احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 14 سنبله 1396 - ۱۳ سنبله ۱۳۹۶
بخش دهــم/
ب– جغرافیای سیاسی – اداری
عمومیات
کشور هندوستان از عهد شاهجهان از قلعۀ بست تا قلعۀ اودیسۀ دکن بوده که هزار و پانصد کروه تخمین میگردد. بنابر اطلاع بر کیفیت ملک و بند و بست و ضبط و ربط، این سواد اعظم را بیست و دو صوبه قرار داده، به عهدۀ سرداری که نقشۀ کار هفت اقلیم تواند سربهراه کرد نموده. هر صوبه چندین سرکار، و هر سرکار چندین شهر، و هر شهر چندین پرگنه دارد. عدد پرگنات چهار هزار و سهصدو پنجاه است. اما صوبهها عبارتاند از: دارالخلافۀ شاه جهانآباد، مستقرالخلافۀ اکبرآباد، دارالسلطنۀ لاهور، اجمیر، دولتآباد، برار، احمدآباد، خاندیش، اِلهآباد، بیهار، تلنگانه، ملتان، اودسیه، کابل، کشمیر، تهتهه، صوبۀ بلخ، صوبۀ قندهار، بدخشان، بنگاله، بگلانه، و مالوه.
اما جغرافیای سیاسی هندوستان بعد از سلطۀ بابر بر آن ملک تا یورش نادر افشار بر آنجا، همواره در حال گسترش و تغییر بوده، چنانکه مطابق گزارش ابوالفضل علامی در سال ۱۰۰۳ هـ.ق (سال چهلم سلطنت اکبر)، در قلمرو او دو هزار و هفتصد و سی و هفت قصبه، یکصد و پنج سرکار و دوازده صوبه وجود داشت. الهآباد، آگره، اَوَده، اجمیر، احمدآباد، بیهار، بنگاله، دهلی، کابل، لاهور، ملتان، و مالوه. برار، خاندیش و احمدنگر، پس از آن به قلمرو مغول ملحق گردید و عدد صوبهجات به پانزده رسید.
در این مختصر مطابق نیاز، صوبهها، سرکارها، پرگنهها و قصبههایِ مربوط را بیان میکنیم. البته بر حسب موضوعِ مورد بحث، محلات و مناطقی را که به تاریخ افغانان تعلق میگیرد و رویدادی از آنجا گزارش میشود، بیشتر معرفی میکنیم، ازینرو طبعاً به مناطق جنوب هند نمیپردازیم.
صوبهجات از شرق به غرب
بنگال: طولِ آن از بندر چاتگانو تا گدهی است و پهنایِ آن از کوه شمالی تا پایان سرکار ندارن؛ شرقِ آن دریای شور و غربِ آن صوبۀ بیهار، شمال و جنوبِ آن کوه است. بنگال دارای بیستویک سرکار است؛ از جمله لکهنوتی، تانده، فتحآباد، جنتآباد، سلیمانآباد، بگلا، تاجپور، پجره، باریکآباد، سارگاهو، شریفآباد، چاتگانو، گوراکهات، ندارن و غیره. در مقاطع مختلف زمان، تختگاه بنگال در گور، دهاکه و لکهنوتی بوده است. اما لکهنوتی در تواریخ موخره به بیهار پیوسته، و آن شهریست باستانی که نخستین دارالملک بود. همایون به آن جنتآباد نام نهاد. قلعۀ لکهنوتی در استواری و حصانت بینظیر است.
در تاریخهای بعد که مرکز بنگال دهاکه بوده، به توابع آن محلات ذیل نیز افزوده شده: حویلی، بهدرک، کنگ، کلنگ، راج محل.
