احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ یک شنبه 31 اسد 1395 - ۳۰ اسد ۱۳۹۵
افغانستان در جریان جنگها بسیاری از مکانها و مراکز فرهنگی خود را از دست داد، اما بعد از سقوط رژیم طالبان، بیشتر مراکز فرهنگی و ادبی به شمول کتابخانههای عامه و کتابخانۀ دانشگاه کابل دوباره بازسازی گردید، ولی با آنهم، ترویج فرهنگ کتابخوانی در کشوری که نزدیک به ۷۰ درصد مردم آن بیسواداند؛ کار سادهیی نیست.
یکی دیگر از مواردی که فرهنگ کتابخوانی را در بین شهروندان افغانستان کمرنگ ساخته است، دسترسی نسل جوان به انترنت است که این تکنالوژی، سریعتر میتواند اطلاعات مورد نیاز را در اختیار جوانان قرار دهد و ظاهراً آنان را بینیاز از کتاب خواندن کند.
تحولات سیاسی-اجتماعی نیز بر روند مطالعه تأثیرگذار بوده است، زیرا چند دهه جنگ و آوارهگی همچنان که بر دیگر زیر ساختها تأثیر منفی داشته، بر فرهنگ، بهویژه فرهنگ کتابخوانی نیز تأثیر نامیمون داشته است.
برهمین مناسبت، کانون فرهنگی حکیم ناصر خسرو بلخی در کابل، برنامهیی را برای ترویج کتابخوانی تحت عنوان فرهنگ کتابخوانی ، روز پنجشنبۀ هفتۀ گذشته، برگزار کرد.
در این برنامه، شمار زیادی از استادان دانشگاه، دانشجویان و شهروندان اشتراک کرده بودند.
سخنرانان این برنامه با بیان اینکه کتابخوانی باید از روزهای آغازین زندهگی در انسانها ترویج داده شود گفتند، برای کمکردن قدرت و اثر عوامل بازدارندۀ کودکان از کتاب؛ نیاز است تا کتابهای جذاب، عمیق و شیرین برای کودکان طرحریزی گردد.
به باور آنان، در افغانستان همهچیز در ابتذال و حقارت سیاست آلوده شده است و نسل امروز و بهصورت مشخص، دانشجویان و دانشگاهیان ما توان گوشسپردن به سخنان گذشتهگان را ندارند.
دکتر سرو رسا رفیعزاده، پژوهشگر ادبی در این برنامه گفت: فرهنگ کتابخوانی و ایجاد اشتیاق به مطالعه در انسان از روزهای آغازین زندهگی باید پیریزی شود.
بانو رسا در پیوند به بیداری و ایجاد زوقِ مطالعه در کودکان افزود: باید به چند نکته توجه کرد، نخست، ویژهگیهای جسمی و روانییی که کودک در سنین مختلف دارد، چون کودک از ابتدای زندهگی تا سه سالهگی، بیشتر قوۀ حسی و حرکتیاش رشد میکند و به ابزارهای کار میگیرد که میتواند احساس و لمس کند.
به باور دکتر رسا: بعد از سه سالهگی تا شش سالهگی، کودک از مرحلۀ حس به مرحلۀ شناخت میرسد که در این موقع، شناخت از مجرای حواس به کودک دست میدهد؛ محیط پرورشی کودک روی این شناخت بسیار تأثیر دارد و در همین دوران، قوۀ تخیل کودک نیز رشد میکند و با دورۀ ورود به مکتب و مدرسه به پایان میرسد.
این پژوهشگر ادبی تأکید کرد: دورۀ شش تا دوازده سالهگی که کودک وارد آموزش رسمی میشود، به شناخت هدفمند روی میآورد و از دوازه تا شانزده سالگی، آنچه را که در دوران نوجوانی پیریزی شده است، به هم میریزد و صورت کمالیافتهتر از شناخت انسان در اوشکل میگیرد.
بانو سرو رسا با تأکید بر اینکه برنامهریزی از روزهای نخستین آغاز زندهگی در کودکان دلیل اصلی نداشتن یک جامعۀ کتابخوان در کشور است؛ اظهار داشت: مطاله و خواندن، دو موضوع متفاوت است که باید از همدیگر تفکیک شوند، مطالعه بررسی همهجانبۀ یک معقوله است که بتواند بخشی و یا تمام حواس انسان را درگیر کند؛ اما خواندن، دیدن و شناسایی علایم و تبدبلکردن علایم به آواها و سپس از این آواها درک مطلبکردن است.
