی دارد، ماهانه شش هزار افغانی کرایۀ خانه میدهیم، مجبور هستیم همۀ ما کار کنیم.
او در مورد برادر و خواهر خود گفت: برادرم هم در همینجا (ده افغانان) است و برای موترهایی که به طرف ده دانا و دارلامان مسیرشان است، سواری پیدا میکند و خواهرم هم پلاستیک فروشی میکند.
او در مورد درآمد روزانهاش میگوید که رورانه صد الی یک صدو پنجاه افغانی در آمد دارد که همه را جمع کرده به مادرش تسلیم میکند.
صدیق در میان رفقایش که در مندوی کار میکند به شش خوراکه مشهور است، یکی دیگر از اطفالی است که به پلاستیک فروشی مصروف است. او میگوید، پدرم فلج است، مادرم در خانههای مردم کالاشویی میکند، من و دو برادر دیگرم خرچ و مصرف خانه را پیدا میکنیم.
او از اینکه به مکتب رفته نمیتواند اندوهگین است و میگوید: خوشدارم مکتب بخوانم، رییس شوم و موترهای رنگارنگ داشته باشم، اما با از در آمد روزانۀ صد تا دوصد روپیه چیزی جور نمیشود.
در عین حال، کمیسیون حقوق بشر و وزارت کار و امور اجتماعی شهدا و معلولین میگوید که آنان برای بهتر شدن وضعیت کودکانی که مصروف کارهای شاقهاند، کار میکنند و در آیندۀ نزدیک قانون جامع را در این زمینه طرح خواهند کرد.
رفیعالله بیدار سخنگوی کمیسیون حقوق بشر افغانستان در گفتوگو با روزنامۀ ماندگار میگوید: حقوق کودکها یکی از بخشهای تأکیدی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان است که در بخش پیشرفت، نظارت از حقوق اطفال و بهبود حقوق بشری اطفال معین است.
آقای بیدار میگوید: مطابق به قانون اساسی افغانستان یکی از مکلفیتهای ما آگاهی دادن به اقشار مختلف جامعه است که تمرکز بیشتر ما بالای ارگانها و مراجعی که در مورد حقوق اطفال سرو کار دارند، مانند نهاهای جامعۀ مدنی، ریش سفیدان، علمای دین، ارگانهای عدلی و قضایی پولیس بیشتر است.
او در ادامۀ سخنانش گفت: تحقیقات ما نشان میدهد که بیست و سه نوع آسیبپذیری در کشور در ارتباط به اطفال موجود است. این تحقیقات شامل اطفالی هستند که به کارهای شاقه و مشکل، مانند اطفالی که گدایی میکنند اطفالی که معتاد و متخلفاند میشود.
استفادۀ ابزاری از کودکان در جریان منازعات و کودکانی که از سواد محروماند و تنها نانآور خانوادهاند، آسیبهای دیگری است که به گفتۀ آقای، بیدار کودکان افغاستان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
سخنگوی کمیسیون حقوق بشر افغانستان وعده میسپارد که در آیندۀ نزدیک قانون جامع با همکاری این کمیسیون و وزارت کار و امور اجتماعی تنظیم خواهد شد که در آن همه مسایل اطفال، اعم از کارهای شاقه و طاقت فرسا گنجانیده شده است.
او در مورد آمار این اطفال اظهار کرد: «ارقامی که موجود است، نشان میدهد که شش صد هزار کودک در معرض خطر قرار دارند که در حدود سه صد هزارشان کودکان شاقهکار و یا کارگر، یعنی در معرض خطر و مخاطره هستند، اینها بیشتر در جاهای که بیجاشدهگی موجود است و یا اطفالی هستند که با فامیلهایشان نظر به عوامل مختلف مانند، ناامنی و جنگ از نقاط دور دست به مرکز میآیند و یا به جای دیگری میرود و در آنجا هم برایشان زمینۀ کار مساعد نمیباشد.»
به گفتۀ آقای بیدار: تحقیقات ما نشان میدهد، فامیلهایی که حتا به کار مصروف هستند، ولی معاششان کم است و کفایتشان نمیکند، اطفال خود را به بیرون به خاطر کار روان میکنند که معمولاً ولایتهای بزرگ مانند کابل، هرات و مزار شاهد بیشترین این اطفال هستند.
آقای بیدار از نوع دیگر آسیبپذیری اطفال که به گفتۀ او کسی آن را متوجه نمیشود یاد کرده میگوید: یکی از انواع کار شاقه در بعضی ولایتها پرداختن اطفال در مزرعه همرا با پدر و یا برارد است که این هم یکی از انواعِ کارهای شاقه است و مطابق با نیروی جسمی اطفال نیست و به شکل عنعنوی جریان دارد که بسیاریها به آن متوجه نمیشود.
در عین حال، علی افتخاری سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی شهدا و معلولین به رورزنامۀ ماندگار میگوید: آماری که ما در دست داریم، در حدود یک اعشاریه نُه میلیون کارگرِ روی سرک در کشور وجود دارد که آسیبپذیریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همه دستبهدست هم داده، این معضل را خلق کرده است.
سخنگوی وزارت کار میگوید: مسوولیت این، هم بر دولت و هم خانوادهها به عنوان اساسیترین نهاد جامعه بر میگردد، چون ما میدانیم که یک طفل به هر اندازهیی که از حقوق و امتیازات مربوط بهخود آگاه باشد، آسیبپذیریشان کمتر و هر اندازۀ که آگاهی کمتر باشد به همان اندازه آسیبپذیری بیشتر است که این مسأله کار نهادهای حمایت کننده از اطفال را نیز دشوارتر میسازد.
