احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 2 جوزا 1395 - ۰۱ جوزا ۱۳۹۵
یادداشت احمدولی مسعود/
همایش مانند روز روشنایی، گذشته از هر اما و اگرهایش، از مسیر گمشدۀ برق تا راه گمی دولت و سرگردانی مردم، از استفادههاى ابزاری عدهیی تا دستهای پیدا و پنهان و بالاخره نتایج حاصلۀ آن، بدون تردید واقعیتهای تکان دهنده و به شدت آموزندۀ را بیرون داد که ما در کجایی تاریخ و ملت شدن قرار داریم. به برداشت من، لینهای برق را ابتدا باید بر تاریکخانههای دل و دماغ کسانی کشانید که بهجای درک فریاد عدالتخواهی، گز و پل فاصله میان سالنگ و بامیان را معیار ملى گرایى و وطندوستى قرار داده اند. پارامترهـایى که اگر با آن تقسیم همۀ منابع و توزیع قدرت و تصمیمگیری کشوری سنجیده شود، هیچ پروژه و پروسۀ ملی نخواهیم داشت. اما وقتی صدها هزار انسان و یک نسل، آنهم در حد یک همایش بزرگ مدنی فریاد سر میدهند، به یکبارهگی ماهـیت نامفهوم پالیسی حکومت رنگ ملی میگیرد! زهـى ملیگرایی و روشنفکری افغانى! مگر شمارش کارت صندوقهای رأی انتخابات، هزاران مراتبه مهمتر و صدها بار آسانتر از اندازهگیری سالنگ و بامیان نبود که دیدیم چگونه همه را به هم ریختند و از آن پروسۀ ملی انتخابات جور کردند!!! آری، نفس و ماهیت فریاد روشنایی در اعتراض به تاریکی، تعصب و تبعیض، هر وجدان زندهیی را متأثر ساخت، اما چرا این از درون وجدانها بیرون نشد، گویایی پیدا نکرد و همگانی نگردید؟ مگر میشود ملیگرایی، وطندوستی و روشنفکری را به خودی و غیر خودی تقسیم کرد؟
به عقیدۀ من این روشنفکری افغانى، یک لایۀ نازکی بوده است که روی افکار سنتی سیاستگران نیمه راه سرگردان سایه افگنده و عجیب تَر اینکه دقیقاً هـمینان برای بزرگترین همایش مدنی نقشۀ راه تجویز میکنند که چه باید کرد؟! این را ببین، وقتی به نفع خودش و یا بستهگانش باشد، هر وسیلهیی را در رسیدن به آن توجیه مینمایند، حتا دین و مذهب را ابتدا در محدودۀ منجمد فهم و برداشت خود میگنجانند، بعد برای دیگران نقشۀ راه میدهـند؛ اما پیشتازی و فریاد بلند عدالتخواهی یک نسل را با درجهبندی قومی تنزیل میدهند و در کمبود بلوغ سیاسی آنچه در ذهنش چرخید، حکم میکند و پرداخته قصۀ کلاسیک ذهن خودش را محک خوب و بد، درست و نادرست قرار میدهند. اینجاست که میگوییم باید این دیوارهای ضخیم تعصب و تعبیض بشکند. این تاریکخانههای ذهنی با نگاه جدید، با بینش انسانی، بدور از حساسیت تباری و حسادتهای شخصی روشن گردد تا به درد سیاست، وطندوستی، ملیگرایی و نواندیشى بخورد. سیاست از لجنزار آلودهگى و پنهان کاری، از مرض مزمن تعصب و تحجر و تبعیض، از گند تفرقه و ریسمان وابستهگی بیرون گردد و سیاستمدار باید بر جای اصلی اش نشانده شود. وضعیت نابهنجار کشور نباید بهانه و فرصتى گردد برای هر ندانمکار، تیکهدار قومی، تجارت پیشۀ سیاسی تا بیش از این منافع مردم را به تاراج ببرند.
یادمان باشد که امتیازات این نسل پیشتاز، نسبت به شرایط ۲۰ سال قبل که از نعمت هر چیز بهخصوص دانش محروم بودند کاملاً فرق کرده است و بر ماست به قول معروف اگر نمیتوانیم شمعی بیفروزیم، حد اقل به روشنایی لعنت نفرستیم.
Comments are closed.