احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 8 جوزا 1395 - ۰۷ جوزا ۱۳۹۵
کشته شدن ملا منصور و گزینش ملاهیبتالله نشان داد که طالبان تجربۀ بعد از برملا شدن مرگ ملاعمر را تکرار میکنند و فقط جنگ، راهبرد دیگری را به رسمیت نمیشناسند. ریاستجمهوری هم موضعگیری سختی در برابر سیاستهای پاکستان و رهبری جدید طالبان داشته است و این نشان میدهد که دیگر نشستهای چهارجانبه به کلی منتفی شده و راه دستیافتن به صلح با طالبان همچنان مسدود است. در این میان با کشته شدن منصور رهبر قابل منازعه طالبان، گلبدین حکمتیار مرگ ملا منصور را تسلیت گفته و از طالبان خواسته است که به او بپیوندند. این برخورد حکمتیار برنامۀ صلحی که با او پیش گرفته شده است، با یک عقبگرد تازه مواجه میکند و ممکن نیست که حکمتیار با چنین روشی، راهی به صلح یابد. زیرا در بندهای توافقنامه با او آمده است که اگر حکمتیار به صلح میپیوندد باید علاقه و رابطهاش را با گروههای تروریستی قطع کند؛ اما سخنان اخیر او نشان از آن دارد که رابطۀ او با ترویستان همچنان پابرجاست. اگرچه حکمتیار با بهکار بردن واژۀ ترور به جای واژه «شهید» که بیشتر مورد اطلاق هواداران طالبان و حکمتیار میباشد، انعطافی به خرچ داده است که ظاهراً نشان از حفظ ادامه گفت گوها از جانب اوست؛ اما در عین حال در همین پیام، او از پاکستان نامینبرد. این هم نشان میدهد که حکمتیار هنوز هم متأثر از پاکستان است و هنوز هم با ادبیات سیاسی آن کشور صحبت میکند. با این حساب، تازمانی که چه حکمتیار و چه هم طالبان از اسارت پاکستان بیرون نشوند، هیچ نوع گفتوگو با آنان نتیجهبخش نیست. از طرف دیگر با کشته شدن ملامنصور و تعیین رهبری جدید طالبان، میبینیم که این گروه هنوز راهی به قطع جنگ نیافته اند اما شکی نیست که با کشته شدن دومین رهبر طالبان، این گروه قابلیتهایی برای چند پارچه شدن را پیدا کرده اند و اگرچه پاکستان سعی خواهد کرد که آنان را در محوریت هیبتالله جمع کند و آنان را متفق سازد. زیرا با رهبری ملامنصور طالبان دچار اختلافات شدیدی شده بودند و حالا با کشته شدن آن منشه اختلاف، پاکستان سعی میکند که این گروه را در محور ملاهیبتالله متفق سازد و به عنوان ابزاری یکدست و قابل کنترل در اختیار خودش قرار دهد. در عین حال این هم درست است که کشته شدن دومین رهبر طالبان در پاکستان، استعداد متلاشی شدن این گروه را بیشتر میکند؛ اما در صورتی که دولت افغانستان توانمندی درست استفاده از این فرصتها را داشته باشد. در غیر آن پاکستانیها میتوانند طالبان را با توجه به عمق تاثیرگذاری ایدیولوژی مسلط بر آنان و نیز اهمیت حفظ یک دست طالبان برای پاکستان، متحد سازد. اما قصه هرچه که باشد نتیجه همین است که طالبان و رهبری آنان و حکمتیار به عنوان چوب سوخت سیاستهای پاکستان مطرح اند و باید حد اقل دولت کارهایی را به هدف آگاهیدهی به ردههای پایین آنان بسنجد تا آنان را وادار به خود داری از جنگ و پیوستن در کنار دولت و مردم سازد؛ زیرا حالا فرصتی فراهم شده است و بسیاری از گروههای طالبان میدانند جنگ راه حل نیست؛ مگر آنانی که سخت در گیر سیاستهای پاکستان افتاده اند و یاهم منافع کلان اقتصادی شان در ادامه جنگ محفوظ است و نیز آنانی به جنگ در افغانستان نگاه ایدئولوژیک مهندسی شده دارند. بنابراین حد اقل حالا فرصت آن است تا بخشهایی از بدنۀ طالبان را از جنگ به صلح کشاند و این فرصت اگر مورد استفاده قرار نگیرد، پاکستان به سادهگی میتواند آنان را بسیح و متحد سازد.
Comments are closed.