آقای افتخاری اظهار داشت: پایین بودن سطح آگاهی افراد هم سبب میشود که از اطفال سوء استفاده صورت بگیرد. در بسیاری از موارد ما اگر با خود اطفال هم صحبت کنیم، بسیاری از اینها کسانیاند که هم پدر و مادر دارند و هم برادر و خواهری که سن کاری دارند و کار هم میکنند، اما در کنار این همه، اطفال را هم وادار به کار کردن به بیرون میسازند.
او در مورد برنامههای دولت در این زمینه افزود: ما استراتیژی اطفال کارگر روی سرک را ساختهایم و چون بودجۀ کافی در اختیار نداشتیم، هنوز آن را تطبیق نتوانستیم. برمبنای این استراتیژی، قرار است تمام اطفال کارگر روی سرک جمعآوری واز آنها حمایت شود.
سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی بیان داشت: «فعلاً ما برنامههای کاری دیگری به کمک مالی نهادهای ملی و بینالمللی داریم که شامل کمکهای نقدی در برخی ولایات به عنوان معاش ماهانه برای اطفالی که دچار آسیب بودهاند است که از خانوادههایشان ضمانت گرفتیم تا باید اطفالشان را به مکتب بفرستند. از سوی دیگر، برنامۀ دیگری که به کمک مالی بانک جهانی و وزارت کار مشترکاً روی دست داریم، در دور دستترین ولایت محروم است که کمترین کار در آنجا صورت گرفته. ما در دو فصل از سال همرایشان کمک میکنیم، یکی در زمستان و دیگر در اول بهار و این خانوادهها تعهد دارند که در بدل کمک، اجازه میدهند تا اطفالشان را به مکتب بفرستند.»
آقای افتخاری تصریح کرد: در بخش دیگر، مراکز حمایتی و یا شبکههای حفاظتی اطفال در مرکز و ولایت کشور ایجاد کردهایم که هدف اساسیشان شناسایی اطفال آسیبپذیر و حمایت از آنها است.
آقای افتخاری در مورد نوعیت کار این اطفال افزود: از گذشتهها ما در جریان هستیم که اطفال تنها در مرکز نه، بلکه در ولایتها هم هستند؛ اینها در بخشهای مختلف چون کارخانۀ قالین، داشهای خشتپزی، روی سرک، کارگاهها، مزارع همراه با خانوادهها و دهها بخش دیگر کار میکنند.
همچنان، بشیر بیژن عضو نهاد خدمتگذاران کابل در مورد دلیل عدم رسیدهگی دولت و نهادهای مسوول در این زمینه میگوید: نهادهای مسوول در این مدت مصروف تاراجگری بودهاند؛ چهارده سالی را که ما سپری کردیم، فرصتهای بسیار خوبی بود که نهادهای مسوول و رهبران حکومت به وظابف و مسوولیتهایشان طوری میپرداختن که زمینۀ رفاه، آسایش و زندهگی آبرومندان برای مردمان این سرزمین مهیا میشد، ولی در اینجا اراده و پاکیزهگی برای خدمت به این وطن وجود نداشت، در نتیجه فقر به صورت بسیار سریع افزایش پیدا کرد و تمام ناهنجاریهای را که در جامعه میبینیم و همه روزه یکی پی دیگر افزوده میشود، همه محصول فقر است.
آقای بیژن در مورد پیامدهای دور ماندن اطفال از درس و تعلیم و مصروف شدنشان به کارهای شاقه، بیان داشت: بزرگترین دانشمندان دنیا به یک مسأله معتقد شدهاند که فقر خطرناکترین پدیده در زندهگی انسانها است؛ فقر است که یک جامعه، یک خانواده، یک شهر و یک وطن را معیوب میسازد. حضور کودکان به خیابانها و مشغولیتشان به کارهای شاقه، زمینهها و کانالهای بروز جنایتها را مهیا میسازد. و از این طریق، کشورهای که ارادۀ شوم و پلید به این سرزمین دارد، میتواند برای خودشان بسترسازی بکند.
به باور او: عاقبت اینکار برای کشور و مردمان این سرزمین بسیار خطرناک است. از این منظر، مسوولان حکومت هموار همورد انتقاد ما بوده و هستند و حتا ما همیشه خواهان به محکمه کشانیده آنها بودهایم.
او همچنان به مسوولان حکومت پیشنهاد میکند: ما هنوز زمینهها زیادی برای نجات خانوادههای فقیر برای اشتغالزایی به خاطر کاهش فقر در کشور خود داریم، که با ارایۀ برنامههای ملیی که تا به حال به آن فکر نکردهاند، -به ویژه سران حکومت وحدت ملی-، میتواند جلو این نگرانی شدید را گرفت.
او میگوید: ما تصدیهای داریم که با حرکات بسیار ابتدایی، میتواند فعال گردد و زمینۀ اشتغال را برای نجات هزاران خانواده به وجود بیاورد. ما در بخشهای مختلف مانند کشاورزی و مالداری میتوانیم برنامهریزی کنیم و به اقدامات ابتدایی متوسل شویم و با هزینهها و امکانات ابتدایی اشتغالزایی کنیم و این تنها راهی داست که جلو این پدیدهها گرفته میشود و ما میتوانیم به روشنی به آینده نگاه کنیم.
Comments are closed.