احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند / چهارشنبه 19 حوت 1394 - ۱۸ حوت ۱۳۹۴
«کیم جونگ ایل» زمامدار کوریای شمالی، بهتازهگی در واکنش به مانور مشترک نظامی ایالات متحدۀ امریکا و کوریای جنوبی، دستور «حملۀ پیشگیرانۀ اتمی برای عدالت» را صادر کرده است. آیا بهراستی این زمامدارِ آتشین و سرخِ کمونیست در خاور دور، دست به چنین حملهیی خواهد زد؟
«حملۀ اتمی برای عدالت» یک مزاح خندهدار به نظر میرسد و شاید بسیاری از تحلیلگران، آن را بخشی از لاف و بلوفِ کیم جونگِ جوان و احساساتی تلقی کنند؛ اما اگر چنین حملهیی انجام شود، جزیرۀ کوریا و احتمالاً شرق دور را نه به بهشتِ عدالت، که به آتش جهنم تبدیل میکند. این در حالیست که به توانایی و ظرفیت دولت کمونیست کوریای شمالی در انجام حملۀ اتمی با تردید نگاه میشود. علیرغم این تردید، شبهجزیرۀ کوریا در خاور دور یا شرق آسیا، یکی از مناطقِ بسیار خطرناکیست که روی انبار باروت قرار گرفته و با یک جرقۀ کوچک، این انبار منفجر میشود!
جنگ جهانی دوم و شکلگیری دو کشور در شبهجزیرۀ کوریا: شبهجزیرۀ کوریا قبل از جنگ جهانی دوم از سال ۱۹۰۵ تا سال ۱۹۴۸ در اشغال جاپان قرار داشت. وقتی جاپان در این جنگ که یکی از متحدین آلمان هیتلری بود شکست خورد، بخش جنوبی کوریا به تصرف امریکاییها و بخش شمالی آن در تصرف شوروی و کمونیستهای مورد حمایت شوروی و چین قرار گرفت و دولت کمونیستی به رهبری «کیم ایل سونگ» تشکیل شد. تلاش برای تشکیل کشور واحد کوریا به جایی نرسید و خط معروف به مدار ۳۸ درجه، مرز دو طرف تعیین شد. اما هر دو دولت کوریای شمالی و جنوبی در سایۀ حمایت حامیان خارجیشان در صدد گسترش حاکمیت خود بر هر دو بخش و خواستار تشکیل کشور و دولت واحد کوریا بودند.
جنگ سهسالۀ کوریا: پنج سال از جنگ جهانی دوم گذشته بود که جنگ شبهجزیرۀ کوریا، پای امریکا و متحدینش و اتحاد شوروی را به میدان یک جنگِ دیگر کشاند. اما اینبار برخلاف جنگ دوم جهانی، استالین نه در کنار امریکاییها و غربیها، بل رو در روی آنها قرار گرفت تا جغرافیای سیاسی را در خاور دور یا آسیای شرقی به سود قطب سوسیالیسم جهانی به رهبری کشور شوروی دگرگون سازد. دولت کمونیست کوریای شمالی به ریاست کیم ایل سونگ در ۲۵ جون ۱۹۵۰ با حمایت ناآشکار و خاموش استالین و چین کمونیست، به کوریای جنوبی حمله کرد و طی چند روز سئول پایتخت را متصرف شد، اما استالین قبل از آنکه شاهد پیروزی در این جنگ باشد و یک کوریای متحد کمونیستی را به چشم ببیند، در مارچ ۱۹۵۳ چشم از جهان بست و چهار ماه بعد از مرگ او و برخلاف آرزویش، جنگ سه سالۀ کوریا با موجودیت دو دولت و دو کشور کوریای شمالی کمونیستِ مورد حمایت شوروی و چین و کوریای جنوبی کپیتالیستِ مورد حمایت امریکا و غرب، با امضای آتشبس متوقف شد.
