احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالشهید ثاقب/ سه شنبه 17 حمل 1395 - ۱۸ حمل ۱۳۹۵
امنیت خوب، رفاه اقتصادی، بازسازی و نوسازی، جادههای اسفالتشده، پارکهای تفریحی، زندگی مسالمتآمیز اقوام و پیروان مذاهب مختلف، تکثرگرایی، نظم و قانونمداری.
به سرزمین بلخ بامی، پایتخت جمشید، دیار رابعه و مولانا خوش آمدید!
بلخ بامی، همان امالبلاد جهان اسلام، روزگاری عروس شهرها بود و پایتخت امپراتوریها. و آوازه پیشرفت و عمران و آبادانیاش شرق و غرب عالم را فرا گرفته بود. روایت است که روزی مرد خراسانیِ نزد حضرت علی کرمالله وجهه آمد. حضرت پرسید: «از کجا میآیی؟» گفت: «از خراسان». دوباره پرسید: «از کدام شهر خراسان؟» گفت: «از شهر بلخ». حضرت علی فرمود: «خوش و خرم باد آب و گیاه بلخ که به علم و علما چنان آکنده است که انار به دانههایش.» ابن حوقل یکی از اندیشمندان معروف جهان اسلام که در سالهای قبل از ۳۶۶ ق میزیسته است، در باره عظمت و شکوه گذشته بلخ میگوید: «بلخ، شهر بزرگ است و خرم و مقر خسروان بوده است اندر قدیم و اندر وی بنای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویرانگشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جای بسیار نعمت است و آبادان.»
بلخ اما برای همیشه، چنین سبز، آباد و پرنشاط نماند و دست جنایت،سرانجام، به آتشاش کشاند و عمران و آبادانی و زیبایی او را از او گرفت. امپراتورها و جهانگشاهایی آمدند که تخریباش کردند، فرمانرواها و حکامی به قدرت رسیدند که با مدنیت بلخ دشمنی ورزیدند.
حکمت را خانه بود بلخ و کنون
خانه ویران و بخت وارون شد
(ناصر خسرو بلخی)
بلخ اما امروزه دوباره دارد عظمت و مدنیت گذشته خود را باز مییابد وچهرهاش، با حالتر و حال و هوایش، مدنیتر و مترقیتر از سایر شهرهای کشور میشود. به گونهای که بازسازی و نوسازی جریان دارد، سرکها و خیابانها قیرریزی شدهاند، امنیت و نظم و قانونمداری در شهر حاکم است، رفاه اقتصادی و زمینه کار واشتغال وجود دارد و دوباره به همان شهر مورد پسند ابن حوقل، یعنی به «جای بازرگانان» و «جای بسیار نعمت و آبادان» تبدیل شده است. نوروز گذشته، وقتی در خیابانهای بلخ و اماکن تفریحی آن قدم میزدم، رضایت خاطر شهروندان را با چشم سر میدیدم و با گوش جان میشنیدم. میدیدم که چگونه اهالی بلخ امیدوار به آینده به نظر میرسند و شاد و خرم مینمایند. صداقت، دلسوزی و وطندوستی چیز دیگری است. اکسیری است که خاک را کیمیا میکند. بلخ ما، بلخ بامی، اگر امروزه دو باره دارد به امالبلاد افغانستان تبدیل میشود، نتیجه دلسوزی و صداقت و مدیریت دلسوزانه والی فرهیخته و با تدبیر آن میباشد؛ کسی که در یکدهه پسین علیه زورگویی و قلدرمنشی پهلوانان ایستاد، تا امنیت را به بلخ به ارمغان آورد، تا چهره شهر را تغییر دهد. روزی که «جدال عکسها» اتفاق افتاد و امنیت شهر در مخاطره قرارگرفت، من با یکی از مسوولان محلی بلخ دیدار داشتم. برایم جالب بود که دیگران چشم طمع به تصاحب کرسی ولایت بلخ دوخته و از ضرورت تغییر رهبری صحبت میکردند، اما او بیخیال اینچیزها،از حفظ دستاوردها میگفت و نگران خرابی شهر بود. او میگفت با تمام توان و امکانات، در برابر آشوبگران، خواهیم ایستاد و اجازه نخواهیم داد که شهری را که با هزاران خون دل آباد کردهایم تخریب کنند.
القصه اینکه بحثهایی که امروزه بر سر ضرورت تغییر رهبری بلخ جریان دارد بیشتر از آنکه انگیزه اداری داشته باشد، برخاسته از عقدهمندیهای دوره انتخابات و برتریطلبیهای برخی گروههای سیاسی است. یکی میخواهد با سرپرستنگهداشتن والی بلخ، انتقام تنشهای لفظی خود در هنگام کارزارهای انتخاباتی با او را بگیرد؛ و دیگری با راهاندازی جدال عکسها، خواب تسلط دوباره پهلوانان بر شمال را میبیند و به بازگشت دوره انارشیسم و هرج و مرج و زورگویی میاندیشد. آنچه که در این میان اصلا به آن توجه صورت نمیگیرد، بلخ و منافع بلخیها و سرنوشت شهری است که پس از سالها دو باره قامت راست کرده و دارد نام و نشان گذشته خود را باز مییابد. بنابراین، اگر والی بلخ در گفتگو با روزنامه نیویورکتایمز میگوید که به رییس جمهوری گفته است «نمیخواهم قربانی شعارهای انتخاباتی شما باشم»، دقیقا به همین موضوع اشاره میکند. او میخواهد بگوید در پشت این بیمهریها و کشمکشها عقلانیت سیاسی نه، بل کینه و عقده و خودخواهی حضور دارد. این در حالی است که عقلانیت سیاسی، مقتضی ابقای وی در مقام ولایت بلخ میباشد. ابقای او در ولایت بلخ، به چند دلیل سازگار با عقلانیت سیاسی میباشد:
۱ والی بلخ، عملا نشان داده است که مرد مبتکر و با تدبیری است که میتواند به عمران و آبادانی بلخ بیفزاید و بازسازی و نوسازی آن ولایت را به درستی مدیریت کند؛
۲ – حضور او در مقام ولایت بلخ، مانعی خواهد بود برای تکتازیها و خودسریهای پهلوانان جنبش در شمال؛ و به گونهای توازن قوا را موجب خواهد شد. ارگ ریاست جمهوری نباید فراموش کند که جنرال دوستم اگرچه امروزه معاون نخست ریاست جمهوری است، اما شریکی قابل اعتمادی نیست. رییس جمهوری باید به یاد بیاورد که شورش همین مرد بود که سر انجام باعث سقوط حکومت نجیبالله گردید.
۳ همچنان چندان عاقلانه نمینماید در عصری که حکومت وحدت ملی با بحران مشروعیت رو برو بوده و همه روزه اپوزیسیونهای سیاسی بیشتر از پیش قوت میگیرند و اعلام موجودیت میکنند و حتا برخیها سخن از انتخابات زودهنگام میگویند، کسی دیگری را نیز به جرگه آنها بفرستی. والی بلخ، رییس اجرائیه جمعیت اسلامی است و در سراسر افغانستان هوادار دارد. خروج او از حکومت میتواند فاصله میان مردم و دولت را افزایش بخشیده و عامل تضعیف و حتا فروپاشی حکومت وحدت ملی گردد.
Comments are closed.