گزارشگر:وحید طلوعی/ یک شنبه 17 اسد 1395 - ۱۶ اسد ۱۳۹۵
بخش نخست/
پییر بوردیو از متفکرانیست که به تولید فرهنگی و از آن جمله به تولید ادبی پرداخته است. او در تحقیق معروفی در حوزۀ جامعهشناسیِ هنر و ادبیات، به بررسی جامعهشناختی وضعیتِ رمان از ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ پرداخته و در آن، موقعیتهای مختلف و روابط متفاوتِ نویسندهگان با قدرت-های سیاسی و اقتصادی را بررسی کرده است و به گسترشِ این فضا در درون رمانهای مورد بررسیِ خود پرداخته و تناظر موقعیتِ قهرمانِ رمان و نویسنده را در پژوهشِ خود نشان داده است. برای بررسی این امر، او دستگاهی از مفاهیم معرفی میکند که با پژوهشهای تجربیِ او و شاگردانش توانمندتر شده است.
میدانیم که با بررسی رویکردهای قرائت ادبی به دو منظر میرسیم: درونی و بیرونی. در اولی اثر، شکل نابی دانسته میشود که فهم آن نیازمند مطالعۀ درونی اثر است، بیتوجه به عوامل بیرونی. بوردیو این رویکرد را تقلیلگرا و پای در بند سنت نوکانتی و ساختارگرایی میداند. رویکرد بیرونی (تحت تأثیر مارکسیسم) میکوشد اثر را در رابطه با منافع طبقاتی تبیین کند. بوردیو معتقد است که رویکرد درونی از شناخت کارکرد اثر، و رویکرد بیرونی از درک منطق درونی و فهم ساختار اثر عاجزند. او در مقابل، رویکردی رابطهگرایانه۲ دربارۀ فضای اجتماعی تولیدکنندهگان عرضه میکند. بر اساس این رویکرد، نویسنده بر اساس منش خود در میدان ادبی به تولید اثر میپردازد. آرای بوردیو در اینباره به مبانی تیوریک منش و میدان راجع است. به نظر او، موجبیتهای اجتماعییی که اثر هنری رد و نشان آنها را بر خود دارد، دو منشأ دارد: بخشی از آن از طریق منش تولیدکننده اعمال میشود و ریشه در شرایط اجتماعی تولید او؛ در مقام سوژهیی اجتماعی و تولیدکننده دارد. بخشی نیز از طریق الزامات و محدودیتهای اجتماعی اعمال میشود که در جایگاهی حک شده است که تولیدکننده در یک میدان تولید خاص و کمابیش مستقل اشغال میکند. آنچه آفرینش۳ نامیده میشود، برخورد میان منش ساختهشدۀ اجتماعی و جایگاه۴ خاصی است که از قبل در فرایند تقسیم کار تولید فرهنگی مستقر یا ممکن است.
منش مجموعهیی از خلق و خوی نسبتا پایدار است که به درک و داوری دربارۀ جهان میانجامد و کنشگر به کمک آن دست به عمل میزند. همچنین، منش محصول تجربیاتِ پیشین است و هرچند تجربیات جدید را مشروط میکند، همیشه در حال تغییر است. اما کنشگر در خلأ عمل نمیکند، بلکه در موقعیتهای انضمامی درون میدان قرار دارد. به نظر بوردیو، نیروهای اجتماعی نقشها و استراتژیهای میدان را شکل میدهند و هر صورتبندی اجتماعی به واسطۀ مجموعهیی از میدانهای گوناگون ساخته میشود. از این منظر، هر میدان، نسبتاً مستقل و همتای میدانی دیگر است.
میدان تولید ادبی از جمله میدانهای محل توجه بوردیو است که در آن، نویسنده و اثر خلق میشوند. همۀ خصوصیات یک میدان، از جمله استقلال نسبی و منازعه بین موقعیتهای متعارض، نیز در میدان تولید ادبی وجود دارند و این میدان با میدان قدرت از نظر ساختاری همتا یا هومولوگ و دارای پایگانبندی مستقل و وابسته است.
