احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 2 جوزا 1395 - ۰۱ جوزا ۱۳۹۵
بخش چهاردهم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
آگاهی سیاسی: تعقل به جای احساسات در اذهان عمومی
بالا رفتنِ آگاهی سیاسی شهروندان، یکی از اصلیترین متغیرهای سازندۀ یک جامعۀ دموکراتیک است. آگاهی سیاسی، میزان اطلاع از امور سیاسی و جهتگیری نسبت به پدیدههای سیاسی مانند تشخیص منافع کوتاهمدت و بلندمدت از یکدیگر است. حضور این متغیر باعث میشود مردم یک جامعه نقشِ خود را در تصمیمهای جمعی بهدرستی ایفا کنند و برای کسب مطالباتِ خود فعالانه عمل کنند.
برخی چون عبدالحفیظ منصور، عضو مجلس نمایندهگان، این آگاهی را در جامعۀ افغانستان در حال رشد ارزیابی میکنند: “آگاهی و شعور سیاسی مردم بسیار زیاد شده است. مردم دیگر درک کردهاند که راه استقلال و زندهگی با سعادت و زیر چتر صلح، تنها در گرو کار، آموزش و خدمت است. این مسأله را نیز خوب درک کردهاند که رسیدن به هیچ کدام از این مزایا، جز از راه هماهنگی و همکاری با جامعۀ جهانی میسر نمیشود. دیگر هیچ کس نمیخواهد از تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی دور باشد. اینها دستاوردهای بزرگی است”.
اما عوامل محرک و رشددهندۀ آگاهی سیاسی، مختلف هستند. برخی از سر گذراندن تجاربِ سختِ یک جامعه مانند جنگ و بحران را در ایجاد آن مهم میدانند. فرید حمیدی میگوید: “به نظر من، چندین دهه جنگ و خونریزی در افغانستان سبب شده که آگاهی و شعور سیاسیِ مردم بالا برود و تعقل جای احساسات را در اذهان عمومی بگیرد. به نظر من، این تحول یک تغییر بنیادی و اعتمادبخش است”.
پویایی رسانهها و نهادهای مدنی دلگرمکننده است
یکی از عواملی که به بالا رفتنِ میزان آشنایی و اطلاعات در میان مردم جامعه کمک میکند، پدیدۀ تکنولوژی ارتباطی است که عنصر کلیدیِ مهمی خاصه در جوامعِ رو به رشد محسوب میشود. اهمیت حضور این پدیدۀ اجتماعی را فاخره موسوی اینگونه توضیح میدهد: “بسیاری از مردم در شهرها با پدیدهیی مثل انترنت و ارتباطات آشنا شدهاند. مردم در اقصا نقاط کشور سعی میکنند از طریق رسانهها از اتفاقاتی که میافتد، باخبر باشند. تکنولوژی ارتباطاتی مثل ماهواره، راه خود را به خانههای روستایی هم باز کرده است”.
نادر نادری، رییس بنیاد آزاد و عادلانۀ افغانستان نیز تغییر در عرصۀ رسانه در افعانستان را اینگونه توصیف میکند: “به نظر من، آزادی رسانهها و آزادی بیان، یکی از عرصههایی است که میتوان با اعتماد در مورد آن صحبت کرد و گفت که میتواند بقای با دوام داشته باشد؛ ولو علاقهمندی سیاسی نسبت به آن در درون حکومت وجود نداشته باشد که فعلاً هم تا حدی وجود ندارد”.
عرصۀ نهادها و جامعۀ مدنی عرصۀ مشارکت همهگانی است. عرصهیی است که در آن سازمانها و موسسات غیردولتی بر خواستهها و نیازهای شهروندان تمرکز دارند. جامعۀ مدنی با رشد خود میتواند قدرتهای رسمی را به چالش بکشد و عرصۀ عمومی را برای مردم احیا کند. در شرایط جامعۀ افغانستان، امید بسیاری از فعالان اجتماعی به این نهادها و دستاوردهای آنهاست.
حوریه مصدق، پژوهشگر و مسوول بخش افغانستان در سازمان عفو بینالملل، روزنۀ امید را بیشتر از سمتِ این نهادها میبیند: “اعتماد شخص من هنوز به دولت جلب نشده است. اکثر ابتکارها و دستاوردهای دوران فعلی را نتیجۀ کار و زحماتِ گروههای جامعۀ مدنی و حقوق بشری میدانم”.
عبدالله احمدی نیز به نقش دموکراتیکِ این نهادها اشاره میکند: “یکی از موارد امیدوارکننده، به وجود آمدنِ نهادهای مدنی در کشور است که در نهادینه کردنِ فرهنگ دموکراسی و حقوق بشر، نقش عمده و اساسی داشتند”.
