احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





چه وقت باید تسلیم شویم؟

گزارشگر:11 قوس 1392 - ۱۰ قوس ۱۳۹۲

mandegarشاید فکر کنید که منظور ما از «چه وقت باید تسلیم شویم» چیست. با خودتان می‌گوییـد که هیچ‌وقت ناامید نخواهید شد!… اما واقعیت این است که با این‌که همیشه ما را به تلاشِ بی‌وقفه و دوری از دل‌سردی و ناامیدی تشویق می‌کننــد، در زنده‌گی همه آدم‌ها زمان‌هایی هم پیش می‌آید که بهتر است تسلیم شوند.
نادان کسی است که انجامِ کاری را ادامه می‌دهد و نمی‌داند که چه وقت باید از آن دست بکشد، حتا اگر کاری که انجام می‌دهد اشتباه باشد.
آیا اگر تسلیم شوید، یک شکست‌خورده خواهید بود؟
این به کاری بسته‌گی دارد که می‌خواهید از آن دست بکشید. در مورد ترک کردن عادات بد صحبت نمی‌کنیم؛ منظورمان کنار کشیدن از پی‌گیری یک هدف است. مطمیناً شنیده‌اید که برای موفق شدن باید پشتکار داشته باشید، بجنگیـد و هر زمان زمین خوردید، بلند شده و بایستید و تا آخر راه پیش روید. خود ما هزاران مرتبه در مقالات مختلف این حرف‌ها را زده‌ایم، اما چرا الان می‌گوییم که گاهی ‌اوقات کنار کشیدن و تسلیم شدن بهتر است؟! دلیلش این است که در بعضی مواقع و موقعیت‌ها فقط زمانی می‌توانید پیش بروید که عقب‌گرد کنید.
گاهی‌اوقات شما زمان و انرژی زیادی را برای رسیدن به یک هدف صرف می‌کنید و یک روز متوجه می‌شوید راهی که انتخاب کرده بودید، کاملاً اشتباه بوده است. این‌که می‌توانید همان نتیجه را با نصف آن زمان هم به دست آورید.
تصور کنید هدف‌تان کم کردن وزن بوده باشد. برای خودتان هدف تعیین می‌کنید که روزی ۱۰۰۰ حرکتِ درازنشست انجام دهید. بعد از یک ماه انجام این کار، می‌فهمید که به اندازه کافی منظم و دقیق بوده‌اید و توانسته‌اید تا آن روز روزی هزار درازنشست را بزنید، اما خیلی به هدف اصلی‌تان که کم کردن وزن بوده، نزدیک نشده‌اید. به این می‌گویند متمرکز شدن روی هدف ثانویه که گاهی روش و راهکار اشتباهی برای رسیدن به هدف اصلی است.
گاهی اوقات ما آن‌قدر درگیر هدف ثانویه می‌شویم که تمرکزمان روی هدف اولیه و اصلی را از دست می‌دهیم. این مسأله را در فروشنده‌های زیاد می‌بینیم. هدف اصلی آن‌ها پول درآوردن است اما معمولاً متوجه می‌شوند که تمرکز اصلی‌شان به دست آوردن یک مقام جدید در بخش فروش شرکت است و وقتی این اتفاق نمی‌افتد، احساس می‌کنند شکست خورده‌اند. هدف اصلی هیچ‌وقت رسیدن به یک مقام جدید نبوده است؛ هدف پول درآوردن بوده است چه در این شرکت و چه در شرکتی دیگر.
آیا منطقی به نظر می‌رسد که یک فروشنده نتوانست به هدف خود که به دست آوردن یک مقدار مشخص پول بوده است، از کار خود بیرون بیاید؟ مطمیناً مدیرانش او را فردی نالایق و شکست‌خورده می‌بینند، اما هدف او پول درآوردن است. اگر نتواند از طریق یک منبع دیگر به هدف خود برسد، آن‌وقت دست کشیدن از آن کار عاقلانه‌ترین و منطقی‌ترین کار ممکن است.
خوب کی وقتِ دست کشیدن و تسلیم شدن از یک کار است؟! وقتی کاری که انجام می‌دهید در راستای رسیدن به هدف اصلی‌تان بی‌معنا و بی‌ثمر باشد. گاهی‌اوقات دست کشیدن از آن کار و شروع یک راه تازه برای رسیدن به همان هدف، عاقلانه‌تر به نظر می‌رسد.
بعضی افراد کل زنده‌گی‌شان را در راهی برای رسیدن به هدف‌شان تلف می‌کنند و در آخر می‌فهمند که راه اشتباه را انتخاب کرده بودند. دست کشیدن از راهی که برای رسیدن به هدف‌تان انتخاب کرده بودید، هیچ خجالتی ندارد به شرط این‌که همیشه رسیدن به هدف‌تان را در ذهن داشته باشید. ماندن در راهی که شما را به ناکحاآباد می‌رساند، هیــچ فایده‌یی ندارد.
زنده‌گی را دوست داشته باشید، عمل نیک انجام دهید و خوب زنده‌گی کنید.

منبع: مردمان

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.