بیهار: طولِ بیهار از گدهی تا بیهار، و عرضِ آن از ترهت تا شمالی کوهسار است. ترهت از دیرباز دارالعلم و جامع فضیلتِ هندی است؛ اکنون از سرکارهای صوبۀ بیهار است. اما دارالملک بیهارپتنه است، که شهریست بزرگ بر ساحل دریای گنگا؛ معبر مقدسِ اهل هنود درسی کروهیِ این محل بنا یافته است. رهتاس قلعهییست بر فراز کوه آسمانسا و دشوارگذار مربوط این ولایت. سهسرام از توابع رهتاس است، و آن گورخانۀ پدران شیرخان سور. پرگنههای سهسرام که عبارتاند از تانده و خواص پور، از جانب جمالخان -حاکم جونپور در عهدِ سکندر لودی – به حسن پدر شیرخان به رسم جاگیر داده شده بود. پتنه در ۶۷ کروهی جنوب شرق بنارس در طول البلد ۱۱۹ درجه و ۱۱٫۱ دقیقه، عرض البلد ۳۷ درجه واقع است.
کالپی از مواضع مهمِ تاریخی این صوبه در ساحل جمن واقع است. اکبرپور از توابع کالپی است. رود نربده از بیهار خیزد، ولی رو به جنوب به سوی دکن سرازیر میگردد. مونیگر از سرکارهای بیهار است که در آن، از کنار گنگ تا کوه دیواری کشیدهاند و آن را سرحد بنگاله میشمارند.
اکبرآباد یا آگره: حسینخان افغان در «تاریخ افغانیه» نوشته که آگره دهی بود از توابع پرگنۀ بیانه؛ سکندر لودی در آنجا شهری مطبوع طرح انداخت و آن را تختگاهِ خود ساخته که آن حال به نام «اسکندره» اشتهار دارد. بعد از او، سلطان جلالالدین محمد اکبر پادشاه آن را وسط ممالک تصور فرموده، قلعهیی محکم از سنگ سرخ، و شهری به نام «اکبرآباد» به وسعت و نزهتِ تمام آباد گردانید. شرق این صوبه پرگنۀ گهاتم، جنوب آن سرکار چندیری (مربوط صوبۀ مالوه) است.
و اما بیانه در قدیم شهری بزرگ بوده و اکنون جز نامی ندارد. سیکری از توابع بیانه است که به مسافت دوازده کروه از اکبرآباد به سمت جنوب واقع گردیده. اکبر پادشاه با ساختن عماراتی در آنجا، آن را به «فتحپور سیکری» مسما گردانید. گفته میشود که او این شهر را به اشارۀ شیخ سلیم اجمیری ساخته است.
گوالیار از توابع اکبرآباد است و آن شهر مختصریست که قلعۀ سنگین داشته که اکنون فرو ریخته است. ساکنان گوالیار در نغمهپردازی مشهور اند. قبر «تان سین» – آوازخوان معروف عصر اکبر – قریب این شهر – متصل مقبرۀ زبدهالعارفین شیخ محمد غوثالدین گوالیاری – واقع است. مستوجبان سیاست را درون آن قلعه نگه میداشتند. گوالیار در طول البلد ۱۱۴ درجه ۲۳٫۱ دقیقه، و در عرض البلد ۵۶ درجه واقع است.
متهرا شهریست بر ساحل دریای جمن ، مشتمل بر بتخانۀ عظیم که دریایِ مذکور از آن میگذرد. این معبد به کیشو رای منسوب بوده، اورنگزیب آن را تخریب نموده مسجدی به جای آن بنا نهاد.
صوبۀ اَوَده: هندیان قدیم آن را اجودهیا میگفتند. طول آن از سرکار کورکهپور تا پرگنۀ بلگرام افتاده. بهرایج، لکهنو و خیرآباد از توابع آن است. بلگرام به داشتن شعرا و ارباب دانش اشتهار دارد. رودهای گهگر و سرجو در یک کروهی شهر اوده بههم میپیوندند. رود سرو از نزدیک قصبۀ اوده میگذرد. شهر لکهنو در کنار دریای گودی واقع گردیده.
صوبۀ اِلهآباد: میان جمنا و گنگا افتاده. از توابع آن حویلی چایل، جونپور، غازی پور، بنارس، چنهار، کالنجر، کورا، کرا، مانک پور و غیره است. الهآباد را اکبر پادشاه الهآباش خواند، و در عرف آن را تربینی گویند و آن به معنای اتصال سه دریای گنگا، جمنا و سرستی است. اخیرالذکر در اصل دو چشمه است که از درون قلعۀ الهآباد میجوشند. در داخل قلعه درختیست گشنبیخ و کهنسال که هندوان آن را مقدس میدانند.
