اعتدال و میانه‌روی در اسلام

گزارشگر:عبدالحفیظ منصور / سه شنبه 8 سرطان 1395 - ۰۷ سرطان ۱۳۹۵

بخش دوم و پایانی/

mandegar-3از ویژه‌گی‌های اشخاص و گروه‌های افراطی یکی این است که به مسایلِ فرعی می‌چسپند و آن را بزرگ جلوه می‌دهند. ولی در عین حال، از ده‌ها امرِ مهمِ دینی یا غافل می‌مانند و یا هم آن را پامال می‌دارند. به عنوان نمونه: برای گروه طالبان خونِ انسان بی‌مقدارتر از آب جوی بود، ولی ریشِ بلند و پوشیدن دستار نسبت به هر کارِ دیگری برتر می‌آمد. در موارد زیادی دیده شده است که واعظان برای جلب نظرِ عامه مردم به کلان کردنِ مسایل فرعی دست می‌یازند، به‌حدی که مسایل اصلی، قربانی می‌شود و یا دست‌کم ناگفته باقی می‌ماند.
مسلماً با سخنرانی‌های پُرشور و مهیج، مشکلاتِ مردم از میان نمی‌رود، بلکه با کارِ خردمندانه و تدبیر فقیهانه می‌توان به پیش گام نهاد مشکلی را از میان برداشت.

تبیین مفاهیم
پاره‌یی از مفاهیم مانند اسلام کامل، اسلام محض، ایمان کامل، ایمان محض و کفر… آشفته‌اند و آن‌هایی که بدون تخصص وارد میدان فتوادهی می‌شوند، غوغا برپا می‌دارند. نخست این‌که مفتی شدن به فهم و تخصصِ بالایی نیاز دارد و نباید هر کسی جرأتِ آن را داشته باشد که فتوای کفر و ایمانِ دیگران را صادر کند. در ثانی، اخلاص قلبی و نیتِ خیر برای صدور فتوا بسنده نیست، مفتی باید در کارِ خود عالم باشد و در چیزی که سخن می‌گوید، دارای تخصص باشد. عدم رعایت این اصل، در موارد فراوانی فتنه برپا داشته و مصیبت‌ها آفریده است. خداوند می‌فرماید: «قد افلح المومنون الذینهم فی صلاتهم خاشعون»: به راستی مومنان رستگار شده اند، آنان که در نمازشان فروتن اند.
این‌جا سخن از مومن کامل است که در کنار اقرار و تصدیق اثر آن در نماز خاشعانه‌اش بازتاب می‌یابد. اما زمانی که پیامبر(ع) می‌گوید: «لایومن احد کم حتی یحب لاخیه ما یحب لنفسه»: هیچ یک از شما ایمان (کامل) ندارد تا آن‌که برای برادر (مسلمانش) همان چیزی را بپسندد که برای خویش می‌پسندد. مصداق این دو نص، از هم متفاوت است؛ یکی مومن کامل و دیگری مومن محض است، و هرگز نباید کسی را که برای خود بیشتر از دیگران می‌خواهد، نامسلمان پنداشت و از دایره اسلام بیرون کشید. و یا هم در حدیث دیگری آمده است: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده»: مسلمان کسی است که مسلمانان از (شر) زبان و دست او سالم و در امان باشد.
در حدیثی به روایت احمد، اسلام متعلق به جوارح و ایمان متعلق به قلب دانسته شده است و بدین صورت، کافر به دو دستۀ کافر اعتقادی و کافر عملی تقسیم می‌گردد. مومن با فعلِ گناه ایمان خود را از دست نمی‌دهد، و به عنوان مومن باقی می‌ماند، چنان‌که پیامبر اکرم می‌فرماید: «… فاذا قالوها فقد عصموا منی دماءهم و أموالهم الا بحقها و حسابهم علی الله»: هرگاه (مشرکان) کلمه شهادتین را بر زبان بیاورند، به یقین خون‌ها و مال‌های خود را از تعرض محفوظ می‌دارند. مگر به حق آن (از قبیل قصاص… و درباره ایمان قلبی) حساب‌شان با خداست.
آیه مبارکۀ «ومن لم یحکم بما أنزل الله فاولئک هم الکافرون»: از آیات پُربحث است. عبدالله بن عباس و اکثریت صحابه در مورد آن آیه دست به تأویل زده و گفته‌اند که حکم‌کننده به غیر ما انزل الله کافر عملی می‌شود، نه آن‌که از دایره اسلام بیرون گردد و تمام امتیازات خود را در میان مسلمانان از دست دهد.
عدم دقت در این موارد، فراوان دیده شده که عامه مردم از کافرتراشی واعظان به ستوه آمده اند و با اندکی لغزش، سیلی از فتاوا جاری می‌گردد. شاید علامه اقبال با دیدن این صحنه‌ها در اشعار خویش «ملا» را «کافرگر» و کافرتراش توصیف کرد.