دموکراسی، آزادی بیان و قانون اساسی؛ گامی رو به جلو
برای صاحبنظران عرصۀ سیاست، اوضاع کنونی افغانستان گرچه نقطۀ مطلوب نیست اما در مقایسه با دهههای گذشته نشان از تغییراتی دارد. در حال حاضر، حرکتی به سمت تغییرات سیاسی در حال رخ دادن است که در آن قانون اساسی، آزادی بیان و تغییر روش حاکمیت سیاسی با تمام نقاط ضعف و قوت موجود، مثبت ارزیابی میشود.
ودود پدرام، بنیانگذار مؤسسۀ حقوق بشر و منع خشونت، قانون اساسی را پشتوانۀ آزادی های فردی میداند: “قانون اساسی به عنوان دستاورد اگر در تمام افغانستان تطبیق شود، از آزادیهای فردی گرفته تا ایجاد نهادهای مدنی و احزاب سیاسی، تضمین میشود. بیرون شدنِ افغانستان از انزوای بینالمللی و حمایت کشورهای دیگر از ما، خوشبینیهایی را در میان ما خلق کرده است”.
دکتر صاحبنظر مرادی، عضو پیشین کمیتۀ برنامهریزی شهرداری کابل، به برخی دستاوردهای عینی و زیرساختی نیز اشاره میکند: “اگر دید مقایسهیی داشته باشیم، این دوره توانسته سینۀ پُرآشوب ما و مردم را تسکین دهد که افغانستان امروز افغانستانِ ده سال پیش نیست. اگر جزییات را ببینیم، روح و روانِ ما دچار یأس میشود ولی جنبههای مثبتِ آن این بود که راههای مواصلاتی اسفالت شد، شفاخانهها و درمانگاهها، مکاتب و آموزشگاهها ایجاد شد. دموکراسی به حیث یک روش برای ادارۀ جامعه انتخاب شده، با آنکه راهش نامکشوف است ولی خوشحالیم که به افغانستان راه یافته است و حداقل چهرۀ نیمبند خود را شناسانده است”.
حبیبه سرابی بر وجه هویت مستقل ملیِ خود و به رسمیت شناختنِ آن در سطح جهانی تأکید دارد: “حس داشتن هویت مستقل افغانستانی، در من شیرینی خاصی را ایجاد میکند. زیرا من نیز مانند هزاران افغان طعم تلخِ مهاجرت را چشیدهام و بیهویتی را با گوشت و پوست لمس کردهام”.
صدیقه بلخی نیز یادآور شد: “ما در کنفرانس بن اول سنجیدیم که باید در افغانستان حکومتی باثبات به وجود بیاید و دارای قانون اساسی و قوای سهگانه باشد و همچنان سرمایهگذاری دنیا روی افغانستانی ثابت، ما را باورمند ساخت که ساختن افغانستان یک بارِ دیگر آغاز شده است”.
سیدعسکر موسوی، فعال سیاسی، آزادی بیان را پُرهزینه ولی ارزشمند میداند: “آزادی بیان چیزی نیست که به شما داده شود. در کشورهای دیگر این آزادی را به قیمت هزاران زندانی روشنفکر و اعدامها به دست آوردهاند؛ اما به هر حال بخشی از آن نتیجۀ مبارزات روشنفکران افغانستان بود. روشنفکرانی که در حزب دموکراتیک خلق جمع آمده بودند، روشنفکرانی که بین مجاهدین بودند، همۀ اینها خارج از مباحث ایدیولوژیک، در این مسأله نقش داشتند. بهایی که در این راه داده شده خیلی فراوان است، ولی هیچ بهایی برای آزادی فراوان نیست. آزادی میتواند بزرگترین دستاورد در بین مجموعه دستاوردهایی باشد که در این مدت به وجود آمده است”.
نجیبه ایوبی خبرنگار و رییس «کلید گروپ و خدمات انکشاف بشری برای افغانستان» نیز بر تجربۀ جدید آزادی بیان در رسانه تأکید دارد: “در کشوری مانند افغانستان با تاریخ صدساله رسانهیی، آزادی بیان در این دوره بیمانند است”.
توریالی غیاثی، نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی، نقاط امیدبخش جامعۀ کنونی افغانستان را این چنین برمیشمرد: “رویکرد جمعی به مزایای دموکراسی و جامعۀ مدنی، قانون اساسی، تفکیک قوای سهگانه، آزادی بیان و حضور قدرتمند عنصر مطبوعات و رسانههای اطلاعات جمعی به عنوان قوۀ چهارم”.