بنارس را در قدیم بارانسی میخواندند. بارانسی یعنی در میان دو دریای «برنه» و «اسی». جامع فضلای مدرسهیی-طلبهیی، و علم هند در اینجاست. برهمنان به قصد تکمیل آگاهی به «بید» (دانش مخصوص هندوان) به اینجا میآیند.
چنهار/ چنار دژیست در پایان بنارس که دریای گنگا از پایان آن میگذرد. کالنجر قلعهیی است بر کوهی که از آن چشمهها برجوشد. در جنگلهای آن فیل بسیار است. جونپور شهر بزرگیست که سلطان فیروز آن را برای عم خود – سلطان فخرالدین جونا – آباد کرد. مردم آن، گردنکش و یاغی بودند. قنوج شهریست بزرگ که تختگاه راجهها بود؛ بر ساحل گنگا افتاده. بسیاری از سادات بخاری از ایام قدیم در آنجا ساکن گردیدهاند. مانکپور تابع پرگنۀ بتهور سرکار قنوج است.
فرخآباد شهریست جدید به فاصلۀ دوازده کروه از قصبۀ شمن، آبادی افاغنه است. در حدود پرگنۀ بهوج، بابر بر لب دریای گنگ شهری عظیم بنا نهاد و آن را به فرخآباد موسوم ساخت. او آبادی دیگری به نام قایمگنج را برای پسرش بنا نمود.
اجمیر: شهریست قدیم. پیوست آن قلعۀ بهتلی، ساختۀ راجه بهتلی، یادگاری بر فراز کوه دشوارگذار. دو عمارت پادشاهی در آنجاست و زیارت پرنور خواجه معینالدین چشتی نیز در آنجا در دامن کوه – در کنار کولاب جهالره – واقع گردیده.
چتور قلعهیی است مشهور از اعمال صوبۀ اجمیر که جلالالدین اکبر آن را از قبضۀ رانا بیرون آورد. طول اجمیر از انبر تا سارکانیر، و عرضش از شهر اجمیر تا بانسواره است. شرق این صوبه اکبرآباد (آگره)، غرب آن دیبالپور ملتان، شمال آن پرگنات شاه جهانآباد دهلی، و جنوب آن احمدآباد گجرات واقع است. سرکارهایش رنتهبور، جیتور، جودبینپور و ناگور است.
گجرات: طول صوبۀ گجرات از برهانپور تا دوارکاسی، عرض آن از جالور تا بندر دمن؛ شمال آن جالور، جنوبش بندر دمن و کهنبایت است. جانپانیر که گزین دژی است برنهاده بر کوهچهیی که نیم کروه ارتفاع دارد. سورت از بنادر مهم گجرات، و جونه گده از قلاع حصین دیار هندوستان در گجرات افتاده. این دژ را بار نخست سلطان محمود گجراتی از هندوان گرفت.
سومنات مشهور که پرستشگاه قدیم هندوان است، در سه کروهی دریای شور در میان دو دریای سرستی و برن افتاده است. دارالامارۀ قدیم گجرات شهر پتن یا اجودهن قدیم بود. اما سلطان مظفرشاه گجراتی در سال ۷۱۲ هجری بنای شهر احمدآباد را در کنار رود سابرستی طرح انداخت. از دیگر توابع گجرات؛ اسلامنگر، بروده و بهروج است. در دورههای بعد، پتن را به سرکار دیبالپور صوبۀ ملتان ملحق ساختند. مرقد شیخ فریدالدین گنجشکر در همینجاست. کهچه در غرب گجرات است که در غرب آن سند واقع گردیده. این منطقه از جنگل انبوه پوشیده شده است.