واکنش امریکا و جنگ متقابل: «هری ترومن» رییسجمهور ایالات متحدۀ امریکا، طرح حمایت از کوریای جنوبی را به شورای امنیت ملل متحد پیش کرد. علیرغم وتوی شوروی به این طرح، نیروی شانزده کشور متشکل از سهصدوچهلهزار نیروی نظامی که بیش از هشتاد درصد آنان را نیروهای امریکایی تشکیل میدادند، به فرماندهی جنرال امریکایی «داگلاس مک آرتور» وارد جنگ با کوریای شمالی شدند. این نیروها نخست شهر سئول را تصرف کردند و تا ۱۹ اکتوبر ۱۹۵۰ به «پیونگ یانگ» پایتخت کوریای شمالی دست یافتند. سپس آنها که نیروی سازمان ملل گفته میشدند، تا رودخانۀ «یالو» در مرز چین و شبه جزیره کوریا پیش رفتند و در واقع هر دو بخش کوریای جنوبی و شمالی را متصرف شدند.
ورود مستقیم چین به جنگ و ایجاد توزان قوا: چین کمونیست به رهبری «مائو» دوصد تا چهارصد هزار نیروی خود را در ۲۰ نومبر ۱۹۵۰ برای عقب راندن امریکاییها و متحدینش به عنوان نیروهای داوطلب وارد جنگ کرد. ورود چین ورق را به زیان امریکاییها تغییر داد و آنها را حتا از سئول پایتخت کوریای جنوبی بیرون راند. اما این پیروزی که هرچند با تلفات بیستهزار نیروی امریکایی بهدست آمد، پایدار نماند و سئول دوباره بهدست امریکا و متحدینش افتاد. سئول تا اواسط ۱۹۵۱ چند بار دست به دست شد و پس از آن با ایجاد تعادل در میان دو طرف، جنگ شکل فرسایشی گرفت.
پایان جنگ و دوام مخاصمت: توازن قوا و فرسایشی شدن جنگ، دو طرف را به سوی مذاکره و پایان جنگ و آتشبس در ۲۷ جولای ۱۹۵۳ برد. دو کشور جمهوری کوریای جنوبی مورد حمایت امریکا و غرب با نظام سیاسی دموکراسی و لیبرال غربی و جمهوری دموکراتیک خلق کوریا با نظام تکحزبی کمونیستی به شیوۀ شوروی و چین، مورد توافق هر دو قطبِ رقیب و مخالفِ وقت قرار گرفت. تلفات جنگ شدید و گسترده بود. افزون بر ویرانیها و خسارات بسیار، کشتههای زیادی نیز بهجا گذاشت: شمار کشتههای نیروی سازمان ملل یا نیروهای امریکایی و غربی به بیش از یکصدوهژده هزار و شمار زخمیها بیشتر از دوبرابر آن (۲۶۴۵۱۱) بود و در حدود یکصدهزار نفر هم اسیرِ نیروهای کوریای شمالی و چین شدند که بیشتر این اسیران در اثر گرسنهگی و بدرفتاری از بین رفتند. از میان کشتههای نظامیان بیشتر از پنجاههزار نظامی به قوای امریکا تعلق داشت. شمار نظامیان مقتول، مجروح و اسیر کوریای جنوبی، به بیش از دوصد هزار نفر میرسد و تلفات غیر نظامیان در جنوب تا نیم میلیون گفته میشود. اما پایان جنگ و آتشبس ۱۹۵۳ در شبه جزیرۀ کوریا، دشمنی میان هر دو کوریا را خاتمه نداد و به حضور و رقابت غرب کپیتالیسم و شرق کمونیسم در این شبهجزیره نقطۀ پایان نگذاشت. فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ و تغییر موازنۀ قوا و اقتدار در سطح بینالمللی به سود امریکا و غرب نیز آتش داغ خصومت دولتهای راست و چپ کوریا را خاموش و خاکستر نکرد و موجب تغییر در نظام سرخ و انقلابی کوریای شمالی نشد. زیرا چین کمونیست همچنان به عنوان بزرگترین حامی خارجی کوریای شمالی در عقب کیمهای سرخ و خشمگین(کم ایل سونگ پدر و کیم جونگ ایل پسر) باقی ماند.
