احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتر هجرتالله جبرییلی/ سه شنبه 7 حمل 1397 - ۰۶ حمل ۱۳۹۷
بخش دوم /
دو. انسان حنفی جدید
ویژهگیهای کلان انسان حنفی جدید را چنین میتوان نگاشت:
الف: انسان حنفی جدید از نظر سیاسی با انواعی از نظامها مانند شاهی مطلقه، شاهی مشروطه، جمهوریهای دیکتاتوری، رژیمهای کمونیستی، دموکراسیهای لیبرال و جمهوریهای اسلامی روبهرو بوده است. طرفه آنکه از نظر سیاسی پدیدهیی به نام استعمار نیر بر او هجوم برده و تن و روانِ او را مجروح و به ویرانی کشانده است.
نظامهای شاهی مطلقه از او میخواهند «تبعه» یا «تابع مکلف» و «غیر محق» باشد. نظامهای شاهی مشروطه از او میخواهند «تبعۀ مکلف و محق» باشد. لیبرال دموکراسیها از او میخواهند «شهروند دموکرات» و جمهوری اسلامیها از او میخواهند «شهروند مسلمان نو» باشد.
ب: از نظر اجتماعی، در اکثر سرزمینهای گستره فرهنگ و فقه حنفی، نظام اجتماعی قبیلهیی در حال احتضار و جانباختن است. امروزه تنها قبیله نیست که زندهگی او را سامان دهد. اتحادیهها، جوامع مدنی، ایدیولوژیها و احزاب نیز در ساماندهی زندهگانی او نقش مییازند. در حالی که نقش قبیله تا هنوز نیز باقیست. حنفیت با نظامهای شهروندی – اجتماعی و مدنیت روبهروست، از سوی دیگر نظم قبیلهیی نیز بر انتخاب او فشار میآورد. در واقع زیست او میان «فردیت» و «اجتماعیت» در حالِ نوسان است.
ج: از نظر اقتصادی، اقتصاد سنتیِ زراعتی و دامداری کمرنگ شده، انسان حنفی جدید خویشتن را با نظام کاپیتالیستی و بازار آزاد رویارو میبیند، نیازمند آن است که راه تعامل با این نظام را یاد بگیرد، یا به کنج عزلت بخزد.
د: از نظر روحی، در اثر تهاجماتِ سلفیت و اخوانیت و تحریر، کمونیسم و لیبرالیسم به عرفان و تصوف، انسان حنفی جدید پشتوانۀ روحی خویش را از دست داده و نوعی جدایی میان فقه حنفی و عرفان و تصوف بهوجود آمده است و انسان حنفیِ جدید خویشتن را تنها میبیند و روح سرگردان دارد.
هـ: از نظر تعاملات با مکاتب کلامی و حقوقی و فلسفی، امروزه انسان حنفیِ جدید با سیلی از مکاتب درونتمدنی اسلامی و مکاتب بیرونتمدنی خود را روبهرو میبیند:
یک: مکاتب فکری برونتمدنی غربی مانند اومانیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم، پلورالیسم دینی، فمینیسم، کمونیسم، سوسیالیسم وسترنیسم، مدرنیسم و پستمدرنیسم.
دو: مکاتب فکری درونتمدنی جدید مانند سلفیت، شیعۀ جدید، اخوانیت، تحریر، نواعتزال و… . بماند آنکه با مذاهب و مکاتب فکری قبلی مانند اشعری، مالکی و حنبلی و شافعی تعامل و تقابل پابرجاست. ناسیونالیسم در گسترۀ کشوری و گسترۀ قومی، او را از انسانهای همفکر حنفیاش جدا ساخته و بیارتباط با دیگر حنفیان به سر میبرد.
ز: از نظر دانشهای جدید، سیلی از دانشهای علوم انسانی مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی، فلسفههای جدید و علوم طبیعی پزشکی، مهندسی، ستارهشناسی و هواشناسی و… هزاران سوال را در برابر مکتب حنفی قرار دادهاند.
اینهمه جدیدشدنها و نوشدنها، انسان حنفیِ جدید را با خویشتنِ خود به کلنجار برده است. انسان حنفیِ جدید با خویشتنِ خویش میگوید؛ زمانی که من با الله متعال از طریق نماز به روش حنفی رابطه برقرار میکنم، از طریق حنفیت خانواده میسازم، با اجتماع از طریق فقه حنفیت رابطه برقرار میکنم، نمیشود که در عقیده سلفی بود، در فقه حنفی و در سیاست اخوانی یا تحریری!
آری، نمیشود!… طرفه آنکه سلفیت و اخوانیت و تحریریت در برابر بسیاری از پرسشهای جدید پاسخ ندارند و خود از میدان پا برون کشیدهاند.
یا در گستره دیگر، نمیشود جنازهات را به رسم حنفیت به گور سپارند و خود کمونیست باشی! نمیشود، روش عبادتِ تو حنفی باشد و در عمل ناسیونالیستِ قومگرا و ستمگر باشی!