میراحمد جوینده، عضو پیشین پارلمان، آزادی بیان، نهادینه ساختن نهادهای دموکراتیک، همچنان ارتش ملی ما که باید سیاسی نباشد و بتواند صرف منافع ملی را مد نظر بگیرد، به عنوان مواردی برمیشمرد که میتوان به آنها تکیه کرد.
عبدالحمید مبارز، رییس اتحادیۀ ملی خبرنگاران افغانستان، گذار به دموکراسی را حرکتی اعتمادبخش توصیف میکند: “دموکراسی خواست کل مردم کشور است و من مطمینم که مردم هرگز از آن نخواهند گذشت”.
بختمحمد بختیار، رییس مرکز علوم اجتماعی افغانستان، نقاط امیدبخشِ فضای جامعۀ افغانستان را چنین برمیشمرد: “مشارکت سیاسی مردم در امور عامه و اینکه مردم افغانستان با آنکه در وجود تنظیمها، گروهها و احزاب مختلف با هم اختلاف داشتند و با تمام دسایس و توطیههای دشمنان، افغانها وحدت و تمامیت ارضی کشور را حفظ کردند”.
عبدالجلیل بینش نیز از همراهی تمارین دموکراسی با حضور نسل جدید استقبال میکند: “طی سیزده سال گذشته، ما بسیاری از ارزشهای مدرن را تمرین و تجربه کردیم. حقوق بشر، دموکراسی، احترام به نوع نگاه و نظر آدمها و صلح، از جملۀ این مفاهیم است. ما افغانستانیها در طول تاریخ با این مفاهیم بیگانه بودیم، اما امروز نسل جوان با آن زندهگی میکند”.
خلیل رومان میگوید: “انتخابات آزاد، مستقیم و همهگانی را یکی از مؤلفههای خوب میدانم. با وجود همۀ دشواریهای طبیعی و ناشی از عدم التزام نظری و عملی بازیگران به اصول کلی دموکراسی و انتخابات، اطمینان دارم این راه به سوی آیندهیی روشن میرود. اگر نسل موجودِ بازیگران سیاسی با همۀ کمبودها و ترسهای سنتی ذهنی، این مؤلفه را حفظ کنند و انتخابات مقید به زمان، پی در پی دایر شود، شکی نیست که آیندۀ مردم و نسلهای بعدی روشنتر و مرفهتر از امروز خواهد بود”.
در این بین، برخی نیز امنیت اقتصادی را نتیجۀ همین ثبات نسبی سیاسی میدانند. مجیب مهرداد، معتقد است: “سرازیر شدن سرمایههای خارجی به کشور و نیز ثروتاندوزی و سرمایهگذاری و روی آوردن به بنگاهها و رقابتهای اقتصادی، میتواند نشانهیی از اطمینان خاطر باشد. یعنی تنها چیزی که به عنوان قوۀ بازدارنده وجود دارد و مانع جنگِ زورمندان با یکدیگر میشود، تصور از دست رفتنِ سرمایهها و منابع اقتصادی و نیروی درآمدزایی آنها است”.
ثریا پوپل، رییس آکادمی علوم جمهوری اسلامی افغانستان میگوید: “تثبیت معادن افغانستان که سالها خواب و خیال مینمود و امروز به یک واقعیت مبدل شده است، همۀ افغانها را به آیندۀ پُر از سکون و سعادت امیدوار میکند”.
اما برخی هنوز به اصیل بودن تغییرات در افغانستان بدبین هستند و اعتماد کردن به برخی نوآوریها و دستاوردها را فعلاً عقلانی نمیدانند. آنها معتقدند به علت سطحی بودن و نهادینه نشدن برخی دستاوردها چه سیاسی، چه اجتماعی و حتا اقتصادی، نمیتوان به آیندهیی ایمن دل خوش داشت.
رمضان بشردوست، نمایندۀ مردم کابل در مجلس نمایندهگان، به نهادینه شدن رشوه، فساد و مواد مخدر اشاره میکند: “اگر وضعیتی که در این ده سال به وجود آمد، از نظر علمی، دقیق بررسی شود، بسیار ضرباتِ عمیقی بهجا گذاشته است. چون به جای این که دموکراسی و حقوق بشر، حقوق زن، عدالت و انسانیت نهادینه شود، رشوه، فساد و مواد مخدر نهادینه شده است”.
بتول مرادی نیز با انتقاد از دولت، نقش آن را در پیشرفتهای فرهنگی و استفادۀ درست از ابزاری چون رسانهها نارسا توصیف میکند: “تلاش ملت ما برای بازسازی و پاسداری از صلح، قابل تقدیر است؛ اما پیشرفت فرهنگی روند کندی داشته است. دولت میتوانست نقش بسیار فعال و سازندهیی در این زمینه داشته باشد. متأسفانه توجه دولت به رشد فرهنگی تقریباً صفر بوده است”.
Comments are closed.