ابن خلدون و علم عمران

گزارشگر:نصرالله خليلي تيرتاشي/ شنبه 12 سرطان 1395 - ۱۱ سرطان ۱۳۹۵

بخش پنجم/

mandegar-3ابن خلدون معتقد بود: هدف و غایت علمِ جدید با هدف آن دو علم بالذات متفاوت است؛ علم عمران را نباید از مسایل علم «خطابه» دانست؛ زیرا خطابه گفتارهای اقناعی برای جلب یا انصرافِ تودۀ مردم از عقیده‏یی مفید است، در حالی که علم «عمران» دانشی عقلی و برهانی است که با واقعیاتِ محسوس و طبیعی سر و کار دارد. وی علم عمران را جزو علم «سیاست مُدُن» هم نمی‏دانست؛ زیرا سیاست مدن، علم تدبیر منزل یا شهر به مقتضای حکم اخلاق و حکمت است تا عامّۀ مردم را به روشی که متضمّن حفظ نوع و بقای آن‏هاست، وادار سازد. بنابراین، علم عمران، که اجتماع بشری را مطالعه می‏کند، علمی مستقل است، هرچند ممکن است در برخی مواقع با دانش‏های دیگر، اشتراک موضوع پیدا کند، ولی دیدگاه آن‏ها متفاوت است.
وی در گام بعدی، برای اثبات استقلال علم عمران، آن را با علوم وضعی مقایسه می‏کند و معتقد است: علوم وضعی، به ویژه فقه، هرچند در براهین خود با مسایلی سر و کار دارند که از حیث موضوع و نقطۀ بازگشت مانند مسایل علم عمران هستند، ولی در اصل از علوم غیرعقلی‏اند و از وحی ناشی می‏شوند و بررسی مسایل علم عمران در آن علوم جنبۀ عرضی دارد. این علوم با مطالعۀ جامعه، قصد پی بردن به مقاصد و اهداف شرع را دارند تا بتوانند تشخیص دهند که چه‌گونه باید احکام شرع را در موارد عملی به مرحله اجرا درآورند، اما هیچ‏گاه از اجتماع به عنوان موضوع مستقل بحث نکرده‏اند، بلکه هم‌چنان مطالعۀ اجتماع، فرع بر غرض اصلی آن‏ها باقی می‏ماند. غرض اصلی آنان تشریع اوامر شرع است، در حالی که علم عمران منوط به وحی و الهام نیست و با اثبات عقلی و استنتاج‏های خود، قطع نظر از اوامر شرع سر و کار دارد و تحقیقی عقلانی دربارۀ طبیعت انسانی و اجتماعی است.
بالاخره، وی علم «عمران» را با آثار عظیم و عامه‏پسند حکیمانی هم‌چون مسعودی، ارسطو، طرطوشی و ابن مقنّع، که غالباً به شیوۀ خطابی نگاشته شده و پر از پند و اندرزند، مقایسه کرده و وجوه تمایز آن‏ها را برشمرده است. اما چون آن‏ها دربارۀ موضوع خاصی بحث نکرده و به دنبال کشف علت‏ها نیستند، آن‏ها را علم حقیقی نمی‏داند، در حالی که به نظر وی، علم «عمران» پدیده‏های اجتماعی را با علل، اسباب، منشأ و طبیعتِ آن‏ها با دلایل برهانی توضیح می‏دهد.
وی معتقد است: تمامی حقایق و پدیده‏ها از قوانین خاصی پیروی می‏کنند و عوارض ذاتی مخصوص به خود دارند. از این‏رو، پیشنهاد می‏کند: دربارۀ عوارض ذاتی هر حقیقتی تحقیق و بررسی شود و برای هر یک رشتۀ علمی خاصی تأسیس گردد.
مبادی علم عمران
۱٫ تعریف علم عمران