نتیجه‌گرایی
انسان تندرو به پایان و نتیجۀ کارِ خود نمی‌اندیشد و زیر عنوان اجرای وظیفه، دست به عمل می‌زند، اما انسان میانه‌رو، قبل از اجرای هر کاری، به ثمره و نتیجه کارِ خود فکر می‌کند و چه بسا که اگر خیری اندک به شری بزرگ بینجامد، از انجامِ آن دست برمی‌دارد. «ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم»: ای مومنان به معبودها و بت‌هایی که مشرکان به جز خدا می‌پرستند، دشنام ندهید، تا آن خداوند را از روی جهالت و نادانی دشنام ندهند.
بت‌های مشرکان سزاوار طعن و لعن است، اما چرا باید از این کار دست کشید؟!… زیرا مشرکان به واکنش مشابه می‌پردازند و خدای حقیقی را دشنام می‌دهند، بنابراین از خیر چنین کاری باید چشم پوشید. به روایت بخاری پیامبر(ع) خطاب به عائشه فرمود: اگر بیم از نومسلمانی قوم تو نبود، من تهداب کعبه را به همان تهداب ابراهیم می‌نهادم. و یا این سخن پیامبر(ع) که در حق منافقان گفت: آن‌ها را بگذارید و نکشید، تا مردم نگویند که محمد دست به کشتار یاران خود زده است.
این‌همه دلالت بر این دارد که نتیجه‌گرایی و پایان‌نگری در همۀ امور یک اصل عمده است و مسلمان میانه‌رو اعمال خویش را بر پایه آن عیار می‌دارد.

اجتناب از یک‌جانبه‌گرایی
علامه صلاح‌الدین سلجوقی «تخصص» را رهبانیت عصر می‌داند. این سخن بدین معناست که متخصصان در رشته و موضوع ویژه چنان غرق می‌گردند که از سایر پهلوهای زنده‌گی بی‌خبر می‌مانند (یعنی مثل چکش که همه دنیا را میخ می‌بیند!). مصیبت آن‌جا افزون‌تر می‌گردد که متخصص جهان را از دریچه تخصص خویش بنگرد، به سایر رشته‌های علمی وقعی ننهد و به همۀ پرسش‌ها از منظر دانش واحدِ خویش پاسخ ارایه دهد. فراوان دیده شده که روان‌شناسان، اقتصاددانان، جامعه‌شناسان، سیاست‌دانان و… هر یک چنان به فضل و برتری دانشِ خویش یقین حاصل می‌دارند که دیگران در نظرشان به هیچ می‌آیند و به همۀ مشکلات یک راه حل ارایه می‌دارند. چنین کاری از چهارچوب اعتدال و میانه‌روی پا بیرون می‌نهد و در دایره افراطی‌گری و تندروی می‌لغزد. بدین صورت، باید متوجه آسیب‌های تخصص بود و فرصت نداد که جهانی بدین پهناوری و تنوع، در یک قالب ریخته شود و عرصه زنده‌گی تنگ و تاریک گردد.
معنی دیگرِ یک‌جانبه‌گرایی آن است که انسان در داوری خویش راه افراط و تفریط را بپیماید؛ یا خطای طرف را به‌کلی نادیده بگیرد و یا برخلاف، آن را از حد لازم کلان‌تر جلوه داده و از تمام پهلوهای نیکِ طرف چشم‌پوشی کند.