او بیان داشت: وقتی کودک از ابتدا وارد مرحلۀ شناخت میشود، محیط اجتماعی واطرافیان روی او تأثیر میگذارد، در زمینۀ خواندن، کودک نیاز به محارت و توانایی دارد.
او بر این باور است که جنبههای احساسی و عاطفیی کودک که در آغاز شکل میگیرد، باید تلطیفیافته ظهور کند و پرورش یابد، چیزی که برای ذوق تخیل کودک کمککننده است، شعر مانند لالاییها و… است.
بانو رفیعزاده اظهار داشت: بر بنیاد تحقیقاتی که در جوامع پیشرفته انجام شده است، کودکان فعالترین و موثرترین قشرِ جامعۀ کتابخوان را تشکیل میدهند؛ برای اینکه ذوق خواندن در این کودکان بیشتر از بزرگسالان است؛ چون دغدغههای بزرگان بیشتر از کودکان میباشد.
بانو سرو رسا در پیوند به بیدارکردن ذوق ادبی در کودک اذعان کرد: این فرایند از لالاییخواندنِ مادران در کنار گهواره آغاز و میرسد به جاهایی که قوۀ تخیل کودک وسیعتر میشود و میتواند قصهها را درک و بازگور کند.
بهگفتۀ دکتر سرو رسا، عوامل فزیکی، محیطی، جسمی، روانی و سطح کیفی آثار چاپ شدهیی که بهعنوان آثار ادبی کودک عرضه میشوند، از جملۀ عوامل بازدارندۀ کودکان برای نخواندن کتاب هستند که باید به هرکدامشان پرداخته شود.
دکتر رسا رفیعزاده، رشد تکنالوژی از جمله مبایلهای هوشمند را یکی از برجستهترین و موثرترین عامل بازدارندۀ کودک افغانستان برای کتاب نخواندن عنوان کرده، خاطرنشان ساخت: بازیهایی که از طریق مبایل و کمپیوتر برای کودکان طراحی شده است، خیلی مخرب است که میتواند جسم و روح کودک را تحت تأثیر قرار دهد.
پایگاههای ایجادِ عادت به مطالعه و خواندن برا کودکان که میتواند شامل خانواده، مدرسه، کتابخانه و رسانههای باشد، از کارهایی است که به باور بانو رسا، برای رشد فرهنگ مطالعه در کودک موثر شمرده میشود.
بانو رسا با انتقاد از اینکه هیچکار و آفرینشی در حوزۀ ادبیات کودک در کشور صورت نگرفته است، اما میافزاید، برای کمکردن قدرت و اثر عوامل بازدارندۀ کودکان از کتاب؛ نیاز است تا کتابهای جذاب، عمیق و شیرین برای کودکان طرحریزی گردد.
در سویی دیگر، جواد سلطانی جامعهشناس و استاد دانشگاه در این برنامه در پیوند به اینکه چرا به یک جامعهیی که کتاب نمیخواند تبدیل شدهایم، گفت: ما از نظر تاریخی در موقعیت جغرافیای قرار داریم که دورههای بسیار درخشان و فراز و فرودهای شدیدی را تجربه کرده است.
بهگفتۀ آقای سلطانی: سال ۱۳۳۲ هجری زمانی است که پای لشکر عرب در سرزمینهایی باز میشود که ماقبل دین اسلام در آنها، دین، کیشها، آیینها و فرهنگهای متفاوت زندهگی میکرد و حوزۀ فرهنگی فوقالعاده تأثیرگذار در قلمرو آسیا بوده است. این جامعهشناس افزود: لشکر عرب از حوزه و قلمرو ماچیزی را که به مقر خلافت آنزمان منتقل میکرد، برده و کنیز و دارایی و سنگهای قیمتی بود که با این وضعیت، تمامی داشتههای این سرزمین غارت شد.