کیمها و کمونیسم در کوریای شمالی، نظام خانوادهگی تکحزبی، توتالیتر و پولیسی ایجاد کردند. آنها خود را در جامعه به بت تبدیل کردند و به عنوان رهبر، در حد پرستش مورد تقدس قرار گرفتند. کیم پدر رهبر بزرگ خوانده میشد و شاگردان مکاتب هر روز به عنوان یک وجیبۀ مقدس و انقلابی هنگام عزیمت به سوی مکتب در مقابل تصویر بزرگ او در خانههای خود خم میشدند و پس از احترام مشابه در ساختمان مکاتب، روانۀ صنف درس میگردیدند. هرگونه انتقاد و اصلاحطلبی در کشور قدغن شد و سزای منتقدین و حتا افراد مشکوک فقط زندان و مرگ بود. چیزی به نام آزادی مدنی و دموکراسی در کشور کیمها و نظام دموکراتیک خلق، مجال ظهور و بروز نیافت. همه چیز از تبلیغ رسانهها تا درس و تعلیم مکاتب و دانشگاهها یکصدا و یکسان ارایه شد. این سیاست، کوریای شمالی را به انزوای بینالمللی برد. فقر و عقبماندهگی را در کشور گسترش داد. گفته میشود که در دهۀ نود میلادی، حدود سه میلیون نفر از فقر و گرسنهگی در این جمهوری دموکراتیک جان دادند و اکنون میلیونها نفر زیر خط فقر و در گرسنهگی به سر میبرند. اما کیم رهبر و دولت انقلابی دموکراتیک خلق، علیرغم شکم گرسنۀ مردم، به نیروی نظامی خود توجه کردند. بود و نبود کشور را برای تقویت این نیروها سرمایهگذاری کردند و یک ارتش عظیم یکونیم میلیونی را در کوریای شمالی شکل دادند. این ارتش به قول جنرال والتر شارپ فرمانده سابق نیروی امریکا در کوریای جنوبی، بزرگترین نیروی توپخانه در میان کشورهای جهان را دارد. گفته میشود که میلههای ده هزار عراده توپ ارتش کوریای شمالی به سوی سئول پایتخت کوریای جنوبی نشانه گرفته شدهاند. کیم ایل سونگ به کمک شوروی یک پایگاه اتمی تأسیس کرد. کمونیستان ویتنام را با ارسال نیرو و اسلحه مورد حمایت قرار داد. وی علیرغم تهدید و تحریم امریکا و سازمان ملل، در صدد دسترسی به سلاح هستهیی شد و در سالهای اخیر (۲۰۰۶)، کیم پسر جمهوری دموکراتیک خلق کوریا را یک قدرت هستهیی معرفی کرد و چند بار از آزمایش سلاح هستهیی سخن گفت. هرچند او امریکا و کوریای جنوبی را به حملۀ هستهیی تهدید میکند، اما احتمال چنین حملهیی بسیار بعید و ضعیف به نظر میرسد. حتا اگر کیم رهبر از سلاح اتمی برخوردار باشد، چین یگانه حامی و متحد او، مانع اصلی این حمله خواهد بود. چین به عنوان یک قدرت کلان نظامی و اقتصادی دنیا بهخوبی میداند که حملۀ اتمی کیم جونگ ایل به سئول، چه معنی و پیامدی دارد.
اما دموکراسی و لیبرالیسم غربی در کوریای جنوبی، کشوری پیشرفته و دولتی دموکراتیک ایجاد کرد، جامعۀ مدنی شکل گرفت، توسعۀ بزرگ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهوجود آمد و جمهوری کوریا به یکی از کشورهای صنعتی برتر در قارۀ آسیا تبدیل شد. بخشی از نیروهای امریکایی همچنان در کوریای جنوبی باقی ماندند و جمهوری کوریا یک ارتش نیرومند و با کیفیت را به کمک امریکاییها تشکیل داد. گفته میشود که در حدود یکصدوپنجاه هزار نفر نظامی و غیرنظامیِ امریکا در کوریای جنوبی اقامت دارند.
Comments are closed.