آهسته و پیوسته
از تفاوت‌های بارز تندروان و میانه‌روان یکی هم این است که تندروان، سنت الهی را – که هر چیزی مرهون وقت و زمانش می‌باشد نمی‌پذیرند و در زودترین زمان می‌خواهند به اهداف خویش نایل آیند. از گندم زرع شده در مدت چند روز طلب خرمن دارند و از هسته زردآلو، پس از چند هفته درخت تناور و پُرمیوه انتظار دارند. در حالی که چنین افرادی مصداق فرموده پیامبر (ع) اند که اسب‌شان را خسته می‌کنند و به جایی هم نمی‌رسند. برخلاف، اشخاص میانه‌رو سنت‌های الهی را می‌شناسند و از درِ سازگاری با آن وارد می‌شوند، با گام‌های آهسته و پیوسته راه می‌پیمایند، آرام و متین و بااطمینان مسیر را طی می‌دارند و با گام‌های ناسنجیده و خیزهای بی‌جا حیات خود و مردم را به مخاطره نمی‌افکنند.
در درازنای تاریخ این افراطی‌ها اند که به هوای رسیدن به هدف در زودترین وقت، ماجرا خلق می‌دارند، ترور و کودتا برپا می‌کنند و طوفانی از خون و اشک جاری می‌سازند. در عوض، میانه‌روان با کار و کوشش سازنده در میان مردم عمری سپری می‌دارند و در برابر ناملایمی‌ها شکیبایی نشان می‌دهند تا زمینه برآورده شدن اهداف والای‌شان مساعد گردد. شیوه کار و مبارزۀ میانه‌روان را این آیه شریف نشان می‌دهد: «ادع الی سبیل ربک با لحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی حسن»: با حکمت و اندرز دادنِ پسندیده به راه پروردگارت فراخوان و با آنان با شیوه‌یی که نیکوتر است مجادله کن.
میانه‌روان با کار دوامدار راهِ خود را از تندروان جدا می‌سازند، اما مهم‌تر از آن، این است که اعتدال‌پسندان مدد و نصرت الهی را با کار و کوششِ پی‌گیر و حساب‌شده میسر می‌دانند، درحالی‌که افراطی‌ها بدون آن‌که امتحانی را سپری بدارند و تجربه‌یی از گرم و سرد روزگار را طی کنند، مشتاق آن اند که نصرت پروردگار شامل حال آن‌ها گردد و کار به سود آن‌ها پایان یابد.