یکی از کلیدواژههای بحث بوردیو، تلقی او از مفهوم قاعده۵ است. بوردیو به دنبال آن است که رفتار را تبیین کند، به گونهیی که نه حاصل محاسبۀ عقلانی تمامعیار باشد و نه محصول صرف ساختارهای اجتماعی. به این منظور بوردیو از عقل عملی صحبت میکند و آن را در حد مهارتهای عملی برای انجام رفتارها و گزینشها تقلیل میدهد. سپس، بوردیو از تمایل۶ سخن میگوید. استعدادها و تمایلات اموری بالقوهاند که در ما نهاده شدهاند، اما شکلگیری آنها بستهگی به موقعیت۷ فرد دارد که استعدادها را به سمت انتخاب هدایت میکند. به همین سبب است که بوردیو بر کردار۸ در برابر کنش۹ تأکید میکند؛ رویهیی عملی با تأکید بر عقل عملی.۱۰ بوردیو با طرح مفاهیم منش و میدان دامنۀ بحث خود را گسترده میکند. منش نظامی از تمایلات ماندگار است که در زندهگی شکل میگیرد و میدان فضایی است که عامل در آن عمل میکند. از این لحاظ، میدان، نشانۀ تاکید بر شرایط اجتماعی است بیآنکه به دامن جبرگرایی عینیتگرا بیفتیم و منش، تأکید بر ذهنیت است بیآنکه به دامن سوبژکتیویسم بیفتیم. از نظر بوردیو، هر فرماسیون اجتماعی، متشکل از میدانهای متفاوتی است که با سامانی سلسلهمراتبی مشخص میشوند: میدان تولید ادبی، فرهنگی، دینی، علم و میدان-های دیگر. این میدانها استقلال نسبی دارند و خودبنیادند. نکتۀ مهم آن است که هر میدان هومولوگ ساختاری خود را در میدانهای دیگر دارد. امر دیگر آن است که هر میدان متشکل از مواضعی خاص است که متفاوتاند، ولی نسبت به هم خنثا نیستند و بر اساس بیرونیت متقابل تعریف میشوند. وجود کشمکشِ دایم در مواضع متکثر هر میدان، نکتۀ مهم دیگر است. این کشمکش فضای میدان را تعریف میکند. مواضع ثابت نیستند و تعریف-پذیرند. سوژه از نظر بوردیو موضع را تعریف میکند، یعنی در میدان امکاناتی فراهم میشود که سوژه میتواند مواضع جدیدی را در کشمکش با مواضع موجود تعریف کند. نباید از یاد برد که هر میدان قواعد خاصِ خود را دارد و بر اساس سرمایۀ خاصِ خود تعریف میشود. با کمک سرمایه و قاعدۀ مناسبات قدرت تعریف شده و کشمکش بر سر تصاحب سرمایه واقع میشود. در اینجا بوردیو بحث سرمایه و انواع آن را پیش میکشد و نشان میدهد که سرمایههای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و صورتهای سرمایۀ نمادین، به شخص قوۀ تمایزگذاری میبخشد.
میدان تولید ادبی که در قطب تحت سلطۀ حوزۀ قدرت قرار دارد، خود در قطب مسلط فضای اجتماعی است. حال میتوان دید که در میدان تولید ادبی هم اثر و هم تولیدکنندۀ اثر خلق میشوند. در اینجا همۀ ویژهگیهای یک میدان دیده میشود و قاعدۀ میدان هم از نظر بوردیو بیاعتنایی۱۱ است. از نظر او این میدان، واژگونۀ میدان اقتصاد است و در این میدان بازنده برنده است!
