گزارشگر:چهار شنبه 9 جدی 1394 - ۰۸ جدی ۱۳۹۴
بخش چهارم و پایانی
نویسنده: جان دی. کپیوتو
ترجمه: مرضیه سلیمانی
رویداد جهان را تکان میدهد، پریشان میکند، برمیآشوبد و جریانهای رسوبکردۀ چیزها را مخدوش میکند. در حالی که امکانات و توانمندیهای جایگزینی را در معرض دید قرار میدهد که با شتاب، از دل راههای عادی روزمره که چیزها بهطور عادی جریان دارند، راه کوچروی خود را پی میگیرند. یکی از دلایلی که ما ادبیات میخوانیم و دلیل اینکه دلوز اینقدر از کارهای لوییس کارول (۱۰) لذت میبرد هم همین است و باید همینطور باشد. من تنها حیرتزدهام، خُب دقیقاً نه حیرتزده که ناامیدم که چرا او به دیگر آثار ادبی توجه نکرده که کمتر از آثار کارول آشوبگرا و هرجومرجطلب نیستند (و این نقطۀ تفاوت دلوز و دریداست) و آشوبی را ندیده که در رسیدن به اوج، دست کمی از آثار کارول ندارد. اما اکنون این آشوب با یک تاج مقدس وارد عرصه میشود: آشوب مقدس «ملکوت خداوند»، من ناامیدم از اینکه دلوز سرچشمۀ رویدادهایی را تعقیب نکرده که در جهان دیوانۀ متناقضنمای تمثیلی وارونه و بههم ریخته جریان دارند؛ جهانی که در متون مقدس یافت میشود. زیرا اگر اندیشۀ پسامدرن، مشتاق پیگیری حرکات رویدادهایی است که کلمات و چیزها به آن وسیله، به لحاظ درونی پریشان شده و حتا به حالتی نسبتاً دیوانه نزدیک میشوند، ما متألهان رویداد اینجا هستیم که تأکید کنیم دیوانهگی انواع گوناگونی دارد.
جایی که رویداد، متعالیترین اثرات را بر جای مینهد، یک «آشوب مقدس» تمامعیار که حکایات و تناقضهای آن به راحتی نظیر و شبیه داستانهایی هستند که لوییس کارول باز گفته است. دقیقاً جریان غیرممکن چنین رویدادهای الهی است که داستانهایی همچون میهمانی عروسی را در پی میآورد؛ ضیافتی که دقیقاً به اندازۀ میهمانی یک «کلاهپوش دیوانه»(۱۱) عجیبوغریب است.
در اینجا دلوز باید احساسی از یک رویداد را داشته باشد. او باید تعجب کند که چرا اتفاقات معکوس و عجیبوغریب و تناقضهای شگفتآور در عهد جدید، کمتر از پرش کُند یک خرگوش در حفرۀ ثمرۀ یک رویداد نیستند. چه جریان شگفتانگیزی از رویدادها، رد پای خویش را بر این سطح بر جای گذاشته و آن را با این شخصیتهای فراموش نشدنی و پرشور علامتگذاری کرده است؟ اما عهد جدید، در بیشتر قسمتها، برای او یادآور یک فرصت فراموش شده است و او به خود اجازه میدهد که خوانش بنیادین این متن در کمینِ او بنشیند و دیوار بلند قدرت روحانی که او را محاصره کرده، وی را دلسرد کند. پس یک راه برای پیش رفتن الهیات پسامدرن این است که به دنبال رویدادهایی بگردیم که سطح این داستانها را اینچنین آشفته کرده است.
پینوشتها:
۱ـ خورخه لوییس بورخس (۱۹۸۶ ـ ۱۸۹۹) نویسنده، شاعر و ادیب معاصر ارجنتاینی که از برجستهترین نویسندهگان امریکای لاتین است و بیشتر به سبب تألیف داستانهای کوتاه صاحب اشتهار میباشد.
۲– The Logic Of Sense
۳– Cryptotheologic of Sense
۴ـ ژاک لکان (۱۹۸۱ ـ ۱۹۰۱) پزشک، فیلسوف و روانکاو برجستۀ فرانسوی که به دلیل ایدۀ «بازگشت به فروید» و رسالهیی که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرده، معروف شد. لکان بر فلسفۀ فرانسه تأثیر گذاشت و به جز فروید از زبانشناسی ساختارگرای فردیناند دوسوسور و قومشناسی ساختاری کلود لوی اشتراوس نیز تأثیر پذیرفت.
۵ـ آلن بادیو (Alain Badiov) (متولد ۱۹۳۷) فیلسوف فرانسوی و صاحب کرسی فلسفه در ENS. او به همراه جورجیو آگامبن و اسلاووی ژیژک از شخصیتهای برجسته در جریان فلسفۀ قارهیی و ضدپسامدرن است.
۶ـ Sickness Untodeath اصطلاحی است که در آیۀ چهارم انجیل یوحنا مورد استفاده قرار گرفته. در آنجا عیسی در خصوص بیماری ایلعازر میگوید: «این مرض تا به موت نیست.» همین آیه و داستان مرگ ایلعازر، دستمایۀ واکاوی مفهوم مرگ و نومیدی نزد کی یرکگور است.
۷– Inquietum est cor nostrum
۸– donec requies cat in te
۹– ?Quid ergo amo, cum deum meum amo
۱۰– Lewis Caroll (۱۸۹۸ـ ۱۸۳۲) نام مستعار شاعر، نویسنده و ریاضیدان انگلیسی، خالق اثر ماندگار «آلیس در سرزمین عجایب» (۱۸۶۵).
۱۱– Mad Hatter، شخصیتی است با کلاه سبز اسپورت و کمی گشاد که در «آلیس در سرزمین عجایب» و «از دریچۀ عینک شیشهیی» ظاهر میشود. اگرچه خود لوییس کارول همواره از واژه Hatter (کلاهدوز، کلاهفروش یا کلاهبهسر) برای نامیدنِ او استفاده کرده، اما غالباً او را Mad Hatter مینامند.
منـبع: www.sharghnewspaper.com
Comments are closed.