آقای سلطانی بیان داشت: وقتی خشونتِ لشکر عرب تمام قلمرو فرهنگ ما را از نفس میانداخت؛ سنگینترین کار فرهنگی در این جغرافیا آغاز گردید، چون از نظر تاریخی، یک فرهنگی قوی و بالنده در این قلمرو جغرافیایی وجود داشت، تلاش شد تا آموزههایی را که عربها با خود آورده بودند، یا با فرهنگِ بومی و محلی که در این سرزمین وجود داشت سازگار کند و یا از فلتر فرهنگ عربی آن را به شکلی فرهنگی بسازند.
به باور آقای سلطانی: ما یک دورۀ فروپاشی تاریخی را در آغاز قرن اول هجری یعنی از سال ۳۲ به بعد تجربه کردیم. در قرنهای بعدی تلاش کردیم تا برای مشکلاتی که این تهاجم ایجاد کرده بود، راهحل ایجاد کنیم.
آقای سلطانی بر این باور است که ما در دورۀ سامانیها کارهای بسیار بزرگی را شاهد هستیم، تا جایی که تا بهحال در عرصۀ فرهنک ماندگار هستند. همچنان ما در این دوره بخش عمدۀ از متون، نصوص و فراوردههای دینی-مذهبی را به فارسی ترجمه کردیم.
تفسیر، تفکر شهودی و عرفانی، تفکر عقلی و فلسفی، حدیث و رجال، هنر، ادبیات و سایر علوم گوناگون، از کارهای دیگری است که به باور آقای سلطانی در حوزۀ تمدنی فارسی در دورۀ سامانیان صورت گرفت و همین فعالیتها تمدن اسلامی را صاحب دوران طلایی آن ساخت.
آقای سلطانی همچنان عصر غزنویان را عصر کتاب و کتابت عنوان کرده گفت که در این دوران پرشکوهترین دوران فرهنگی را تجربه کردیم که میراثهای بزرگی از این دوران برای ما بهجا مانده است.
او گفت: در زمانۀ کنونی ما هیج نوع نسبتی با ذخایر فرهنگی خود نداریم؛ بیگانهگی ما با کتاب و رویآوردن ما به فرهنگ شفاهی امر تصادفی و اتفاقی نیست، بلکه واقیعت تکاندهنده و فاجعۀ فرهنگی است
او بر این باور است که در افغانستان همهچیز در ابتذال و حقارت سیاست آلوده شده است و نسل امروز و بهصورت مشخص، دانشجویان و دانشگاهیان ما توان گوشسپردن به سخنهای گذشتهگان را ندارند.
کتاب، محصول تجربههای بشری و خلاقیتهای ذهنی و آموختههای درازمدت انسان است و فرهنگ کتابخوانی نیز مایۀ رشد تحصیلی جوانان و نوجوانان، پیشرفت وضعیت فرهنگی خانوادهها و تقویت روحیه علمی و دینی شهروندان محسوب میشود.
با این وجود، فرهنگ کتابخوانی در کشور ما، آنگونه که کارشناسان اجتماعی و فرهنگی اشاره میکنند، در سطح پایینی قرار دارد و هنوز هم جایگاه اصلی خود را نیافته است.
به باور جامعهشناسان، فقر، تنگدستی و مشکلات اقتصادی از دلایل رایجنشدن فرهنگ کتابخوانی در کشور بهشمار میروند. دلایلی که از سوی جوانان نیز به آن انگشت گذاشته شده و مورد تایید قرار میگیرد.
کتاب و کتابخوانی سنگ بنای توسعۀ فرهنگی، رشد تمدنها و تنها راه انتقال علوم گذشتهگان به این عصر است. با اینحال، فرهنگ کتابخوانی بنابر دلایلی، رونق خوبی در جامعه ما نداشته است.
عدم توجه حکومت در قسمت سرمایهگذاری برای فرهنگسازی و فرهنگ کتابخوانی، نبود شوق و علاقۀ دانشجویان و مردم برای مطالعه و تحقیق، نبود فرهنگ ترجمه و مراکز تحقیقاتی، بیسوادی، فقر، بحرانهای اجتماعی و… همه دستبهدست هم داده تا جامعۀ افغانستان در قسمت فرهنگ کتابخوانی شاهد یکنوع کرختی و ضعف باشد.
Comments are closed.