حال نکته این است که رابطۀ این حوزه را با حوزههای دیگر بررسی کنیم. بوردیو در طرحی ساده و پُرمعنا ارتباطات میدان تولید ادبی و قدرت را نشان داده است. در این طرح، در میدان فضای اجتماعی حوزۀ مناسبات طبقاتی تعریف میشود و در آن میدان قدرت قرار دارد. میدان قدرت در بین طبقات بالا قرار دارد و فرادستان در میدان قدرت قرار میگیرند.
در این میدان نیز قدرت بالا و پایینی وجود دارد که میدان تولید ادبی در سمت قدرت پایین قرار دارد. تولیدکنندهگان ادبی خویشاوندان فقیر گروه بورژوازیاند. بوردیو در این میدان چند موضع شناسایی کرد: ۱) موضع هنر بورژوایی ۲) موضع هنر اجتماعی ۳) موضع هنر برای هنر. این مواضع بر اساس دوری و نزدیکی هر یک به قواعد دیگر میدانها تعریف شدهاند. نزدیکان فرودستان؛ هنر اجتماعی سیاسی و نزدیکان قدرت؛ هنر بورژوایی تولید میکنند و حد وسط از آن هنر برای هنر است. این موقعیتها بر اساس دوری و نزدیکی به میدانهای دیگر تعریف میشوند. در اینجا سوالی که پیش میآید آن است که «آیا هنر برای هنر کنشی بیغرض است؟» بوردیو تلاش میکند نشان دهد هنر برای هنر نیز از موقعیت اقتصادی خاصی سرچشمه میگیرد. طبق تحلیل او، همۀ کسانی که در این موقعیت بودهاند، با ارث بردن ثروتی درخور فراغ مالی داشتهاند و بینیاز از بازار و تودۀ مردم به کار هنری پرداختهاند. در این خصوص، بوردیو مفهوم مهم دیگری دربارۀ پایگانبندی حوزۀ هنر به دست میدهد. به اعتقاد او، در حوزۀ تولید ادبی دو پایگان وجود دارد: پایگان وابسته و پایگان خودآیین. در حالت اول، اصل موفقیت و فروش در تیراژ بالاست و بر کمیت تکیه دارد. این اصل با نوعی تولید ادبی بزرگمقیاس مرتبط است (تولید انبوه) که به بازار تکیه دارد و دغدغۀ اصلیاش کسب سود است. در حالت دیگر، شاخص اثر ارجمندیست و بر تقدیس بنا شده است. این تولید با انبوه مصرفکننده بیگانه است و شرایط آن را بازار معین نمیکند، بلکه بیشتر برای مصرف تولیدکنندهگان تولید میشود.
نمونۀ برجستۀ کاربرد روش بوردیو را میتوان در مقالۀ آموزش عاطفی فلوبر۱۲ دید. او در بررسی رمان آموزش عاطفی نوشتۀ گوستاو فلوبر با خودداری از توجه صرف به متن از سویی و از سوی دیگر، تقلیل رمان و اثر هنری به شرایط اجتماعی، به بازسازی میدان هنری وقت فرانسه در دورۀ تألیف رمان میپردازد. زیبایی کار بوردیو در آن است که وی ساختار میدان را از درونِ خود رمان بیرون میکشد و با ترسیم جایگاه هر کاراکتر در درون میدان ادبی فرانسه به روایت خود رمان، و سپس تطبیق آن با موضعگیریهای زیباشناختی و سبکی که احرازکنندهگان هر جایگاه دارند، ساخت میدان را، که همان رابطۀ میان این جایگاهها و البته رابطۀ این ساختار میدان ادبی با ساختار حوزۀ قدرت است، مشخص میسازد. وی در این تحلیل نشان میدهد که چهگونه افراد جذب سه رویکرد مطرح آن زمان یعنی: هنر بورژوازی، هنر برای هنر، و هنر اجتماعی میشوند و چهگونه احراز جایگاهی خاص، عاملان فردی را مستعد میسازد تا قوه و امکاناتی را تحقق بخشند که در موقعیت خاص آنان مستتر است.
Comments are closed.