ابن خلدون به عنوان مبتکر و مبدع علم «عمران» ناگزیر از استعمال واژه‏های معمول زبان در مفاهیمی نو شده و گاه بر اساس ریشه‏های لغوی موجود، با تسلّطی که بر زبان و ادب عرب داشته، واژه‏هایی خاص وضع کرده است. از این‏رو، در مقدّمه به اصطلاحات و تعبیرات ویژه‏یی برمی‏خوریم که مفهوم کامل آن با توجه به منظومۀ اندیشه و بیان ابن خلدون شناخته می‏شود؛ از آن جمله است واژه‏های عمران، عصبیت، ابنیه، وازع، خلافیّه، عجم‏العرب، فارسیه، ملکه، اثقافه، استعداد، دولت، عمارت، بدوی، تمدن، طبیعت و حضارت. از این میان، تعبیر «عمران» از اهمیت بسیاری برخوردار است و ابن خلدون توجه ویژه‏یی به آن داشته و در واقع، بسیاری از مباحث مقدّمه را بر محور آن متمرکز ساخته و حتا اسم علم نوبنیاد خود را از این واژه گرفته است. برای شناخت موضوع و مسایل این علم و هم‌چنین برای شناخت بهتر منظور وی از علم «عمران»، روشن شدن معنای این واژه ضروری است. واژۀ «عُمران» از ریشه «عَمَرَ» است که دارای معانی وسیعی از جمله سکونت کردن، محل سکونت، مسکون، ساختن، تأسیس کردن، مزروع، کشت کردن، حاصل‌خیز، آباد شدن، زیستن، پیشرفت دادن، معاشرت کردن و مترّقی شدن می‏باشد.(۲۲)
محققان و مترجمان مقدّمه مفهوم «عمران» را به شکل‏های گوناگون تعبیر نموده‏اند، ولی به طور عموم، کلمۀ «تمدّن»، «فرهنگ» و «جامعه» را به جای آن استعمال کرده‏اند. این طرز تلقّی از واژۀ «عمران»، پیچیده‌گی معانی واژۀ عمران را می‏رساند که شامل مفهوم جغرافیای انسانی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می‏شود.
ابن خلدون «عمران» را این‏گونه تعریف می‏کند: «العمرانُ و هو التساکنُ و التنازلُ فی مصرٍ اوجله للانس بالعشیرِ و اقتضاءِ الحاجات و مِن هذا العمرانُ ما یکون بدویّا… و ما یکون حضَریا»؛(۲۳) عمران یعنی هم‏سکونی و هم‏فرودی در شهر یا هر محله‏یی به منظور انس‏گیری با عشیره‏ها و جمعیت‏ها و تأمین نیازمندی‏ها. یک نوع عمران، صحرانشینی و نوع دیگرش شهرنشینی است.
وی در این تعریف، عمران را با اجتماع و تشکیل جامعه برابر گرفته که در آن انسان‏ها برای تأمین نیازمندی‏های خود، با یکدیگر انس می‏گیرند و جامعۀ واحدی تشکیل می‏دهند. او هم‌چنین در عبارت‏های زیاد دیگری، به مساوی بودن آن دو تصریح کرده است.
موضوع علم عمران
هر علمی برای خود موضوعی دارد که در آن، از عوارض ذاتی آن موضوع بحث می‏شود. عوارض ذاتی، اوصافی از موضوع‌اند که به اقتضای ذات یا به اقتضای اجزای ذات، بر آن عارض می‏شوند. برای نمونه، بدن انسان موضوع علم طب است؛ زیرا در آن، از اوصاف عارض بر بدن از قبیل صحّت و مرض بحث می‏شود. عوارض ذاتی همان مسایل علم هستند که مطلوب علم می‏باشند و از آن‏ها بحث می‏کند. علم عمران نیز موضوعی دارد که در آن از عوارض ذاتی و کیفیات عارض بر موضوع بحث می‏کند و آن به تصریح ابن خلدون «عمران بشری و اجتماعی انسانی» است.(۲۴)
۳٫ مسایل علم عمران
ابن خلدون مسایل علم عمران را عوارض ذاتی عمران بشری و اجتماع انسانی می‏داند و دربارۀ آن می‏نویسد: «… دربارۀ آغاز پیدایش انسان‏ها و دولت‏ها و هم‌زمانی ملت‏های نخستین و اسباب تحوّلات و تزلزلات در نسل‏ها و ملت‏های گذشته و آن‌چه در این عمران رخ می‏دهد، نظیر دولت و ملت، عزّت و ذلّت، کثرت و قلّت، علم و صناعت، شهر و دهکده، درآمد و هزینه، حوادث حال و آینده، حالات فروپاشی و پراکنده‌گی، چادرنشینی و شهرنشینی، چیزی را فروگذار نکردم، مگر این‌که جمله‌گی را بررسی کردم و علل و براهین آن‏ها را توضیح دادم.»(۲۵)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.