احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ یک شنبه 13 سرطان 1395 - ۱۲ سرطان ۱۳۹۵
عوامل خارجی و داخلیِ بیثباتی و جنگ در افغانستان طی چهلویکسال از آغازِ این بیثباتی و جنگ تا اکنون (۱۳۹۵ – ۱۳۵۴) نهتنها از میان نرفته و حتا کاهش نیافته، بلکه برعکس افزایش و گسترش نیز پیدا کرده است:
۱ـ اختلاف و خصومت با پاکستان، پس از این چهلویکسال بیثباتی و جنگ همچنان باقیست و نقش پاکستان در تداومِ این بیثباتی و جنگ، بسیار مهم و متبارز به نظر میرسد.
۲ـ دخالتِ منطقهیی و بینالمللی در اوضاعِ افغانستان که یکی از عواملِ بیثباتی شمرده میشود، در تمام سالهای جنگ؛ افزونتر، گستردهتر و عمیقتر شده است. در دهۀ هشتاد میلادی سدۀ بیستم، تنها نیروی نظامی شوروی در افغانستان درگیر جنگ بود، اما ده سال بعد در دهۀ آغاز سدۀ بیستویکم، نیروهای ۴۵ کشورِ دنیا به رهبری ایالات متحدۀ امریکا وارد جنگِ افغانستان شدند.
۳ـ وابستهگی و درماندهگیِ دولتهای افغانستان به کمکهای نظامی و مالیِ کشورهای خارجی طی این چهار دهه جنگ ـ که پیوسته توان و ظرفیتِ دولت را در کاهش بیثباتی و مهارِ جنگ به تحلیل میبرد ـ بیشتر و عمیقتر گردیده است. دولت و حکومت افغانستان بیشتر از هر زمان و بیشتر از هر دولتِ دیگر و در ادامۀ این چهار دهه بیثباتی و جنگ، وابسته به کمکِ خارجیان است و با درماندهگی در این وابستهگی دستوپا میزند.
۴ـ ناکارآیی و فساد دولت که بدون تردید با بیثباتی و جنگ رابطه و تأثیر متقابل دارد و همیشه به عنوان یکی از چالشها و عوامل بیثباتی و جنگ ارزیابی و شناخته میشود، قوس صعودی پیموده است. افغانستان پس از چهلویک سال بیثباتی و جنگ، در میان سه کشورِ دارای فاسدترین دولتهای جهان قرار دارد.
۵ـ اگر وجود و ترویج فرهنگِ ستیزهجویی و جنگ و تداومِ این فرهنگ بهخصوص در باورها و ذهنیتهای اجتماعی و عمومی در افغانستان، یکی از عوامل بیثباتی و جنگ باشد، که است، این فرهنگ طی این چهلویک سال بیثباتی و جنگ، به گونۀ شگفتآور در جامعه گسترده و نهادینه شده است. چهل سال پیش، مدارس دینی افغانستان و عالمان دینی و امامان مساجد، مبلغ بردباری و عفو، و واعظ همدلی و برادری در جامعه بودند و افکار و رفتارِ عقلایی منطبق با آموزههای امام ابوحنیفه و مذهبِ حنفی داشتند. اما طی این چهل سال بیثباتی و جنگ، جای مدارا و خردگراییِ مذهب امام ابوحنیفه را، خردگریزی و خردستیزی نفرتپرور و تکفیرگرا گرفت و بسیاری از مدارس و مساجد به منبر آموزش و تبلیغ فرهنگِ نفرت و خشونت تبدیل شدند.
۶ـ جدایی و گسستِ اجتماعی در محورهای مختلفِ قومی، قبیلهیی، زبانی، مذهبی، سیاسی و حتا محلی و خانوادهگی، طی چهلویک سال بیثباتی و جنگ، چه در میان جامعۀ سیاسی و اهلِ سواد و تحصیل و چه در میان عوام و سطح عمومی جامعه، بهصورت فزاینده گسترده و عمیق گردیده است. ما اکنون پس از چهلویکسال بیثباتی و جنگ، بهگونۀ شگفتآور و بسیار نگرانکننده این تفرقه و گسست را که با نفرت و خصومت توام است، مشاهده میکنیم. به استثنای مجالسِ سرکاری و رسمی که در پایتخت و بهندرت در برخی ولایات، نمایش و تظاهری از شرکتِ گروههای مختلفِ قومی، مذهبی و زبانی را نشان میدهد، در هر جا و هر عرصۀ دیگر، مرز تفرقه و گسست خود نمایی میکند:
در مؤسسات آموزشی و تحصیلی، در نهادهای مدنی و اجتماعی، در گردهمایی و همایشهای سیاسی و مذهبی، در تشکیل رسانه و شبکههای رسانهیی، در جغرافیای سکونت و زندهگی پایتخت.
اینهمه عوامل را چهگونه میتوان برطرف کرد و کاهش داد؟ قبل از همه، نقش و وجیبۀ دولت در کاهش و رفعِ این عوامل چیست؟ دولت و دولتمدارانِ افغانستان چگونه و در چه زمانی قادر به انجامِ نقش و مسوولیتِ خود در این زمینه خواهند شد؟
Comments are closed.