عدم ظاهرگرایی
از نحله‌های فکری‌یی که در جهان اسلام، تخمه تنداندیشی و تندروی را افشاند، مذهب ظاهری است. این مکتب فکری که در گذشته چندان گنده و جدی نبود، در دهه‌های پسین جدی و قابل تأمل شده است. این دسته در جهان اسلام بنا بر عوامل متعدد در میان جوانان جا باز کرده‌اند. شعارهای جوان‌پسند و سادۀ ایشان موجب جذب هزاران جوان در صفوفِ آن‌ها گردیده و جنبش‌های تندروانه‌یی را شکل بخشیده اند.
چنان‌که از نام ظاهرگرایان پیداست، بر ظاهر نصوص تأکید می‌دارند و زحمت تحلیل یک حکم دینی را نمی‌پذیرند. به عنوان نمونه؛ «نهی النبی ان یسافر بالمصحف الی الارض الکفار او ارض العدو»: پیامبر(ع) گرامی از مسافرت با قرآن در سرزمین کفار و یا سرزمین دشمن نهی فرمودند. هر محققی می‌داند که دلیل منع حمل قرآن به سرزمین کفار این است که مبادا بر قرآن اهانتی صورت گیرد، اما اکنون که قرآن در همه جا یافت می‌شود و مسلمانان در سراسر جهان زنده‌گی می‌کنند و خطر اهانت به قرآن آن‌چنان وجود ندارد، نمی‌توان بر حکم این حدیث عمل داشت.
و یا هم حدیث دیگری حکایت‌گر این است: «نهی النبی المراه ان تسافر بغیر محرم»: پیامبر(ع) از مسافرت زن بدون محرم نهی فرمودند.
مسافرت در قرون قدیم مدت‌ها به طول می‌انجامید و انواع خطرها می‌توانست در کمین مسافر باشد، در چنین وضعیتی جناب پیامبر(ع) سفر زنان را بدون محرم ممنوع قرار داد. ولی امروز از سفرها خطرزدایی شده است؛ پرواز هواپیماها اطمینان بیشتری پیدا کرده اند، اگر زنی از یک شهر به شهر دیگر و یا از یک کشور به کشور دیگری مسافرت کند، چه خطری می‌تواند او را تهدید کند؟… مسلماً در حال حاضر علتی که حدیث بر آن بنا گردیده، از میان رفته است. از این گونه مسایل فراوان است که به سخن قرضاوی «ظاهرگرایان جدید» صورت نصوص را معیار قرار داده و حاضر به هیچ تعدیلی در آن نیستند، که در نتیجه موجب سخت‌گیری شده است.

جمع‌بنــدی
اعتدال و میانه‌روی از مفاهیمی است که بسیار به کار می‌رود، اما تحلیل و تبیینِ لازم در آن مورد صورت نگرفته است. این خلأ باعث آن شده که هر گروهی خود را معتدل بخواند و آشفته‌گی در ذهن و روان مسلمانان جاری سازد. با توجه به خطری که از سوی تندروان، اسلام و مسلمانان را تهدید می‌کند، واکاوی چنین مفاهیمی از نیازهای اساسی دنیای اسلام به شمار می‌رود. بی‌توجهی به این گونه مباحث، کثیری از جوانان را نسبت به اسلام دلسرد کرده و مهر آموزه‌های غربی را در دل آن‌ها جا داده است. برعکس جوانان احساساتی و تندرو، اعتدال‌گرایان را به محافظه‌کاری و عدم پابندی متهم می‌دارند و از آن فراتر گاهی نگاه و شیوۀ برخورد اعتدالی را به تیر اتهام «اسلام امریکایی» می‌نوازند. حقیقت این است که اسلام ویژه‌گی‌هایی دارد که در ادیان و مکاتب دیگر نظیر آن دیده نمی‌شود، از جمله آسان‌گیری در امور و عدم خشونت یک اصل اساسی است. ترجیح صلح بر جنگ اصلِ دیگری است که کسی نمی‌تواند از آن چشم‌پوشی کند. آن‌هایی که در همۀ مراحل و همه جا جز جنگ چیزی نمی‌شناسند، باید متوجه باشند که آگاهی‌شان از اسلام عمق و ریشه ندارد. همان‌گونه یکتاپرستی عمده‌ترین اصل اسلامی است، جامع بین ماده و معنا، دنیا و آخرت از اصول دیگرِ اسلام است و هر آن‌که به یک‌سو بلغزد، به هر نیتی که بوده باشد، از راه راست انحراف ورزیده و به خطا رفته است. به همین منوال، اسلام دین واقع‌گرایی است، در عالم خیال به طرح مسایل نمی‌پردازد، قوانین حاکم بر نظام هستی را به رسمیت می‌شناسد و چیزی فراتر از آن نمی‌خواهد و با خیال‌اندیشی به سراغ حل مسایل نمی‌رود. درحالی‌که هر یک از این اصول در خورِ تحلیل و کالبدشکافی‌اند تا جوانان مسلمان از سطح موضوعات به عمقِ آن رهنمود گردند و پاسخ‌های عقلانی دریافت بدارند. به سلسلۀ آن‌ها، یکی هم مفهوم اعتدال و میانه‌روی است که در این جستار به آن اشاره رفت.*

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.