احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





دیورند مرز مسلم افغانستان و پاکستان است

- ۰۲ عقرب ۱۳۹۱

این‌که مارک گراسمن نمایندۀ ویژۀ ایالات متحده، با یکی از شبکه‌های خصوصیِ افغانستان صحبت کرده و گفتـه است ما دیورند را به رسمیت می‌شناسیم، حکایت از آن دارد که دولت امریکا به ریشۀ اصلیِ مشکلات افغانستان و پاکستان دست یافته است.
این شناخت و نتیجه‌گیری از سوی ایالات متحده، به‌ساده‌گی هم به‌میان نیامده است. از گذشته‌ها بدین‌سو همواره روشن‌فکران و گروه‌های اپوزیسیون، در تلاشِ رسمیت‌بخشیدن به خط دیورند بوده‌اند و در این راستا بسیار سخن و قلم زده‌اند.
باور بر این است که حل‌وفصلِ قطعیِ مناقشه دیورند، دوستیِ واقعی را میان پاکستان و افغانستان برقرار می‌سازد و به بسیاری‌ از نگرانی‌ها و تنش‌های دو طرف پایان می‌دهد و هم‌چنین مسیر پیشرفت و سعادتِ دو ملت را هموار می‌کند. بدیهی‌ست که پاکستان در مورد دیورند حق به جانب است؛ زیرا از زمان ایجاد آن کشور، بخش اعظمی‌ از نیرو و سرمایۀ ملی پاکستان در این نواحی هزینه شده است. هم‌چنین پاکستان یک کشور آزاد است و بر آن‌چه میان بریتانیای وقت و افغانستان رفته، مسوول و پاسخ‌گو نیست. آن کشور، بخشی از خاک خود را از هندوستان جدا کرده و خود را حق به جانب می‌داند که قسمتی از خاک مورد دعوا به او تعلق گیرد. از سوی دیگر، افغانستان نیز خود کشوری نوتشکیل است که از بدنۀ خراسان جدا شده. اگر فرض بر آن باشد که هر گوشه‌یی از خاک خراسان قدیم به این کشور ملحق گردد، باید بسیاری از مناطق از دست رفته دوباره مورد دعوا قرار گیرد؛ از جمله پنجده، بخش‌هایی از سیستان، که آن‌ نیز مقارن دیورند از بدنۀ خراسان جدا شده است. بی‌تردید که چنین کاری، ابلهانه به نظر می‌رسد؛ اما به‌رغم این، دیورند هنوز نقطۀ منازعۀ دو کشور است.
مسالۀ دیگر، بنیادگرایی‌ست که مرکز آن در هر دو سوی خط دیورند قرار دارد. درست است که در پرورشِ تروریسم و تعبیه و تربیۀ آن در منطقه، پاکستان و سیاست‌های کلان جهانی دست داشته؛ اما از یاد نبریم که این ظرفیتِ بالقوه در دو سوی دیورند نیز وجود داشته که فضا را برای چنین خشونت‌پروری آماده ساخته است. بر فرض، اگر خاک‌های آن سوی دیورند به افغانستان تعلق گیرد، آیا این حکومتِ ضعیف قادر به کنترل بنیادگرایی این مناطق خواهد بود؟
امروزه در تمام جهان، منازعات ارضی از راه همه‌پرسی‌ حل می‌گردد؛ طوری که مردم خودشان کشورشان را انتخاب می‌کنند. در حال حاضر، پاکستان به مراتب قوی‌تر و باثبات‌تر از افغانستان است و حکومت این کشور برای پشتون‌های آن سوی سرحد، تمام خدمات رفاهیِ عامه را فراهم کرده، مردم آن سوی سرحد ارتش و حکومتِ قوی دارند، از کار و خدمات اجتماعیِ ارزان برخوردار می‌باشند، امنیت و زمینۀ آموزش دارند؛ اما حکومتِ افغانستان از ارایۀ خدمات عادی برای مردمِ خویش عاجز است و ضریب امنیت و حکومت‌داریِ خوب نیز در این کشور نزدیک به صفر می‌باشد؛ بنابراین اگر در ارتباط با مساله دیورند همه‌پرسی‌یی صورت گیرد، مشخص است که مردم آن سوی سرحد از میان افغانستان و پاکستان، کشورِ باثبات‌تر و خودکفاتری را انتخاب می‌کنند که قادر به تامین نیازهای اتباعِ خود است.
خیال خامِ پیوستن مردم آن سوی سرحد به افغانستان، در کله شماری از قوم‌گرایانی‌‌ست که بسیاری از ارزش‌های مدنیِ امروز را نادیده می‌گیرند و در محور ناسیونالیسمی ‌که از سال‌های گذشته به میراث برده‌اند، فکر «لوی پشتونستان» را در سر می‌پرورانند، که این خود رنج بس بزرگی‌ست برای این افغانستانِ ویران‌شده.
جای بسیار تاسف است که برخی از مردم نیز زیر تاثیر تبلیغاتِ این گروه‌ها رفته و می‌پندارند که رسمیت بخشیدن به خط دیورند، یک جنایت و خیانتِ بزرگ ملی‌ست؛ حال آن‌که اگر تعصبِ بی‌جا را کنار بگذاریم و حقایق را در نظر گیریم، انجام این کار، یک عملِ عاقلانه و فداکارانه است به‌هدف پایان تمامِ خون‌ریزی‌ها و دخالت‌های پاکستان.
اکنون اگر ایالات متحده به‌راستی به این نتیجه رسیده باشد که به رسمیت شناختنِ دیورند و فیصله قطعی این منازعه، کلید بیرون‌رفت از تمام مشکلات و ناامنی‌های افغانستان می‌باشد؛ جای بس امیدواری‌ست که با برداشتنِ گام‌های عملی در این راه، مردم شریفِ ما ثبات و امنیت پایدار را در کشورشان به چشمِ سر مشاهده کنند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.