پارسیِ دری

گزارشگر:عزیزالله ایما/ شنبه 4 ثور 1395 - ۰۳ ثور ۱۳۹۵

mandegar-3بسیار به شگفتی اندر شدم آن‌گاه که دیدم نویسنده و مترجمی که نیمی از هفتاد سال عمرش را در کارِ برگردانی و برگردانِ کتاب‌های پُرخواننده و رمان‌های برگزیدۀ دنیا گذرانده‌است، نگاه ساده و نه ژرف به واژه‌ها و زبان داشته ‌است.
آشکار است که «هزارخانه»، «هزارتو» نیست و «اختناق»، «هراس». اگر «هزارخانه» را «هزارتو» بدانیم، پس واژه‌هایی چون «چهارخانه» را که در پارسی شطرنجی هم گفته ‌شده ‌است، می‌توان «چهارتو» گفت.
اگر هم از چندوچونِ گویش‌های زبانی بگذریم، مگر در جایی از قلمرو پارسی «اختناق» را «هراس» هم گفته‌اند؟
شاید در گلوگیری اختناق هراسی باشد، اما همۀ اختناق را نمی‌توان هراس نامید و هراس را اختناق.
وز خموشی اختناق است و سقم
مولانای بلخ

دل هم رمیده است زما از هراسِ ما
بیدل

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود
هراس من -باری- همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون‌تر باشد
احمد شاملو

گفتنی می‌دانم که نقش مترجمان در دگرگونی‌های ساختاری و نوشتاری زبان تا آن‌جاست که امروز در همۀ متن‌های ایرانی ردِ پای دوران ترجمه را می‌توان یافت. گاه مترجمان دستور و قاعدۀ زبان‌های بیگانه را بی‌هیچ بنیادی به متن‌های نوشتاری پارسی آورده‌اند که رفته‌رفته راه در گویش و گفتار مردم باز کرده ‌است. اثراتِ عصر ترجمه از زبان‌های اروپایی نه تنها در کاربردِ فعل و به ویژه فعلِ کمکیِ «داشتن» روشن است، که گاه در ساخت و شکل‌گیریِ جمله‌های پارسیِ ایران نیز قابل ملاحظه می‌تواند باشد.

من برخلافِ دوستانی که همگون‌نگاری به شیوۀ ایران را ارج می‌گزارند، باور دارم که منطقِ پیشنهادِ درست‌نگاریِ انجمن نویسنده‌گان افغانستان رساتر از فرهنگستان ایران است. این موضوع را جدا از چندوچونِ تولید و آفرینش ادبی در ایران و افغانستان که قابلِ مقایسه هم نیست، در نظر باید داشت.
اگر کسانی هم در ایران، مانندِ ماجراجویانی در افغانستان، دری را جدا از پارسی می‌دانند و نیازمندِ برگردانی و ترجمانی؛ نخست باید سری به شیراز بزنند، غزل‌های حافظ و شعرهای سعدی را با گلستان و بوستان ترجمه کنند، تا نوبت برسد به سمرقند و بلخ.
هزار بلبلِ دستانــــسرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت
سعدی

ز شعر دلکشِ حافظ کســی شود آگه
که لطفِ طبع و سخن گفتنِ دری داند
حافظ

صفاتِ روی او آســان بود مرا گفــتن
گهی به لفظِ دری و گهی به شعرِ دری
سوزنی سمرقندی

من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیــــمتی دُرِ لفظِ دری را
ناصر خسرو بلخی

پارسیِ دری فقط و فقط یک زبان است و مانندِ همۀ زبان‌های دنیا دارای گویش‌های گوناگونِ محلی. آن‌گونه که بوعلی سینا گفته‌است:
«…که باید مر خادمان مجلسِ وی را کتابی تصنیف کنم به پارسیِ دری.»
و فردوسی:

بفرمود تا پارسیِ دری
نبشتند کوتاه شد داوری
خوشحال خان ختک شاعر مشهور زبان پشتو هم بارها از زبان پارسیِ دری یادی کرده ‌است:
آفرین ای ختک به نظم دری
پیش ارباب فضل منظوری
و:
په پارسی ژبه که نور تر ما بهتر دی
په پشــــتو ژبه می مغواره مـــثال

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.