صوبۀ ملتان: ملتان از شهرهای باستانی است و قلعهیی خشتین دارد. زبان مردم آن، آمیختهیی از زبانهای لاهور و سند (پنجابی- سندی) است. زیارت شیخ بهاءالدین زکریا در این شهر است. در قصبۀ اوچ زیارت سیدجلال – پور سید محمود – نورافشانی میکند. آب چناب میان ملتان و بلوچستان سرحد است. ولایت ملتان در عهد سلطنت سلطان علاءالدین ثانی، از تصرفِ او بهدر رفته، به قوم لنکاه تعلق یافته بود. سلطانحسین لنکاه فرمانروایِ ملتان در زمان حکومت خود، از کرور کوت تا مان کوت را در جاگیر سهراب و سایر بلوچان – که از کچ مکران نزد او رسیده بودند – مقرر ساخته بود. اما در عهد اکبر پادشاه راجا تودرمل دیوان اعلی آن ولایت را بر بلوچستان مسلم داشته، در میان خراسان و هندوستان سرحدی محکم مقرر ساخته و در حدود دو کشور سدّی به استحکام انداخت. طول آن از فیروزپور تا سیوستان و عرضش از دیسیلمیر تا سهرنداست، شرق آن به سهرند، شمال آن به شور، جنوبش به اجمیر، و غرب آن به کچ مکران پیوست است.
در جنوب ملتان، قلعۀ بهکر است که اندکی بالاتر از آن، پنچ دریای پنجاب یکتایی گزیده، در حواشی آن قلعه رسیده دولخت شده، یک حصه از شمال و دو حصه از جانب جنوبْ قلعه را دور میزند. میان سبی (سیوی، سیوستان) و بهکر، دشتی است که سه ماه تابستان سموم دارد.
ولایت تهتهه: تهتهه که قبلاً برهمنآباد خوانده میشد و در آن مقر پادشاهان هندو بود، از توابع این صوبه است. جای برهمنآباد را بعداً ادپور گرفت. سپس دبول تختگاه شد؛ اما از اواخر عهد مغول، تهتهه و دبول یا دیبل دارالاماره بوده است. طول ولایت تهتهه از بهکر تا کچ مکران، عرض آن از قصبۀ «بدین» تا بندر لاهری است. شرق آن گجرات، غرب آن کچ مکران، شمال آن بهکر و جنوبِ آن دریای شور قرار دارد. سرکارهای آن تهتهه، سیوستان، نصیرپور و امرکوت است.
تهتهه در اقلیم چهارم واقع بوده و همسایۀ صوبههای کابل و لاهور است. رود سند را در تهتهه «مهران» میخوانند.
سیوستان در کنار دریای سند واقع شده، کولابی در نزدیکی آن به نام «هنجور» قرار دارد. از حدود ملتان (از اچه تاکچ ) به جانب شمال، کوههای بلندی قرار دارد که در آنجا بلوچها زندهگی میکنند. از جانب جنوب (از اچه تا گجرات) نیز کوههایی است که در آنها قوم بهتی و راجپوت سکونت دارند. از بهکر تا نصیرپور و امرکوت، مردم سومره و دیگران مقیم اند. تردد در این منطقه، بیشتر با کشتی است.
صوبۀ کشمیر: شهر کشمیر نهایت وسعت دارد و آب بهت (جهلم) در میانِ او جاریست. بر آن، از چوبهای مستحکم و عمودهای اعظم، ده پل جهت عبور متردّدین بستهاند. از آن جمله، چهار پل – که در میان شهر واقع است – بهغایت استوار و هریک کارنامههای روزگار است.
نوشهره قصبۀ حاکمنشین و پرگنهیی از مضافات کشمیر است که آبادی یا نفوس آن نظیر شهر «بهنبر» است. در خارج نوشهره حصاری – به فرمودۀ اکبر پادشاه – از سنگ و ماروج در کمال استواری اساس نهاده است.
از لاهور به کشمیر چهارراه است. یکی راه پگلی است که سیوپنج منزل و یکصد و پنجاهوچهار کروه است؛ دوم راه چومک که بیستونه منزل و یکصد و دو کروه است؛ سوم راه پونچ که بیستوسه منزل و نودونه کروه است؛ چهارم راه پیر پنجابی که هشتاد کروه و بیست منزل است.
پگلی از سرکارهای صوبۀ کشمیر است. رودهای سند، بهت و کشن گنگ از آن میگذرند. زبان این مردم به زبان مردم هندوستان میماند، نه به زبان مردم کشمیر، و نه به زبان زابلستان. طول ولایت کشمیر از قنبرآباد تا دریای کشن گنگ است.
Comments are closed.