سیاستِ «زمین سوخته» بر لوح محفوظِ طالبان

گزارشگر:روح‌الله یوسف‌زاده/ چهارشنبه 27 اسد 1395 - ۲۶ اسد ۱۳۹۵

سه روز پیش (دوشنبه ۲۴ اسد) در پی حملاتِ سنگینِ طالبان و ضعف‌وعقب‌نشینیِ نیروهای دولتی، منطقۀ دهنه‌غوری به دست طالبان افتاد و پس از آن، حوادثی در آن رُخ داد که خاطراتِ تلخ گذشتۀ مردم افغانستان را زنده کرد.
دهنه غوری، یکی از ولسوالی‌های مهمِ ولایتِ بغلان است که بر اساس آمارهای رسمی، پنجاه‌هزار نفر جمعیت دارد و ولایت بغلان نیز ولایتی استراتژیک mandegar-3میان کابل و مزارشریف است که ناامنی در آن می‌تواند شمال و مرکزِ کشور را متأثر سازد؛ چنان‌که سالِ گذشته جنگ در دندغوری و شهاب‌الدین این ولایت، باعث قطع برق در مرکز و مناطق غربیِ کشور شد.
ولسوالی دهنه‌غوری از مدت‌ها پیش با تهدیدهای جدیِ امنیتی مواجه بود. خزان سال گذشته، طالبان با حمله‌یی گسترده‌، قصد تصرف مرکز ولسوالی دهنه‌غوری را داشتند، اما با عملیات نیروهای امنیتی عقب‌نشینی کردند. این‌بار گروه طالبان حملاتِ خود را ده روز پیش به قصد تصرفِ مراکز دولتی در این منطقه آغاز کرد، ولی مقام‌های دولتی در بغلان از عملیات موفقِ نیروهای دفاعی و امنیتی علیه آن‌ها خبر دادند. اکنون اما تصرفِ این منطقه توسط طالبان و وقایع بعد از آن، حکایت از غفلت و عدمِ صداقتِ مسوولانِ امور دارد.
طالبان پیش از حمله به مراکز دولتی دهنه‌غوری، کنترل شماری از مناطق روستاییِ این منطقه را به‌دست داشتند و حالا با تصرف کامل این منطقه، در واقع به منطقۀ استراتژیکی دست یافته‌اند که از آن‌جا می‌توانند مناطقِ همجوار را تهدید کنند و این یعنی: زنگ خطری دوباره برای کابل و سراسر افغانستان!
طالبان با ورود به دهنه غوری، مزارع و باغ‌ها و دکان‌های مردم را به آتش کشـیده‌اند. این درست همان کاری‌ست که آن‌ها دو دهه پیش با مردمِ شمالِ کابل انجام دادند: خشک کردنِ تاکستان‌ها، ویرانی خانه‌ها و اجرای سیاستِ زمین سوخته در هزاران هکتار زمین؛ سیاستی که نباید مجالِ دوباره برای ظهور می‌یافت، اما گویی این سیاست بر لوحِ محفوظِ طالبان و یارانِ نظری، قومی و استخباراتیِ آن‌ها حک شده و ستون پنجمِ آنان نیز در حکومت، زمینه و زمان را برای تطبیقِ دوباره و سه‌بارۀ آن فراهم می‌آورد.
دهنه‌غوری شاید منطقه‌یی بزرگ نباشد و حجمِ توحش و ددمنشیِ صورت‌گرفته توسط طالبان در آن‌جا در قیاس با آن‌چه آنان در شمالی کردند، به چشم نیاید؛ اما آن‌چه در این مقال مورد بحث است: ماهیتِ ویرانگر و صلح‌ناپذیرِ گروه طالبان و خیالات خامِ دولتِ موجود می‌باشد.