اینجاست که پرسش برمیخیزد: آیا میراث گسترده حنفی، ظرفیتِ آن را دارد که به پرسشهای جدید من پاسخ گوید؟
پاسخ این پرسش کلان، ضرورت «مکتب حنفیانِ جدید» را پدید میآورد.
مفهومشناسی
با طرح عنوان، چندین کلیدواژه مطرح میشود: مذهب، حنفی، مذهب حنفی، مکتب، جدید، میراث گسترده، بازسازی و نوسازی.
یک. مذهب
الف. مفهوم واژهگانی، به موارد زیر پرداخته میشود:
۱٫ ریشهشناسی: مَذْهَب [مفرد]: ج مذاهِب: از ریشه (ذ هـ ب)، به معنای رفتن (عبد الحمید عمر، ۱۴۲۹: ج۱، ص ۸۲).
۲٫ معناشناسی: به معنای محل و زمان رفتن (المناوی، ۱۴۱۰: ۶۴۶). به معنای وضوخانه: این معنا نزد عرب حجاز کاربرد داشت (الزمخشری جار الله، ۱۴۱۹: ج۱، ۲۹۴). به معنای اصل (المرتضی الزبیدی، ج۲، ۴۵۰). به معناهای طریقه، قصد، رأی، دیدگاه (عبد الحمید عمر، ۱۴۲۹: ج۱، ص ۸۲). در ساخت «فعل» نیز به معنای روش و رأی و دیدگاه به کار رفته است (المناوی، ۱۴۱۰:ج۱، ۲۹۴).
ب. مفهوم دانشواژهیی: این مفهوم به گونۀ مجازی به کار رفته است (المرتضی الزبیدی، ج۲، ۴۵۰). اما بیپیوند با معنای واژهگانی آن نیست (مفاهیم إسلامیه، بیتا، ج۱،ص ۲۷۵). عمده معانی دانشواژهیی «مذهب» عبارت اند از:
۱) طریقه و روش (المرتضی الزبیدی، ج۲، ۴۵۰)؛ ۲) اعتقاد و طریقۀ گسترده (المناوی، ۱۴۱۰:ج۱، ۲۹۴)؛ ۳) عقیدۀ قابل پیروی (عبد الحمید عمر، ۱۴۲۹: ج۱، ص ۸۲)؛
ج: گسترههای کاربردی دانشواژۀ مذهب
یک. گسترههای کاربردی قدیم دانشواژۀ مذهب؛ دو مورد عمدۀ آن عبارت اند از:
۱) گستره کلامی: المذهب الکلامی (المناوی، ۱۴۱۰:ج۱، ۶۴۶)؛ در این صورت «المذهب» مترادف «الفِرقه»: ج فِرق، به معنای جماعت متمایز از عام مردم از نظر برخی از عقاید، در حالی که در نفس دین با دیگران شریک است و این عقاید متفاوت او را از دین خارج نمی-کند. مانند: فرقۀ شیعه، فرقۀ خوارج. در صورتی که اختلاف عقیدتی باعث خروج از اسلام شود، آنگاه دیگر دانشواژۀ «فرقه» به کار نرفته، بلکه اصطلاح «دین» جمع آن «ادیان» به کار میرود (قلعجی و قنیبی، ۱۴۰۸: ج۱، ص ۳۴۴ و ۴۱۹ ). مانند: دین اسلام، مسیحیت، یهودیت و… .
۲) گسترۀ فقهی: در این گستره همان اعتقاد و طریقه گسترده در بخش احکام به کار رفته است(المناوی، ۱۴۱۰:ج۱، ۶۴۶). در این معنا روش معین در استنباط احکام شرعی عملی از ادلۀ تفصیلی آن. این معنا در زبان انگلیسی « School of religious law» «مکتب حقوق دینی» را ارایه مینماید. (قلعجی و قنیبی، ۱۴۰۸: ج۱، ص ۴۱۹)
دو. گسترۀ کاربردی جدید دانشواژۀ مذهب
پس از آنکه جهان اسلام وارد تعامل و گفتوگو با غرب شد، دانشواژه مذهب گسترۀ کاربردی جدید پیدا کرد و «مذهب» دستکم میان دانشپژوهان جدید و فلسفیان معنای جدید به خود گرفت. در گسترۀ کاربردی جدید، از دیدگاه دانشمندان معنای «المذهب» عبارت است از: گروهی از رأیها و دیدگاههای علمی و فلسفی که برخی با برخی دیگر چنان پیوند دارند که در مجموع آنها وحدت ارگانیک یافتهاند (إبراهیم، بیتا: ج۱، ۳۱۷ ). مانند: مذهب الأشاعره، المذهب الوجودیّ، المذهب المادِّیّ (عبد الحمید عمر، ۱۴۲۹: ج۱، ص ۸۲). در این گستره با دانشواژۀ «مکتب» مترادف بهکار رفته است.
Comments are closed.