هم‌اکنون جنگ در شمال و جنوبِ کشور به شکلِ بی‌‌رحمانه توسط طالبان جریان دارد و هر روز و هر ساعت و هر دقیقه، خونِ بی‌گناهی در هلمند بر زمین می‌ریزد و خانۀ دردمنـدی در فاریاب ویران می‌گردد. یعنی آن‌چه از موجودی به نام «طالب» در همۀ اضلاع جغرافیایی کشور سر می‌زند، هیچ‌کدام مبنای مسالمت و آبادی ندارد و هر کدام خطِ سرخی‌ست بر اوراقِ تاریخ پُر از درد و رنجِ ما.
از آن‌جا که طالبان زایشی استخباراتی داشتند و برای تأمین منافعِ خشنِ بیگانه‌گان پا به عرصۀ تعاملات و تحولات در کشور گذاشتند، تمام سکنات و رویکردهای آنان نیز، خشن و استخباراتی بوده و خواهد بود. طالب، موجودی کوک‌شده و مطیع و منقادِ سازندۀ خویش است که هرگز از مدار و ماهیتِ تعریف‌شدۀ خود بیرون نخواهد شد؛ زیرا اگر چنین چیـزی رخ دهد، دیگر طالبی وجود نخواهد داشت و باید نامی دیگر بر آن نهاد.
حرکت طالبان از نقطۀ آغاز تا این‌جا، شاید برخی تغییرات و انفعالاتِ صوری و عرضی را شاهد بوده؛ اما ماهیتِ ابزاری و استخباراتیِ این گروه طی این دو دهه، هیچ نوع تغیّر و دگردیسی را نپذیرفته و طالب همچنان در خدمتِ خالقِ خود (پاکستان) می‌دود، می‌کُشد و کشته می‌شود.
شاید قومیت و بروز رفتارهای قومی و متعصبانه نیز یکی از ابعاد معرفتیِ این گروه باشد، اما مسلماً این بُعد نیز توسط سازندۀ اصلیِ این گروه مورد توجه قرار گرفته و سایر سازه‌ها و اهدافِ سازنده، بر آن فرمان می‌رانند. طالبان هرچند بر طبلِ تسلطِ قومی می‌کوبند و در این راه می‌کُشند و می‌سوزانند، اما این مخلوقِ ضعیف، هیچ شناختِ کاملی نسبت به خود و قوم و ریشۀ فرضیِ خود ندارد و بر همین مبنا، هیچ وفاداری‌یی نمی‌تواند نسبت به قوم و آدرسِ مشخصی نشان دهد.
طالب، موجودی بی‌ریشه و الینه است و وفاداریِ او به خالق (استخبارات بیگانه) نیز هیچ معرفتی را برنمی‌تابد. این‌که حکومت با طالبان قصدِ صلح دارد و هر سال پول‌های کلانی را در این راه به مصرف می‌رساند و برخی‌ حلقات در دولت نیز به‌رغمِ ویرانگریِ این گروه، احساسِ تعلقِ قومی و تباری به آن دارند، نشانۀ روشنِ این امر است که آن‌ها هنوز این ماشینِ کوکی را نشناخته‌اند.
این اوجِ جهالت و تهی‌شدن از اخلاقِ انسانی‌ست که چنین موجودی را کسی و کسانی «برادر» خطاب کنند و میانِ او و داعش تفاوت نهند و با پرده انداختن بر جنایت‌های بی‌شمار آن، تداومِ سیاستِ زمینِ سوخته را تضمین کنند.
مسلماً آن‌هایی که در برابرِ سیاستِ زمین سوخته ایستادند و با عاملانِ آن جنگیدند و هنوز می‌جنگند، با قوم و زبانِ خاصی دشمنی ندارند؛ بلکه آن‌ها مدافعِ انسانیت و دشمنِ بربریت‌ اند.
طالب و هر نوع موجودِ برساختۀ گروه‌های استخباراتی، قوم و زبان ندارند؛ آن‌ها همه‌چیز را در کوکِ سازنده‌گانِ خویش باخته‌اند!
آن‌چه طالب کرده است و می‌کند، هیچ تفاوتی با کارهای داعش ندارد؛ زیرا هر دو برای تأمین منافعِ خشنِ سازمان‌های استخباراتی کوک شده‌اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.